Aasoo - آسو
@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیقتر به مباحث امروز تماس با ما: 📩 [email protected] 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیسبوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo
Більше26 959
Підписники
+224 години
+2167 днів
+30030 днів
Час активного постингу
Триває завантаження даних...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Аналітика публікацій
Дописи | Перегляди | Поширення | Динаміка переглядів |
01 در بسیاری از موارد، مردم لطیفههایی را در انتقاد از شرایط استرسزا و اغلب غیرقابل فهم برای هم تعریف میکردند تنها برای اینکه به خودشان یادآوری کنند آنها میتوانند از پردهی آهنین تبلیغات فراتر رفته و واقعیتهای پشت آن را هم ببینند. در زمانهی اخبار جعلیِ بیپایان و همنواییهای بازدارنده حتی نیشزدنهای هزلی ساده میتوانند به عنوان بیانیهای عمیقاً شخصی تلقی شوند، «من شوخی میکنم، پس هستم.»
aasoo.org/fa/articles/2570
@NashrAasoo 🔺 | 3 154 | 92 | Loading... |
02 📚 آسو، یکشنبه و دوشنبه ۱۹ و ۲۰ ماه مه در پاریس در «نمایشگاه کتاب بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید. یکشنبه ۱۹ ماه مه مریم فومنی و سرور کسمایی دو کتاب «زنان فراموش شده» و «نجف دریابندری، حلوای انگشتپیچ» را معرفی خواهند کرد.
🕔 ساعت ۱۱ تا ۲۰
📍11 Rue Edmond Roger, 75015 Paris
@NashrAasoo 💭 | 2 910 | 6 | Loading... |
03 هشتاد سال پس از تراژدی چوچارا 🔻
✍️ نام «چوچارا» نخستین بار در مراسم اهدای جوایز اسکار سال ۱۹۶۰ شنیده شد. عنوان دیگر این فیلمِ ویتوریو دسیکا «دو زن» بود که بازیگر نقش اولِ زن آن، سوفیا لورن، جایزهی اسکار را به خود اختصاص داد. نامِ پنهانشده اما همچنان پرسشبرانگیز بود. کسی دقیقاً نمیدانست که چوچارا چه معنایی دارد. امروزه اگر از «هوش مصنوعی» بپرسید که چرا «دو زن» به «لا چوچارا» ترجیح داده شد همان پاسخی را ارائه خواهد کرد که شصت سال قبل دستاندرکاران سینما به مردم دادند: «تا برای مخاطب غیرایتالیایی قابل فهم باشد.» لا چوچارا ریشه در واقعیتی داشت که دنیای رنگی و شاد و شنگولِ پس از جنگ حال و حوصلهی شخم زدن آن را نداشت. دسیکا که در فیلمهای «آلمان سال صفر» و «اومبرتو د» از فلاکتِ مردم در سالهای پس از جنگ پرده برداشته بود از سوی مقامات به سیاهنمایی متهم شده و تحت فشار بود که دست از بدبختانگاریِ مردم ایتالیا بردارد.
✍️ امواج دریای توفانیِ جنگ جهانی دوم به سواحل ایتالیا رسید و سیاهجامگانِ دیگری اهالیِ چوچارا را محاصره کردند. آنها نیروهای استعماری متفقین بودند که برای آزادسازیِ آخرین دژ آلمانیها عملیات مونته کاسینو را آغاز کرده بودند. در این عملیات واحدهای سپاه مستعمراتیِ فرانسه ــ شامل ۱۱۰ هزار سرباز مراکشی، الجزایری، تونسی و سنگالی ــ در ماه مه ۱۹۴۴ به آخرین خط جنگ رسیدند. شایع شد که ژنرال آلفونس جوین، فرماندهی نیروهای استعماری، به سربازانش دستور داده است که هر کاری دلتان خواست با مردم بکنید. «زنان و شراب از آنِ شماست. همه چیز را نابود کنید.» این امر هرگز از سوی مقامات فرانسوی تأیید نشد و آن را صرفاً شایعهای برای تخریب چهرهی فرانسویان دانستند. هرچند هیچگاه ثابت نشد که ژنرال جوین سربازان آفریقاییِ قوای فرانسه را به ارتکاب خشونت تشویق یا تحریک کرده است اما میدانیم که او برای جلوگیری از خشونت علیه غیرنظامیانی که پشت دیوارها چشم به راه نیروهای آزادیبخش بودند هیچ کاری انجام نداد.
