cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

آتشکده ی شعر

#حسین_رمضانپور کارشناس فیزیک (اتمی و مولکولی) دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات و زبان فارسی

Більше
Країна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
446
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

تکان بده سر هر کوچه روسری‌ات را نشان بده به رهایی، دلاوری‌ات را تو از تبار دلآزاد سرو و شمشادی نباز بر تن ارّه تناوری‌ات را شکوهمند‌تر از لشکرِ بسیجی باش بساز در دلِ من بیت رهبری‌ات را من و تو زخم هزار دشنه را به تن داریم به شانه‌ام بسپار بغض خواهری‌ات را به رقص و هلهله بر بامِ شهرِ شب زده‌ام درآور از خفقان سازِ بندری‌ات را اگرچه شعله‌تر از جلوهای فانوسی به رخ نکش همه‌ی ماه پیکری‌ات را سکوت مرحله‌ای از شکست اجباری‌ست بِکِش نقابِ حجابِ سخنوری‌ات را زبان سرخ و سرسبز قصه‌ای کهنه‌ست بخواه حق خودت را، برابری ‌ات را @fanosmehr70 #حسین_رمضانپور
Показати все...
نشستی توو خونه که بازنده‌شی سکوتت هواداری از دشمنه تفنگت رو بردار و با من بیا که جنگ اهورا و اهریمنه نشستی توو خونه که بازنده‌شی تو می‌بازی و دشمنات سرخوشن پس اون غیرتی که می‌گفتی کجاست؟ دارن صف به صف مردمو می کشن از انسانیت هیچ چیزی نگو واسه لقمه‌ای نون، خون می‌کنن نه دس می‌کشن از فساد و دروغ نه رحمی به پیر و جوون می‌کنن دارن نذریه شوک و باتوم میدن به آغوش سردی که بی یاوره اونا دشمنن، دستاشونو ببین به جای گلا، گاز اشک آوره به هر حرکتی انگ آشوب زدن به هر اعتراضی میگن اغتشاش اونا بعثین، داعشن، دشمنن جوونارو کشتن با تانک و کلاش توو این حق‌کشی بی‌تفاوت نباش که قانونشون زور و اجباریه می‌گیره یه روز آه این مادرا که آه دل مادرا کاریه نمونی توو خونه، که جنگه رفیق پاشو دستتو توی دستم بذار پاشو شونه به شونه‌ی من بده نشونم بده غیرتت رو یه بار دیگه بسه هر چی زدن تو سری باید روشنی توی کابوس شیم توو تاریکیه مطلق رو به رو دیگه وقتشه تا که فانوس شیم اگه خونه‌مونو خرابش کنن اگه می‌کشن، باز از رو نرو بیا با همین سنگ و دستای سرد بسازیم ستون و دل خونه رو @fanosmehr70 #حسین_رمضانپور
Показати все...
باغت آباد وارثِ آفت از علف های هرزتان چه خبر؟ از بهاری که پَر پَرش کردید از زمستان سبزتان چه خبر؟ باغت آباد و سفره ات رنگین روزگار سیاهتان بی غم دامِ تزویرتان گرفت،اما چلستونِ حریمتان محکم سرو ها را دمِ تبر دادید از همین رو خیالتان تخت است حرمتِ تازهِ گل چه خواهد شد؟ «با شقایق معامله سخت است» پشتِ پرده،غروبتان پیداست خنده هاتان فریب و تزئین است سرخوش از حفظ ظاهرید اما تا گریبانِ لاله خونین است لاله ها، سرو های فردایند تا که امید را نشان بدهند دیگر از این گذشته کارِ شما تا به نیرنگتان امان بدهند اولین ضربه ی سکوت تبر انهدام نگاه سالوس است آتشی که به جانتان افتاد شعله ای از فروغ فانوس است منتظر می شوم شبی خورشید تا نقاب از حجابتان گیرد در زمستان و بهمنی دیگر پرده از انقلابتان گیرد #حسین_رمضانپور @fanosmehr70
