cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

دزفول بهشت گمشده

در معرفی تاریخ ، فرهنگ و جاذبه های توریستی ، گردشگری دزفول ارتباط با ادمین : @dezzzfuly دیگر کانال های ما : @iranmannn

Більше
Країна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
506
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

#زیبای_من Dezful 👌👌👌 فم تریپی فوق العاده از جاذبه های گردشگری دزفول / کار زیبایی از @danial.vahdati 🔵 لطفا به اشتراک بگذارید ... https://www.instagram.com/tv/CCp24e_lRur/?igshid=11iz66uj9q78f
Показати все...
𝘋𝘈𝘕𝘐𝘈𝘓 𝘝𝘈𝘏𝘋𝘈𝘛𝘐 on Instagram: “فک کنم جز اولین نفراتی بودیم که تو یه فم تریپ بومی ایرانی شرکت کردیم.باعث افتخار بنده بود.کار خیلی قشنگی بود.دم مصطفی و تمام کسایی که کمک…”

2,457 Likes, 629 Comments - 𝘋𝘈𝘕𝘐𝘈𝘓 𝘝𝘈𝘏𝘋𝘈𝘛𝘐 (@danial.vahdati) on Instagram: “فک کنم جز اولین نفراتی بودیم که تو یه فم تریپ بومی ایرانی شرکت کردیم.باعث افتخار بنده بود.کار خیلی…”

#آبشار_شوی_دزفول #ازخانه.... با ما همراه باشید در سفری مجازی به آبشار شِوی دزفول #بزرگترین_وزیباترین_آبشار_خاورمیانه 👇👇👇👇👇 https://telegram.me/dezfulparadise 🔵 لطفا به اشتراک بگذارید ...
Показати все...
14.11 MB
زیبا ، رؤیایی و حیرت انگیز دزفول / #دره_توبیرون 🌾 @dezfulparadise 🌾 🔴 با ما همراه باشید ....
Показати все...
#جوانمردقصاب / دزفول قسمت دوم : اگر نیت کردید پس از شنیدن خصوصیات جوانمرد قصابی که از شیوه کسب و کارش قسمت قبل برایتان حکایت کردیم ، بروید ‏از نزدیک ببینید و یا از او گوشت بخرید، مجبورید بی‌خیال ماجرا ‏شوید...! باید بروید گلزار ‏شهیدآباد دزفول ، در قطعه دوم گلزار ، در سومین ردیف عشق، ‏دنبال مزاری بگردید که روی ‏آن حک شده است: «شهید عبدالحسین کیانی» و سپس ‏چشم بدوزید به قاب عکسی که با وقار و ‏جذبه‌ای خاص به شما لبخند می‌زند.‌‎ آری شهید عبدالحسین کیانی معروف به «مش عبدالحسین» سالها پیش، دل می‌زند به ‏دریای فتح المبین و در ‏چهل و سومین بهار عمرش "به فیض شهادت نائل می آید". و داستان آخر روزی دو گاو را نشان می‌‌کند و به صاحب گاوها می‌گوید: «این دوتا گاو رو بزار برام. فردا ‏میام ‏پولشونو می‌دم و می‌‌برم.» فردا که می‌رود برای خرید گاوها می‌بیند آن محل ‏موشک خورده ‏است و گاوها تلف شده‌‌اند.‌‎ مش عبدالحسین می‌‌رود پیش صاحب گاوها و یک بسته اسکناس می‌گیرد سمتش. ‌‏«این هم پول ‏گاوها...» صاحب گاوها متعجب می‌‌گوید: «مش عبدالحسین! گاوها که از ‏بین رفته‌‌اند» و مش ‏عبدالحسین می‌گوید: «گاوها از همون دیروز که بهت گفتم ‏بزارشون برام، دیگه مال من بودن. ‏حالا اگه تو این فاصله این گاوها، گوساله به دنیا می‌ ‏آوردن، خب گوساله مال من بود دیگه. حالام ‏که مردن، مال من بودن» پول گاوها را ‏تمام و کمال می‌دهد و صاحب گاوها هرچه اصرار ‏می‌کند که حداقل نصف پول را ‏بگیرد، فایده‌‌ای ندارد و نگاه او که هنوز نتوانسته است آنچه را ‏می‌بیند باورکند، مش ‏عبدالحسین را بدرقه می‌کند.‏ برگرفته از وبلاگ الف دزفول با اندکی ویرایش و مردم دزفول از این دست حکایات از این جوانمرد قصاب "مش عبدالحسین" بسیار در خاطر دارند ،شیوه کسب و کاری که در دنیای امروز ما چه کم شده است و کمیا ....! در معرفی فرهنگ و تاریخ مردان این سرزمین - دزفول 👇👇👇👇👇 https://telegram.me/dezfulparadise 🔵 با ما همراه باشید... ‎
Показати все...
دزفول بهشت گمشده