✍️ در پی عقبنشینیِ آلمانیها و فاشیستها روستاهای چوچارا یکی بعد از دیگری به تصرف نیروهای متفقین درآمد و ایتالیا در آستانهی آزادی قرار گرفت. اما از همهجا صدای جیغ شنیده میشد. جیغهایی که غریو شادی نبود. در اغلب گزارشهای میدانی که بعدها از شاهدان چوچارا گردآوری شد از جیغهای زنانی یاد شده است که آماج خشونت سربازانِ آزادیبخش بودند. ضجههایی که یکی از شاهدان وقایع آن شب آن را با «جهنم» دانته قابل مقایسه دانسته بود. هرکس به یاری زنان میشتافت جزو فاشسیتها تلقی میشد و به مرگی فجیع محکوم میشد.
@NashrAasoo 💭 | 3 392 | 49 | Loading... |
04 «... اما چوچارا تنها یک قصه نبود. زخمی بود که تمایلی به واگشاییاش نبود. سرگذشت سوگناکِ مردمی گرفتار در چنگ فاشیستها و نازیها که در اواسط ماه مه ۱۹۴۴ در حالی که چشمانتظار ناجیانی آزادیبخش بودند آماج خشونت نیروهای متفقین قرار گرفتند. خشونت جنسیِ گستردهای که زنان طی این آزادسازی تجربه کردند تا امروز محل مناقشهی دولتهای ایتالیا و فرانسه بوده است.»
aasoo.org/fa/articles/4776
@NashrAasoo 🔻 | 2 801 | 22 | Loading... |
05 نقش ادبیات در تابآوری مقابل حکومتهای مستبد 🔺
آذر نفیسی در گفتگو با نهال تابش
در جایی مثل ایران، ادبیات هم میدان مبارزه است، هم پناهگاه امن برای تابآوردن در برابر استبداد. در جایی که مخالف را مجازات میکنند و آزادی بیان وجود ندارد، صرف خواندن و نوشتن نوعی سرپیچی و عامل بقا است.
@NashrAasoo 🎥 | 5 238 | 219 | Loading... |
06 📚 آسو، جمعه و شنبه ۱۷ و ۱۸ ماه مه در لندن در «نمایشگاه کتاب بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید. جمعه ساعت ۱۷ مریم فومنی کتابهای تازهی آسو را معرفی خواهد کرد.
🕔 جمعه ساعت ۱۵:۳۰ تا ۲۱
🕛 شنبه ساعت ۱۲ تا ۲۰
📍Essex Church, 112 Palace Gardens Terrace, Notting Hill W8 4RT
@NashrAasoo 💭 | 3 368 | 7 | Loading... |
07 📚 آسو، جمعه و شنبه ۱۷ و ۱۸ ماه مه در لندن در «نمایشگاه کتاب تهرانِ بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید. با معرفی کتابهای تازهی آسو.
📍Essex Church, 112 Palace Gardens Terrace, Notting Hill W8 4RT
@NashrAasoo 💭 | 178 | 1 | Loading... |
08 گزارشی از بند نسوان زندان لاکان رشت 🔻
✍️ زندان زنان رشت تنها زندان زنان در استان گیلان است، و از همین منظر چون با دورترین نقاط استان حدود ۲۵۰ کیلومتر فاصله دارد نوعی تبعیدگاه است. زنان زیادی هفتهها در حسرت ملاقات با خانوادههایشان روز را شب میکنند. مسافتی بسیار طولانی برای رفتوآمد از ییلاقات در فصول گرم و سرد سال، در هوای اغلب بارانیِ گیلان با جادههای روستایی صعبالعبور، در کنار مشقت رها کردن زمین کشاورزی و دام یا مرخصی گرفتن از محل کار، بهویژه در خانوادههایی آسیبدیده یا دارای پدر و مادر سالخورده یا فرزند دانشآموز. همهی این شرایط، گاهی بر دلتنگی، هرقدر نفسگیر که باشد، غلبه میکنند و امکان سفر و امید ملاقات را کمرنگتر جلوه میدهند.