Показати все...
در پوششی از استعاره زندگی کن قربان رویت ، ماهپاره زندگی کن تا چشم آیینه بخشکد از خجالت با قلب از غم تکه پاره زندگی کن در قیل و قال زاغکان سفله پرور در خود بِلول و بی نظاره زندگی کن دیروز حیف، امروز آه،ای بخت شبگرد بیرون بزن از سوگواره ، زندگی کن خونین جگر ، چیزی نگو وقتی که چشمت پس میدهد از دل عصاره ،زندگی کن گیرم که تکه پاره باشد آسمانت فانوس هست ، ای بی ستاره زندگی کن @fanosmehr70 #حسین_رمضانپور
Показати все...
«دخترم، خانه‌ی تو اینجا نیست» قد بکش روی سینه‌ام خاتون شانه‌ام از نگاه تو خیس است گریه کن بر خیانت آدم این جهان خانقاه ابلیس است قد بکش ساقه‌های گندم را گرچه سهم تو شاخه‌ی رز بود چندمین احتکار انسانی اولین مقصدت تجاوز بود من، به عنوان یک برادر یا یک پدر که به درد، زندانی‌ست می‌کِشم صورت جهانت را دخترم خانه‌ی تو اینجا نیست دخترم خانه‌ی تو اینجا نیست گرگ_مردان تو را کمین زده‌اند مثل آهوی در فراری که از کمر می‌خورد_زمین_زده اند دخترم خانه‌ی تو اینجا نیست من پسر خوانده‌ی دو ابلیسم با اعوذُ به حضرت پدرم حق بده تا به گریه بنویسم حق بده، می‌دَرم سکوتم را اشک خود را به خون گره بزنم آتشم، از جنایت انسان آتشم از صداقتِ دهنم روزگار از طلوع آدم دور زندگی در مدار شهوت‌هاست این جهان مسلخ تنت بودهِ آن جهنم که گفته‌اند اینجاست بگذر از حال من، خدا، بگذار خط بطلان به یَسْطَرون بکشم باید از دیدن شقاوت‌ها این جهان را به خاک و خون بکشم دخترم روی صورتم تف کن چون نشد، قسمتت، پدر باشم بر حقیقت نگاه بستم تا گرگِ بالان ندیده‌تر باشم هر چه گفتم حقیقتی محض است گرچه نامش دروغ خواهد شد بین آغوش من بخواب آهو دور جسمت شلوغ خواهد شد # بخت تو، یک لباس خوش فرم است پوششی از سیانور بی دُز می‌شود بین سینه‌هایت مُرد غرق شد توی تنگه‌ی هرمز می‌توان در صداقت چشمت بت پرستیِ شیخکان را دید می‌شود در نگاه برصیصا کفر و ایمان دیده را سنجید مشکلت زندگیِ احساسی‌ست پیکرت را به عقربی دادی من بمیرم که نشنوم روزی تن به ویلای اجنبی دادی # آه دختر، مرور کن خود را من، پسر خوانده‌ی دو ابلیسم آتشم از صداقت بدنم شعله‌ای بر نگاهِ قِدّیسم سینه‌ات قبله گاه البرز است شعله‌ام، ضجه‌های فانوسم خانه‌ات انتهای بدبختی‌ست لحظه‌ی انفجار کابوسم پشت دیوار خانه‌ام افتاد دختری از غرور خود، پایین من بمیرم که شاهدِ ننگم من بمیرم فقط بگو... آمین @fanosmehr70 #حسین_رمضانپور
Показати все...
@fanosmehr70 هرگز وفا ز عالم خاکی نیافت کس حق بود دیو را که نشد آشنای خاک قصیده ای از #حضرت_بی_بدیل_خاقانی تصحیح #دکتر_سجادی دکلمه #حسین_رمضانپور
Показати все...
attach 📎