در معرفی تاریخ ، فرهنگ و جاذبه های توریستی ، گردشگری دزفول ارتباط با ادمین : @dezzzfuly دیگر کانال های ما : @iranmannn

#جوانمردقصاب / دزفول مطلبی را که در پیش رو دارید ،نه چون حکایت جوانمرد قصاب شهر ری ، سرخس و... افسانه‌ گونه و نه در آن خبری از معجزه و کارهای خارق العاده ست ، بلکه خصوصیات کسب و کار مردیست از این خطه ،که واقعیت سبک زندگی ش کم از افسانه ندارد....! قسمت اول : همیشه بیشتر از وزنه‌‌ای که توی کفه‌ ترازو گذاشته ، گوشت می‌‌دهد دست ‏مشتری. همیشه ‏کفه‌ گوشت به کفه آن‌ طرفی می‌چربد‎ .‌‏‌هیچ‌کس کفه‌های ترازوی ‏مش عبدالحسین را مساوی ندیده ‏است. همیشه سمت گوشت سنگین‌تر است.‌‎ همیشه با وضو مغازه می رود . هر گاه از او می‌‌‌پرسند: «مش عبدالحسین! چه خبر از ‏وضع ‏بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط و فقط یک جواب مشترک برای همه دارد‎: ‌‎«‎الحمدلله ... ما ‏از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد... »‌‎ هیچ‌‌وقت کسی ندید مش عبدالحسین پولی را که از مشتری هایش می‌‌گیرد، ‏بشمارد. پول را که ‏می‌گیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، می‌اندازد توی دخل. این ‏عادت همیشگی‌‌اش است.‌‎ ‏ ‌‎ اگر مشتری مبلغ ناچیزی گوشت بخواهد، مش عبدالحسین دریغ نمی‌کند. می‌گوید: «برای هر ‏مقدار پول، سنگ ترازویی هست» و البته همه می‌دانند که او همیشه بیشتر از ‏حق مشتری ‏گوشت می‌گذارد توی ترازو. اصلاً گاهی اوقات که مشتری را می‌شناسد، ‏نمی‌گذارد مشتری ‏مبلغی را که گوشت می‌خواهد به زبان بیاورد‎. ‎مقداری گوشت ‏می‌پیچد توی کاغذ و می‌دهد ‏دستش.‌‎ ‏ مشتری‌هایش را می‌شناسد. آنهایی که وضع مادی خوبی ندارند یا حدس می‌زند که ‏نیازمند باشند ‏یا اینکه عائله سنگینی دارند را دو برابر پولشان گوشت می‌دهد‎. ‎اصلاً ‏گوشت را نمی‌گذارد ‏توی ترازو که طرف متوجه بشود داستان چیست. ‌‎ گاهی اوقات برای اینکه بقیه مشتری‌ها متوجه نشوند، وانمود می‌کند که پول گرفته ‏است. گاهی ‏هم پول را می‌گیرد ...... و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمیگرداند به ‏مشتری. گاهی هم پول ‏را می‌گیرد و دستش را می‌برد سمت دخل و دوباره همان پول ‏را می‌‌دهد دست مشتری و می‌گوید:«بفرما. مابقی پولت را بگیر». می‌‌خواهد عزت نفس ‏مشتری‌‌های نیازمندش را نشکند. مش ‌عبدالحسین سال‌‌های سال اینگونه رفتار کرده ‏است.‌‎ ‏ همیشه به دوستانش می‌گوید‎«‌‏ یه نفر بهم پول می‌ده تا گوسفند بکشم و بین فقرا ‏تقسیم کنم‎. ‎ اگه ‏کسی می‌شناختین که نیازمند باشه، بفرستین در مغازه‌ م». افراد ‏زیادی به این ترتیب می‌روند ‏درب مغازه و مش‌عبدالحسین به شیوه‌‌هایی که دیگر ‏مشتری‌ها متوجه نشوند، گوشت بهشان می‌دهد ‏. ‌‎ این داستان ادامه دارد تا اینکه یکی از دوستانش گیر می‌‌دهد که مش عبدالحسین! این ‏بنده خدا که ‏می‌گویی، کیست؟ مش عبدالحسین، مدام طفره می‌رود. دوباره می‌پرسد: ‌‏«خداییش خودت ‏نیستی؟» تا اینکه مش عبدالحسین آرام جواب می‌‌دهد: «اگر بگم نه، دروغ ‏گفتم‎. ‎اگه بگم آره، ریا میشه‎. ‌‏اما این موضوع تا زمانی که زنده‌‌ام پیشت امانت بمونه‎» ‎و ‏تا زمانی که مش عبدالحسین زنده بود، ‏هیچ کس نفهمید آن شخص خیر، خود مش ‏عبدالحسین است. دیگر بماند آن جهیزیه‌هایی را که ‏شبانه و ناشناس می‌برد درب خانه ‏دختران دم بخت. ‏ ‎ دوستی یکی دوبار از رو به روی مغازه رد می‌‌شود که مش عبدالحسین صدایش می‌‌زند و ‏می‌گوید:«تو ‏گوشت می‌خوای اما پول نداری و خدا به دلت انداخته که این مغازه نسیه ‏هم گوشت می‌ده‎... ‎مرد ‏انگار که کسی حرف دلش را زده باشد، گره‌های پیشانی‌‌اش ‏باز می‌‌شود و می‌گوید: «خدا خیرت ‏بده‎. ‎یه ماهه گوشت نخوردیم‎. ‎میشه نیم کیلو ‏گوشت بدی و این انگشتر عقیق رو هم بزاری گرو ‏بمونه تا پولشو بدم؟» مش ‏عبدالحسین بدون اینکه او را بشناسد، تکه‌ی بزرگی گوشت می‌‌پیچد ‏توی کاغذ و ‏انگشتر را هم می‌گذارد توی دست مرد‎. «‎اینو بزار دستت، برا نماز ثواب داره‎. ‎هر ‏وقت ‏داشتی پولشو بده»‌‎ مرد لبخند زنان گوشت را می‌گیرد و می‌رود. مش عبدالحسین زیر لب می‌گوید: ‌‏«خدایا! امیدوارم ‏که هیچ ‌وقت برا دادن پول گوشت نیاد، اینطوری گفتم فکر نکنه ‏بهش صدقه دادم و خجالت ‏بکشه»‌‎.‌‌‎ ادامه دارد.... برگرفته از وبلاگ الف دزفول با اندکی ویرایش در معرفی فرهنگ و تاریخ مردان این سرزمین 👇👇👇👇👇 https://telegram.me/dezfulparadise 🔵 با ما همراه باشید...
Показати все...
دزفول بهشت گمشده