✍️ زندان زنان لاکان، ساختمانی است شامل ۴ بند سالنی با ۲ ردیف تخت فلزیِ دوطبقه در طرفین و معمولاً حدود ۳۰ زندانی در هر بند، که در آن اصل تفکیک جرائم یا حتی جدا کردن متهم و محکوم بهطور جدی رعایت نمیشود. وضعیتی که به خودیِ خود احتمال درگیری و تنش بین زندانیان را به علت تفاوت در فضای ذهنی، میزان اضطراب یا میل به خشونتورزی و نحوهی گذران روزمرگی افزایش میدهد. «کانون»، که بهعنوان بند قرنطینه برای ۱۰ روزِ اولِ ورود به زندان و بازداشتهای کوتاهمدت در نظر گرفته شده، هواخوریِ حدوداً ۵۰ متر مربعی دارد. فضای جداگانهای تحت عنوان «مهدکودک» هم به آن اضافه شده که برای کودکانی استفاده میشود که بهدلیل همراهی با مادر در زمان بازداشت یا نداشتن سرپرست دیگری بهجز او، با مادرشان به زندان منتقل شدهاند. مهد کودک زندان، بهجز نامش هیچ ربطی به کودک و اتاق کودک ندارد؛ نه تخت بچهگانهای در کار است، نه رنگآمیزیای روی دیوارها و نه وسایلی برای بازی و نقاشی، و نه اصلاً حصار پرالتهاب زندان میتواند رنگ دنیای خیالانگیز کودکی به خود بگیرد.
✍️ بند «اعتکاف» قبلتر مخصوص زنانِ متهم به رابطهی نامشروع بوده و به همین دلیل به این اسم نامگذاری شده است و اکنون سکونتگاه زنانی با جرائم دیگری مثل مواد مخدر و سرقت نیز به شمار میرود. بند «شکیبایی» اغلب برای محکومان و متهمان جرائم مالی و بند «کوثر» (اشتغال) بیشتر برای محکومیتهای سنگین، از جمله اعدام و حبسهای طولانیمدت (برای جرائم قتل و مواد مخدر)، است، و البته اکثر زنان شاغل در کارگاه را شامل میشود. سهم فیزیکیِ زندان زنان از کل مجموعهی زندان لاکان همانقدر بیتناسب و ناکافی است که سهم زنان از فضاهای شهری، امتدادی از همان بهحاشیهراندگی و اعمال محدودیتهای تبعیضآمیز.
@NashrAasoo 💭 | 4 297 | 66 | Loading... |
09 «زندانیبودن وضعیتی غیرعادی است و وقوع پرتکرارش زیر سایهی حکومتِ سرکوبگر چیزی را عوض نمیکند. روایتهای زندانیان زندانهای مرکز گرچه سرشار از شور تحسینبرانگیز زندگی و مقاومت است، اما قابل تعمیم به زندانهای دیگر شهرها و بندهای عمومی نیست. ما هم در زندان با یکدیگر شوخی میکردیم، خواهرانه گپ میزدیم، بین همان کتابهای بهدردنخور دنبال چیزی برای خواندن و یاد گرفتن میگشتیم، از تلاطم احساساتمان حرف میزدیم و روزنهی امید را برای یکدیگر باز نگه میداشتیم، اما همان ضخامت چندسانتیمتریِ میلهها و دیوارها، فاصلهای پُرنشدنیِ میان اسارت و آزادی بود و ما به حکم «زن، زندگی، آزادی» زندگی را به تمامی میخواستیم.»
aasoo.org/fa/articles/4770
@NashrAasoo 🔻 | 3 985 | 24 | Loading... |
10 این مسیر ادامه دارد
✍️ مانا نیستانی
@NashrAasoo 🔺 | 9 543 | 65 | Loading... |
11 نشست «جورجتاون» و ائتلاف مخالفان جمهوری اسلامی چرا فروریخت؟
کریم سجادپور در گفتوگو با مهراد واعظینژاد
«ما با نظامی طرفیم که پایگاه مردمیاش بسیار محدود است. یک حکومت پلیسی است با اقتصاد بیمار و محدودیتهای اجتماعی. اکثر قریببهاتفاق ایرانیها آیندهی دیگری میخواهند. خاستگاه و رؤیاهاشان شاید متفاوت باشد، اما به نظرم کمابیش همه زیر چتر مشترکِ یک ایران آباد، آزاد، و دموکراتیک جمع میشوند. کمتر کشوری در دنیا پیدا میکنید که حاکمیت و مردم به اندازهی ایران فاصله داشته باشند. حکومت کرهی شمالی میخواهد، مردم کرهی جنوبی. این وضعیت پایدار نیست. اما احتمالاً تا زمانی که اقلیت مطلق متحد است و اکثریت مطلق نه، باقی خواهد ماند.»
