•| ساحل نقره‌ای |•

یه افسانه‌ی زیبا میگه اشک‌های آدم‌های بی‌گناه تبدیل به گل آرزو میشه. همین‌قدر قشنگ:)🌱

من یک عادت بد دارم. شاید هم خوب. نمی‌دانم. آن هم این‌ است برای کسانی که دو روز است می‌شناسمشان و عاشقشان می‌شوم فراوان نامه می‌نویسم. نامه‌هایی که هیچ‌وقت نه خوانده می‌شوند و نه فرستاده می‌شوند و نه به دستشان می‌رسد. فقط نوشته می‌شوند. حتی خودم تا مدت‌ها نمی‌خوانمشان. اما امروز اتفاقی یکی را خواندم. خنده‌ام گرفت. مثل اینکه می‌خواستم دستش را بگیرم. شما نمی‌دانید چقدر غرورم برایم مهم است و هیچ وقت نگفتم که می‌خواستم دستش را بگیرم و نگرفتم. تمام شد. به هر حال زندگی همین است همه چیز تمام می‌شود. احساسات من هم تمام شدند. خودم نه. حالا هم می‌خواستم برای کسی نامه بنویسم از آن‌ها که خوانده نمی‌شوند. اما شاید این‌بار بپرسم «می‌توانم دستتان را بگیرم؟»

یادمه یه ‌بار خیلی از دستش ناراحت شدم، اونقدر که نمیتونم بگم چقدر! باز برای اینکه دلم براش تنگ شده بود گفتم: از دست من ناراحتی؟! آدما چقدر وقتی یکی رو دوست دارن، بی‌دفاع میشن ..

هر کاری که از من میبینی؛جواب کار خودته! اگه کار بدی کردم؛ به کارای خودت فکر کن! اگه کار خوبی کردم؛ به خاطر کارای خودت بوده! اگه مهربون بودم؛چون تو مهربون بودی باهام! اگه بد اخلاق بودم؛چون تو باهام بد رفتار کردی! اگه بی اهمیتم؛بهم اهمیت ندادی! اگه بهت اعتماد ندارم؛چون تو باعثش شدی! اگه نگرانت نیستم؛ نگرانم نبودی! حساب کتاب نیستا، ولی من یاد گرفتم جایی اضافه نباشم🌱 [گل گلی]

به قولِ محمد مهدی عظیمی : ديروز ميخنديدم. ‏امروز ميخندم. ‏فردا هم خواهم خنديد. ‏فقط چون به خودم قول دادم که، ‏حال خوبی داشته باشم... ‏این زندگی خیلی كوتاه تر از اونه که بخوام هر شب اش رو با چشم های خیس صبح کنم🤍

امیدوارم به همین زودیا سرتو بگیری رو به آسمون بهش بگی خدایا میدونم کار خودت بود ، شُکرت تو منو شنیدی وقتی سکوت کرده بودم تو کنارم موندی وقتی کسی نبود و تو نورو بهم نشون دادی وقتی همه جا تاریک بود مرسی که هستی و خدایی میکنی من دلم خیلی بهت گرمه ❤️ [هستی جلیلی]

نیاز دارم مدتی نباشم ؛ سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم ، به جایی که هیچکسی مرا نشناسد... دورباشم و رها سبک باشم و آزاد ... آدم هایی را ببینم ، که هیچ تصور بدی از آن ها ندارم ، مسیرهایی را بروم ، عطرهایی را بزنم ، که تا به حال نزده ام ، ولباس هایی را بپوشم ، که تا به حال نپوشیده ام... درمکان هایی بنشینم ، که هیچ خاطره ای را برایم زنده نمی کنند ، موسیقی هایی گوش کنم ، که مرا یادِ کسی نمی اندازند ، ونوشیدنی هایی بنوشم ، که مرا بیخیال تر از همیشه کنند ... نه به کسی فکر کنم ، نه نگرانِ چیزی باشم ، نه از پیشمادِ پیش نیامده ای بترسم ! من نیاز دارم مدتی در خنثی ترین حالتِ ممکن باشم🤍🫧

"جونِ خودتو بگیری" عبارت جالبیه؛ از کی بگیریش؟! بعد از خودکشی تو نیستی که دلت برای خودت تنگ بشه.  مرگِ تو بلاییه که سر بقیه میاد. زندگیت مال خودت نیست؛ بهش دست نزن. #Dialogue

گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم من مُرده‌ام و در برزخ گرفتارم، که هم یادِ گذشته هستم و اضطرابِ آینده را هم نیز دارم… خوشا به بردباران. غلام‌حسین ساعدی

تویی که اینو می‌خونی، پوست لبتو نکن، قوز نکن، آب بخور، به اونی که رفته تکست نده، موهاتو شونه کن، مثبت فکر کن، حرص نخور، الکی تو نت نچرخ، هدفاتو و استعدادات چه کوچیک چه بزرگ مشخص کن و کم کم برو سمتشون، آهنگایی که باعث بد شدن حالت می شنو رد کن، خودتو دوست داشته باش، دوش آب سرد بگیر، به روزای گذشته فکر نکن و کیلومتر ها از چیزی و کسی که بهت احساس ناکافی بودن می‌ده فاصله بگیر عزیزم. بهت قول می دم همه چی خوب میشه♥️