در معرفی تاریخ ، فرهنگ و جاذبه های توریستی ، گردشگری دزفول ارتباط با ادمین : @dezzzfuly دیگر کانال های ما : @iranmannn

🎥 گفتگو ی ((جوانمرد نُمْبٰایی دسفیلی)) که برای افراد کم درآمد رایگان نان می‌پزد #اجتماعی #اقتصادی @moze_khanehe_memari_dezful
Показати все...
15.15 MB
#جوانمرد_نُمْبٰا موسی صمصامی دسفیلی(جوانمردنمبا) موسی،بیشترپخت نُمْبٰایی شَ چن روز میٖ هفته وَنْدَهْ سی مردم بی بضاعت! هیچ اَ کسی هم پِیل نَمْگِرَه مشاالله وَرِشْ،بی قضابا @moze_khanehe_memari_dezful
Показати все...
پایگاه چهارم شکاری دزفول ( پایگاه وحدتی ) 🌾 @dezfulparadise 🌾 🔴 با ما همراه باشید ....
Показати все...
پایگاه چهارم شکاری دزفول ( پایگاه وحدتی ) 🌾 @dezfulparadise 🌾 🔴 با ما همراه باشید ....
Показати все...
نه اشتباه نکنید ، این یک ماکت نیست !!! این هواپیما جنگنده F-84 «تاندرجت» نخستین هواپیمای سازمانی پایگاه چهارم شکاری دزفول میباشد که در سال 1338 باند پروازی این پایگاه را لمس کرده است و هم اکنون نیز بر سر در شمالی پایگاه چهارم شکاری دزفول ( وحدتی) به یادگار مانده است. در معرفی جاذبه های توریستی و گردشگری دزفول 👇👇👇👇👇 https://telegram.me/joinchat/Aw1dPzyveUtt1ZTt_auV0w 🔵 با ما همراه باشید .....
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.