@NashrAasoo 🔻 | 5 633 | 54 | Loading... |
12 جهان در چنگ احساسات 🔺
«هر چه بیشتر به رسانههای «فوری» عادت میکنیم، ناگزیر بیشتر به حس و احساس اعتماد میکنیم تا شاهد و مدرک. در ارزیابی شناخت، بیشتر به سرعت و تأثیر بها میدهیم تا عینیت و واقعبینی، و-همانطور که مطالعات مربوط به محتوای توئیتر تأیید کرده-دروغی که احساسات را تحریک بکند اغلب سریعتر از واقعیت اشاعه مییابد. در هنگام خطر عینی، یعنی وقتی زمان اهمیت دارد، واکنش سریع معقول است. اما حالا تأثیر دادههای «فوری» دیگر به مسائل امنیتی محدود نمیشود. اخبار، بازارهای مالی، دوستیها و کار دائماً ما را درگیر جریان اطلاعات میکند؛ در نتیجه، فاصله گرفتن از این اطلاعات و ترسیم تصویری مرضیالطرفین یا درستتر از آنها دشوارتر میشود. بنابراین، این احتمال وجود دارد که احساس کنیم وضعیتهای بیخطر، خطرناکاند تا این که سرانجام واقعاً خطرناک شوند.»
@NashrAasoo 💭 | 4 904 | 47 | Loading... |
13 نشست «جورجتاون» و ائتلاف مخالفان جمهوری اسلامی چرا فروریخت؟🔻
🔸 بعد از هفتهها اعتراض سراسری، اینکه نیروهای سیاسی متحد بشوند و چیزی شبیه یک رهبری واحد علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد، یک خواست عمومی بود. به نظر میرسید اعتراض خودجوش مردم در خیابان (یا در شبکههای اجتماعی) با اینکه الهامبخش است، اما برای تغییر جدی در سیاست ایران کافی نیست. نیاز بود که این انرژی عظیم که آزاد شده بود، به شکلی سازنده و مؤثر علیه نظم موجود به کار گرفته شود. همه اعضای گروه همان حس نیاز به اتحاد را که گفتم داشتند. اما بعضیها مشتاقتر و فعالتر از بقیه بودند. مثلاً مسیح علینژاد خیلی پیگیر بود و تلاش زیادی کرد که این افراد را دور هم جمع کند. اما مثلاً حامد اسماعیلیون اوایل کار مردد بود. نظر من این بود که این آدمها هرچه بیشتر همدیگر را بشناسند، کار برایشان راحتتر میشود. برای اینکه میدیدم که در اهداف کلی مشترکاند. اعتقاد داشتم و دارم که همهشان میهندوستاند و هدفشان آزادی و رفاه ایران است. فکر نمیکنم هیچکدامشان دنبال قدرت شخصی یا ثروت یا انتقام باشند. هیچکدام مثل انقلابیهای اسلامگرای سال ۵۷ پیرو یک ایدئولوژی ستیزهجو نیستند. بعد از صحبتهای اولیه، گروهی روی یکی از اپلیکیشنها درست شد و همه آنجا حرف میزدند. کمی بعد گفتوگوی تصویری هم اضافه شد. من هم در تعدادی از این جلسههای آنلاین بودم. همهی جلسهها گرم و آرام و دوستانه بود. واقعا انگار یک گروه دوست قدیمی با هم حرف بزنند. فکر نمیکنم هیچکس در گروه فکر میکرد این گروه قرار است مشکلات را حل کند، اما همه حس میکردند یک هدف مشترک دارند که به هم نزدیکشان میکند.