Фото недоступнеДивитись в Telegram
خوردیم قسم که بر نگردیم از هم افسوس که سال هاست سردیم از هم مانند دو نیمه ی جدا افتاده ما نیز مراقبت نکردیم از هم @fanosmehr70 #حسین_رمضانپور
Показати все...
بیهُشانه به قصد کشت بریز غلظتش از شراب بالاتر زندگی خود عذاب روحی بود شاعری از عذاب بالاتر پیک سنگین بریز و یاری کن که خرابم خراب کاری کن پیک سنگین بریز تا بروم چند خط از خراب بالاتر سوختم مثل مرغ جزغاله نه خودم را کباب‌تر دیدم سیخ درد از دلم به پایین رفت، شعله‌اش از کباب بالاتر گفتی‌ام که چگونه‌ای گفتم، خسته مثل عقاب کنج قفس بازپرسی که باز می‌پرسی؟ از سکوتم جواب بالاتر؟ لفظ در عمق استعاره نشست شاهپر در میان راه شکست پیک سنگین بریز تا بروم چند پا از عقاب بالاتر نه که عیسای ناصری هستم نه عقابی که خانلری گفته جسم و جان مرا به خانه که نه، ببر از آفتاب بالاتر پیک سنگین بریز، می‌خواهم که مگو‌های ما بگو بشود مستی از حد که بگذرد گفتند می‌روی از سراب بالاتر آخ دنیا سراب بود و سراب، یخ‌فروش جهنمم کردند آدم بی‌گناه موقع دار، می‌رود از طناب بالاتر داغِ فانوس نیمه‌جانم که شب و طوفان مچاله‌اش کردند بِبَرم انتهای بیداری بِبَرم از شهاب بالاتر هیچ شوقی نمانده در من که بشکفانم دَرِ تماشا را دست‌های مرا که بی‌رمق‌اند بِکِش از منجلاب بالاتر @fanosmehr70 #حسین_رمضانپور
Показати все...
تو را با صراحت به لحن بهاران در انبوه اندوه سرریز باران قسم داده بودم بمانی نه آواز ماهور بی من شدن را بخوانی به راهی که رفتی دلم پشت پایت زمین خورد و بارید صدایت نکردم که از من نرنجی نهال امیدم به راه تو خشکید صدایت نکردم صدا در گلوگاه نایم به اشکی بدل شد و از کنج چشمم شبیه تو که از کنارم در آهم گذشتی به آهنگ پای تو لغزید و از گونه ام... آه جگرسوز و جانکاه سر راه افتان و خیزان شدن را گرفت و سجاف لبم را به دیدار، تر کرد مرا مثل بادی که بعد تو در کوچه پیچید به سوز جدایی که حتی غريبانه تر در به در کرد و من هر کجا قاصدک های پر پر هماغوشی نازدار دو کفتر و هرکس که معشوق خود را گرفته ست در بر ببینم به یادت می افتم من از اولین دیدنت با تو گفتم رهایش نکن این دلی را که پیش از تو با هیچ کس آشنا بود که از تیره ی عشق و نفرت جدا بود دل سخت و بکر مرا ساده بیچاره کردی چه آسان چه آسان مرا بی خود آواره کردی نخستین نگاهم که در عمق چشمت گره خورد به خود گفتم ای داد مرا ناکجا برد مرا بی تو هر کوچه از شهرمان می خورد دلم را خیابان افسرده،می افشرد تماشا کن از روزن خاطراتت مرا که رکب خوردم از اعتمادت بیاور به یادت تماشا کن از دور روزی پس از سال ها که از کوچه ی آشنایی گذشتی جوانی ِ دیروز و پیری ِ بیدی که از دوریت همچنان سر بزیر است دلش همچنان رو به راه تو گیر است بیا و جوان کن درخت امیدی که در سینه ام ریشه کرده ست به عشق تو با فاصله در نبرد است بیا از کنارم گذاری گذر کن نهال خوشی های خشکیده در ریشه ام را خبر کن برای منی که به شوقت در آغوش رویا شدن تو را لحظه لحظه تماشا شدن دلم رو به راه و سرم سر به زیر است همین لحظه دیر است شعر #حسین_رمضانپور @fanosmehr70 دکلمه #مونا_رضویان
Показати все...
attach 📎

01:51
Відео недоступнеДивитись в Telegram
14.88 MB
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.