cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

مجردان انقلا✌بی

ارسال پیام به مدیرکانال👇 @mojaradan_bot کانال سیاسی #تا_نابودی_اسرائیل 👇 @siasi_mojaradan #تبلیغات_مجردان درکانال 👇 @mojaradan_bot

Більше
Рекламні дописи
4 168
Підписники
-6124 години
-6237 днів
-55030 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

🌸🌸🌸🌸🌸 🍁خـواب هــای آشــفــتــه🍁 قسمت۱۵ روسری اش را درآورد. به موهای بلندش نگاه کردم . با خودم خیال کردم بازهم میخواهد جلب توجه کند. پوسخندی زدم و پرسیدم: تاحالا وسوسه نشدی؟ ابروانش را مثل آستین هایش  بالا برد و پرسید: چی؟ نزدیک تر رفتم و گفتم: برای بیرون گذاشتن  موهات، خیلیا با کلاه گیس  و آرایش  به زحمت تظاهر میکنن... خندید. حرصم گرفت که ناخواسته از او تعریف کرده بودم. برخلاف انتظارم جواب های کلیشه ای نداد. همانطور که وضو میگرفت گفت: چرا ولی بخاطر... وسط حرفش پریدم و با تمسخر گفتم: حتما بخاطر مردا سرش را کج کرد و مسح سرش را کشید و گفت: یه سوم دلیلم اینه که گفتی... لب هایم آویزان شد و گفتم: یه جور بگو بیسوادا هم بفهمن. بلافاصله گفت: یه جورای بیشترش بخاطر زنهاست نه مردا یک ابرویم را بالا دادم و پرسیدم:چطور اون وقت؟ جورابهایش را درآورد و مسح پاهایش را کشید بعد روبه من ایستاد و گفت: حجابم به سه زن کمک میکنه... سعی کردم حواسم راجمع حرفهایش کنم تا ایراد محکمی به دلایلش پیدا کنم. ادامه داد: اولین زن خودمم. اینطوری حریم و قشنگیام هم از نظر مادی هم معنوی حفظ میشه. نفسم را با بی حوصلگی بیرون دادم و نگاهم را به طرف بالا چرخاندم.  اما او ادامه داد: دومین زن، زنیه که شوهرش منو تو خیابون یا محل کار و درس می بینه، با حفظ حجابم جلوی مقایسه اونچه از وجودم مخفیه با ویژگی های جسمی اون  زن رو میگیرم پس، از سرد شدن و احتمالا مشکل دار شدن رابطه اش باشوهرش جلوگیری میشه. تاملی کردم و دوباره نگاهم به مردمک روشن چشمانش رسید. گفتم: همه که به اندازه تو خوشکل نیستن. گفت: زیبایی یه امر نسبیه هرکس سلیقه ای داره درضمن برای کنترل  جاذبه های ذاتی زن و مرد نسبت به هم، باید حریم اخلاقی حفظ بشه که حجاب یکی از جنبه های مهم و اثرگذارشه... صرفا برای اینکه مخالفت کرده باشم، گفتم: مثل کتابا حرف میزنی. برخلاف من، او اجازه میداد جمله هایم تمام شود بعد جواب میداد. نفس عمیقی کشید و گفت: اما سومین زن! سومین زنی که با رعایت حجابم بهش کمک میکنم یه مادره، مادری که هر روز آشفتگی و بیقراری های پسر جوون مجردشو وقتی که از بیرون میاد، می بینه! بعد از چند لحظه که خیره چشمهایش بودم، گفتم: با این حساب چهارمین زنو جا انداختی... برای اولین بار صورت مشتاق به دانستنِ  یک نفر در چشم های تیره ام نقش بست.🕯 اما چیزی نگفتم و درحالی که نگاهم را از او دور میکردم، از خاطرم گذراندم:  زنی که بعد از شعله ور شدن آتیش وجودی یه مرد کثیف، تو چنگش گرفتار میشه... فکر میکنم تو از اون زن هم حمایت میکنی! 🌸🌸🌸🌸
Показати все...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁خــــواب هـــای آشــفــتــه🍁 قسمت۱۴ از پشت درب شیشه ای فقط یک هاله مشکی می دیدیم. صدای خانم مدیر بر هم همه غالب شد: خانم حسینی از حوزه علمیه خواهران تشریف آوردن. همه هو کشیدند. انتظار داشتم یک پیر زن با چادر مقنعه مشکی وارد شود اما با ورودش لحظه ای سکوت و بعد دوباره همهمه فضا را در برگرفت. صورت ظریفش در  روسری شکلاتی رنگی که با چشم هایش همنوازی میکرد و  آن چادر مشکی که روی قامت متوسطش انداخته بود،  مثل یک ماه میدرخشید. چرا چنین فکری کردم؟ شاید فقط تضاد رنگ سفید و سیاه یادآور چنین مثالی شد. یکدفعه صدای نازکش بادباک افکارم را که محو آسمان چهره اش بود، آزاد کرد: سلام دخترا... انتخاب کلماتش هوشمندانه بود. مثلا اگر برای شروع از لفظ بچه ها استفاده میکرد بیشتر منفور می شد. همانطور که با تردید نگاهش میکردم به حرفهایش گوش دادم: اسم من فاطمه ست... زیرلب با ناراحتی گفتم:  خدا همه چیو به یکی داده! دوباره متوجه حرفهایش شدم.. لبخندی زد و با صدای بلندتری گفت: اگر موافق باشید میخواییم هر روز ظهر بعد از نماز یه دورهمی جمع و جور داشته باشیم... بعد زیر چشمی نگاهی به خانم مدیر انداخت و آهسته تر گفت: البته خودمونی... همه خندیدند. بی مزه بود. چه چیز خنده داری وجود داشت؟ در ذهنم پرسیدم: اصلا مگه از ما می پرسین موافقیم یا نه؟ مگه نظرمون براتون مهمه؟! یکدفعه جنبیدن لبهایش بی صدا شد. روی زانو هایم جلوتر رفتم باخودم فکر کردم من نمی شنوم اما واقعا صدایی نمی شنیدم. دوباره سعی کرد چیزی بگوید اما بازهم لب هایش بی صدا تکان خورد. خانم مدیر گفت: الان میگم  براتون چایی بیارن. همینکه مدیر بیرون رفت. فاطمه صدایش را صاف کرد و آهسته گفت: قرار نیست از هم بپرسیم فقط میخواییم حرف بزنیم. همین! به خودم آمدم دیدم مثل بقیه جذب کلامش شده ام. بقیه برای اینکه حرفهایش را بهتر بشنوند دورش حلقه زده بودند.  احساس کردم فقط دارد جلب توجه میکند. بلند شدم و بیرون رفتم. من را دید اما هیچ واکنشی نشان نداد. انگار که برای او هم نامرئی بودم. مثل همه، مثل همیشه! مدتی تنها روی تخت دراز کشیدم و دستم را روی چشم هایم گذاشتم. کمی این پهلو به آن پهلو چرخیدم بعد بلند شدم. دو سه هفته ای بود که  درد دندانم باعث شده بود مثل آدم حسابی ها هر روز مسواک بزنم. مسواکم را برداشتم و رفتم طرف شیرهای آبی که پشت آشپزخانه بودند، اما با کمال تعجب فاطمه را دیدم که دستهایش را می شست. من را که در آیینه دید. روسری اش را درآورد. 🌸🌸🌸🌸🌸
Показати все...
sticker.webp0.38 KB
01:44
Відео недоступнеДивитись в Telegram
⛔️ این آقا پسر میگفت: وقتی به خانه میرم و پدر و مادرم را می‌بینم... 😔 #کلیپ_تصویری #مهارت_افزایی     
Показати все...
7.16 MB
01:50
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🎥 تفاوت #دخالت و #پیشنهاد در چیست؟ ❌شخصی که دستوری حرف می‌زند دخالت کرده است. .       
Показати все...
5.28 MB
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🔴 #انتقاد_کلّی‌ومبهم_ممنوع 💠 از انتقادهای کلّی و مبهم خودداری کنید. جملاتی مثل «احساس می‌کنم رابطه ما #سرد شده است»، «من ناراضی‌ام»، «شدیداً دلخورم»؛ بسیار کلّی و #مبهم است و همسر شما را در جهت‌های زیادی به #فکر وا می‌دارد که ممکن است فرسنگ‌ها با نظر و انتقاد شما فاصله داشته باشد. 💠 همسران باید سعی کنند #مصداق مشکل یا موردی را که منجر به دلخوری و کدورت‌ شده است، به‌صورت بسیار ریز و #جزئی بیان کنند؛ چون در این صورت است که همسر شما متوجه #اصل موضوع شده و می‌فهمد چه چیزی را باید تغییر دهد یا اصلاح کند. 💠 مثلا به‌جای این که بگویید: «من ناراحت و دلخورم،» بگویید «من به‌خاطر این که از من #تشکر نمی‌کنی دلخورم.»     
Показати все...
00:14
Відео недоступнеДивитись в Telegram
سفر شما توسط راننده لغو شد:) 🤣 #طنز
Показати все...
2.22 MB
Фото недоступнеДивитись в Telegram
°•~🕊 #تاسلام_ایها_ااغریب #سلاپ_مولا_جانم ‌سرخوش آن عیدی که آن بانی نور از کنار کعبه بنماید ظهور【🧡】 ‌قلب ها را مهر هم عهدی زند از حرم بانگ "انالمهدی" زند【❤️】 ‌تا همه عالم صدایش بشنوند انس و جن با هم صدایش بشنود #اللهم_عجل_لولیک_فرج،
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
• #قرار_علشقی #سلام_اربابم گُفتَم:خِیلی‌دوست‌ دارَم‌بِرَم‌‌ڪَربَلا گُفت:کَربَلا‌نَرَفتن‌یه‌دَردِه کَربَلارَفتن‌هِزار،دَرد گُفتَم:چِرا؟ گُفت:اَگِه‌بِرے‌دیگِه‌نِمیتونی‌ اَزَش‌دِل‌بِڪَنی):【🥹❤️‍🩹】 ‌‌ ‌‎ #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
Показати все...
00:32
Відео недоступнеДивитись в Telegram
نشنیده کسے حرفے از این جالب تر زهرا به علے است از علے طالب تر هرچند علے کسے به جز فاطمه نیست #زهراست علے ابن ابے طالب تر ... ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Показати все...
4.28 MB