🔸 به نظرم منشور سه ایراد مشخص داشت. اول) بهجای اینکه جمهوری اسلامی را مسئول این وضعیت اسفناک بداند،بار ساختن ایران را روی دوش نویسندهها میگذاشت، که به نظر من مثل این بود که جلوی پای خودت چاه بکنی. دوم) بهجای اینکه به اصول کلی و یا به اصطلاحِ ریاضی کوچکترین مخرج مشترک بپردازد، وارد مباحث حساس سیاسی میشد و به مفاهیمی میپرداخت (مثلاً منشورهای سازمان ملل متحد) که خوانندهی عادی را نه تنها به شور نمیآورَد که کسل میکند. سوم) از موضوعات بسیار پیچیده مثل «انحصار» در اقتصاد یا جبران ظلمهای تاریخی حرف میزد. یکی از دو وکیلی که برای نوشتن متن به من کمک کرد میگفت این بحثهای حقوقی حتی برای یک وکیل زبده هم آسان نیست، چه رسد به مردم عادی که مخاطب این منشورند. اعضای شورای همبستگی قابلیت سازماندهی نداشتند. البته عجیب هم نیست. رهبری سازمانی اغلب از پیشینهی نظامی یا تشکیلاتی مثل اتحادیههای کارگری میآید. از این گذشته،این گروه میخواستند جنبشی را از هزاران کیلومتر آنطرفتر کمک کنند. سرکوب در جمهوری اسلامی به گونهای است که سازماندهی نیروهای مخالف در داخل کشور را عملاً ناممکن میکند. و این کار را از آن سوی دنیا به این سادگیها نمیشود کرد. منشور هم به نظر من نشانهی همین فقدان رهبری سازمانی بود: قابلیت کار کردن در یک ساختار مشخص،قابلیت تفکر و تصمیمگیری استراتژیک. بعضیها میگویند سازمانیافته بودن نیروهای مخالف ضروری نیست. من موافق نیستم. مثل روز روشن است که اگر نیروهایی که خود را جایگزین لیبرال جمهوری اسلامی میدانند، آستین بالا نزنند، آنچه از دل جمهوری اسلامی بیرون میآید یک ساختار غیرلیبرال خواهد بود. چیزی شبیه روسیه پس از فروپاشی شوروی.
🔸 شما اگر از رضا پهلوی بپرسید کدام سیاستمدار را تحسین میکند، میگوید ماندلا، یا گاندی،یا مارتین لوتر کینگ. اما اگر از هواداران دوآتشه یا حتی بعضی یاران نزدیکش بپرسید، احتمالاً میگویند رضا شاه. مشکل اساسی همین است که از کسی میخواهند رهبر انقلابی باشد که ذاتاً آرام است و به دنبال یک پایانبندی آرام. آسان نیست خشم همگانی را مهار کنی و به سمت یک پایان بیخشونت و نرم سوق بدهی. بنابراین مهمترین پرسش به نظر من همان است که اول گفتیم: آیا از آنچه این بار رخ داد برای بار بعد درس میگیریم؟ در این لحظه، من مطمئن نیستم این اتفاق بیفتد. وضعیت فعلی ایران به چشم من مثل صحنهی تصادف با دور کند است. برایم روشن است که جمهوری اسلامی ماندنی نیست. و به همان اندازه روشن است که اگر در آیندهی نزدیک فروبریزد، بخت برآمدن یک بدیل اقتدارگرا بیشتر از یک بدیل دموکراتیک است. یعنی یک دیکتاتوری به جای یک دیکتاتوری دیگر. باور من این است که ایران یک جمعیت بزرگ دموکراسیخواه دارد که رهبری (یا نمایندگی) دموکراتیک کارآمد ندارد. مسئلهای که باید برایش راهی پیدا کرد این است. ته تونل شاید روشنی باشد، اما فعلاً تونلی در کار نیست.
@NashrAasoo 💭 | 6 849 | 238 | Loading... |
14 نشست «جورجتاون» و ائتلاف مخالفان جمهوری اسلامی چرا فروریخت؟🔻
🔸 بعد از هفتهها اعتراض سراسری، اینکه نیروهای سیاسی متحد بشوند و چیزی شبیه یک رهبری واحد علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد، یک خواست عمومی بود. به نظر میرسید اعتراض خودجوش مردم در خیابان (یا در شبکههای اجتماعی) با اینکه الهامبخش است، اما برای تغییر جدی در سیاست ایران کافی نیست. نیاز بود که این انرژی عظیم که آزاد شده بود، به شکلی سازنده و مؤثر علیه نظم موجود به کار گرفته شود. همه اعضای گروه همان حس نیاز به اتحاد را که گفتم داشتند. اما بعضیها مشتاقتر و فعالتر از بقیه بودند. مثلاً مسیح علینژاد خیلی پیگیر بود و تلاش زیادی کرد که این افراد را دور هم جمع کند. اما مثلاً حامد اسماعیلیون اوایل کار مردد بود. نظر من این بود که این آدمها هرچه بیشتر همدیگر را بشناسند، کار برایشان راحتتر میشود. برای اینکه میدیدم که در اهداف کلی مشترکاند. اعتقاد داشتم و دارم که همهشان میهندوستاند و هدفشان آزادی و رفاه ایران است. فکر نمیکنم هیچکدامشان دنبال قدرت شخصی یا ثروت یا انتقام باشند. هیچکدام مثل انقلابیهای اسلامگرای سال ۵۷ پیرو یک ایدئولوژی ستیزهجو نیستند. بعد از صحبتهای اولیه، گروهی روی یکی از اپلیکیشنها درست شد و همه آنجا حرف میزدند. کمی بعد گفتوگوی تصویری هم اضافه شد. من هم در تعدادی از این جلسههای آنلاین بودم. همهی جلسهها گرم و آرام و دوستانه بود. واقعا انگار یک گروه دوست قدیمی با هم حرف بزنند. فکر نمیکنم هیچکس در گروه فکر میکرد این گروه قرار است مشکلات را حل کند، اما همه حس میکردند یک هدف مشترک دارند که به هم نزدیکشان میکند.
🔸 به نظرم منشور سه ایراد مشخص داشت. اول) بهجای اینکه جمهوری اسلامی را مسئول این وضعیت اسفناک بداند،بار ساختن ایران را روی دوش نویسندهها میگذاشت، که به نظر من مثل این بود که جلوی پای خودت چاه بکنی. دوم) بهجای اینکه به اصول کلی و یا به اصطلاحِ ریاضی کوچکترین مخرج مشترک بپردازد، وارد مباحث حساس سیاسی میشد و به مفاهیمی میپرداخت (مثلاً منشورهای سازمان ملل متحد) که خوانندهی عادی را نه تنها به شور نمیآورَد که کسل میکند. سوم) از موضوعات بسیار پیچیده مثل «انحصار» در اقتصاد یا جبران ظلمهای تاریخی حرف میزد. یکی از دو وکیلی که برای نوشتن متن به من کمک کرد میگفت این بحثهای حقوقی حتی برای یک وکیل زبده هم آسان نیست، چه رسد به مردم عادی که مخاطب این منشورند. اعضای شورای همبستگی قابلیت سازماندهی نداشتند. البته عجیب هم نیست. رهبری سازمانی اغلب از پیشینهی نظامی یا تشکیلاتی مثل اتحادیههای کارگری میآید. از این گذشته،این گروه میخواستند جنبشی را از هزاران کیلومتر آنطرفتر کمک کنند. سرکوب در جمهوری اسلامی به گونهای است که سازماندهی نیروهای مخالف در داخل کشور را عملاً ناممکن میکند. و این کار را از آن سوی دنیا به این سادگیها نمیشود کرد. منشور هم به نظر من نشانهی همین فقدان رهبری سازمانی بود: قابلیت کار کردن در یک ساختار مشخص،قابلیت تفکر و تصمیمگیری استراتژیک. بعضیها میگویند سازمانیافته بودن نیروهای مخالف ضروری نیست. من موافق نیستم. مثل روز روشن است که اگر نیروهایی که خود را جایگزین لیبرال جمهوری اسلامی میدانند، آستین بالا نزنند، آنچه از دل جمهوری اسلامی بیرون میآید یک ساختار غیرلیبرال خواهد بود. چیزی شبیه روسیه پس از فروپاشی شوروی.
🔸 شما اگر از رضا پهلوی بپرسید کدام سیاستمدار را تحسین میکند، میگوید ماندلا، یا گاندی،یا مارتین لوتر کینگ. اما اگر از هواداران دوآتشه یا حتی بعضی یاران نزدیکش بپرسید، احتمالاً میگویند رضا شاه. مشکل اساسی همین است که از کسی میخواهند رهبر انقلابی باشد که ذاتاً آرام است و به دنبال یک پایانبندی آرام. آسان نیست خشم همگانی را مهار کنی و به سمت یک پایان بیخشونت و نرم سوق بدهی. بنابراین مهمترین پرسش به نظر من همان است که اول گفتیم: آیا از آنچه این بار رخ داد برای بار بعد درس میگیریم؟ در این لحظه، من مطمئن نیستم این اتفاق بیفتد. وضعیت فعلی ایران به چشم من مثل صحنهی تصادف با دور کند است. برایم روشن است که جمهوری اسلامی ماندنی نیست. و به همان اندازه روشن است که اگر در آیندهی نزدیک فروبریزد، بخت برآمدن یک بدیل اقتدارگرا بیشتر از یک بدیل دموکراتیک است. یعنی یک دیکتاتوری به جای یک دیکتاتوری دیگر. باور من این است که ایران یک جمعیت بزرگ دموکراسیخواه دارد که رهبری (یا نمایندگی) دموکراتیک کارآمد ندارد. مسئلهای که باید برایش راهی پیدا کرد این است. ته تونل شاید روشنی باشد، اما فعلاً تونلی در کار نیست.
@NashrAasoo 💭 | 742 | 18 | Loading... |
15 نشست «جورجتاون» و ائتلاف مخالفان جمهوری اسلامی چرا فروریخت؟🔻
🔸 بعد از هفتهها اعتراض سراسری، اینکه نیروهای سیاسی متحد بشوند و چیزی شبیه یک رهبری واحد علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد، یک خواست عمومی بود. به نظر میرسید اعتراض خودجوش مردم در خیابان (یا در شبکههای اجتماعی) با اینکه الهامبخش است، اما برای تغییر جدی در سیاست ایران کافی نیست. نیاز بود که این انرژی عظیم که آزاد شده بود، به شکلی سازنده و مؤثر علیه نظم موجود به کار گرفته شود. همه اعضای گروه همان حس نیاز به اتحاد را که گفتم داشتند. اما بعضیها مشتاقتر و فعالتر از بقیه بودند. مثلاً مسیح علینژاد خیلی پیگیر بود و تلاش زیادی کرد که این افراد را دور هم جمع کند. اما مثلاً حامد اسماعیلیون اوایل کار مردد بود. نظر من این بود که این آدمها هرچه بیشتر همدیگر را بشناسند، کار برایشان راحتتر میشود. برای اینکه میدیدم که در اهداف کلی مشترکاند. اعتقاد داشتم و دارم که همهشان میهندوستاند و هدفشان آزادی و رفاه ایران است. فکر نمیکنم هیچکدامشان دنبال قدرت شخصی یا ثروت یا انتقام باشند. هیچکدام مثل انقلابیهای اسلامگرای سال ۵۷ پیرو یک ایدئولوژی ستیزهجو نیستند. بعد از صحبتهای اولیه، گروهی روی یکی از اپلیکیشنها درست شد و همه آنجا حرف میزدند. کمی بعد گفتوگوی تصویری هم اضافه شد. من هم در تعدادی از این جلسههای آنلاین بودم. همهی جلسهها گرم و آرام و دوستانه بود. واقعا انگار یک گروه دوست قدیمی با هم حرف بزنند. فکر نمیکنم هیچکس در گروه فکر میکرد این گروه قرار است مشکلات را حل کند، اما همه حس میکردند یک هدف مشترک دارند که به هم نزدیکشان میکند.
🔸 به نظرم منشور سه ایراد مشخص داشت. اول) بهجای اینکه جمهوری اسلامی را مسئول این وضعیت اسفناک بداند،بار ساختن ایران را روی دوش نویسندهها میگذاشت، که به نظر من مثل این بود که جلوی پای خودت چاه بکنی. دوم) بهجای اینکه به اصول کلی و یا به اصطلاحِ ریاضی کوچکترین مخرج مشترک بپردازد، وارد مباحث حساس سیاسی میشد و به مفاهیمی میپرداخت (مثلاً منشورهای سازمان ملل متحد) که خوانندهی عادی را نه تنها به شور نمیآورَد که کسل میکند. سوم) از موضوعات بسیار پیچیده مثل «انحصار» در اقتصاد یا جبران ظلمهای تاریخی حرف میزد. یکی از دو وکیلی که برای نوشتن متن به من کمک کرد میگفت این بحثهای حقوقی حتی برای یک وکیل زبده هم آسان نیست، چه رسد به مردم عادی که مخاطب این منشورند. اعضای شورای همبستگی قابلیت سازماندهی نداشتند. البته عجیب هم نیست. رهبری سازمانی اغلب از پیشینهی نظامی یا تشکیلاتی مثل اتحادیههای کارگری میآید. از این گذشته،این گروه میخواستند جنبشی را از هزاران کیلومتر آنطرفتر کمک کنند. سرکوب در جمهوری اسلامی به گونهای است که سازماندهی نیروهای مخالف در داخل کشور را عملاً ناممکن میکند. و این کار را از آن سوی دنیا به این سادگیها نمیشود کرد. منشور هم به نظر من نشانهی همین فقدان رهبری سازمانی بود: قابلیت کار کردن در یک ساختار مشخص،قابلیت تفکر و تصمیمگیری استراتژیک. بعضیها میگویند سازمانیافته بودن نیروهای مخالف ضروری نیست. من موافق نیستم. مثل روز روشن است که اگر نیروهایی که خود را جایگزین لیبرال جمهوری اسلامی میدانند، آستین بالا نزنند، آنچه از دل جمهوری اسلامی بیرون میآید یک ساختار غیرلیبرال خواهد بود. چیزی شبیه روسیه پس از فروپاشی شوروی.
🔸 شما اگر از رضا پهلوی بپرسید کدام سیاستمدار را تحسین میکند، میگوید ماندلا، یا گاندی،یا مارتین لوتر کینگ. اما اگر از هواداران دوآتشه یا حتی بعضی یاران نزدیکش بپرسید، احتمالاً میگویند رضا شاه. مشکل اساسی همین است که از کسی میخواهند رهبر انقلابی باشد که ذاتاً آرام است و به دنبال یک پایانبندی آرام. آسان نیست خشم همگانی را مهار کنی و به سمت یک پایان بیخشونت و نرم سوق بدهی. بنابراین مهمترین پرسش به نظر من همان است که اول گفتیم: آیا از آنچه این بار رخ داد برای بار بعد درس میگیریم؟ در این لحظه، من مطمئن نیستم این اتفاق بیفتد. وضعیت فعلی ایران به چشم من مثل صحنهی تصادف با دور کند است. برایم روشن است که جمهوری اسلامی ماندنی نیست. و به همان اندازه روشن است که اگر در آیندهی نزدیک فروبریزد، بخت برآمدن یک بدیل اقتدارگرا بیشتر از یک بدیل دموکراتیک است. یعنی یک دیکتاتوری به جای یک دیکتاتوری دیگر. باور من این است که ایران یک جمعیت بزرگ دموکراسیخواه دارد که رهبری (یا نمایندگی) دموکراتیک کارآمد ندارد. مسئلهای که باید برایش راهی پیدا کرد این است. ته تونل شاید روشنی باشد، اما فعلاً تونلی در کار نیست.
@NashrAasoo 💭 | 584 | 39 | Loading... |
16 «کریم سجادپور، گردانندهی نشست جورجتاون در فوریهی ۲۰۲۳ در گفتوگو با آسو میگوید: «مثل روز روشن است که اگر نیروهایی که خود را جایگزین لیبرال جمهوری اسلامی میدانند، آستین بالا نزنند، آنچه از دل جمهوری اسلامی بیرون میآید یک ساختار غیرلیبرال خواهد بود. چیزی شبیه روسیه پس از فروپاشی شوروی.»
aasoo.org/fa/articles/4773
@NashrAasoo 🔻 | 86 596 | 408 | Loading... |
17 تابوی ایرانی
🎥رضا علامهزاده
«تابوی ایرانی، فیلم مستندی از رضا علامهزاده دربارهی بهائیستیزی در ایران است که حدود ۱۴ سال پیش ساخته و منتشر شد. شدت سرکوب در این سالها کمتر نشده اما آیا در بین ایرانیان این تابو شکسته؟ دراینباره با او گفتگو کردهایم.»
@NashrAasoo 🔺 | 5 755 | 117 | Loading... |
18 چهل خوانندهی زن ایرانیِ زیر چهل سال؛ بخش سوم🔺
«در اپیزود سوم این پادکست به معرفی این پنج هنرمند پرداختهایم: گلنار شهیار، خاطره حکیمی، هانیه کیان، میثاق مرادی و پرستو احمدی.»
🔸 پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧 | 5 112 | 108 | Loading... |
19 «پادکست «چهل خوانندهی زن ایرانیِ زیر چهل سال» مجموعهایست با پژوهش و نویسندگی امید احسانی و روایت شبنم طلوعی دربارهی تعدادی از خوانندگان زن ایرانی که در دو دههی اخیر مطرح شدند. خوانندگانی که یا همچنان داخل ایرانند و یا فعالیتشان را از داخل ایران آغاز کردهاند.»
aasoo.org/fa/podcast/4743
@NashrAasoo 🔻 | 4 940 | 39 | Loading... |
20 «رادیو مرز»، روایت آدمها از موضوعاتی که بین آنها فاصله میاندازد🔻
🎙 ساخت پادکست در امتداد کار روزنامهنگاریِ من بود و یک کار روزنامهنگارانه میدونمش. قبل از اینکه به سراغ ساخت پادکست برم روزنامهنگار بودم. تا قبل از دستگیری، بیش از یک دهه شغلم روزنامهنگاری بود و با روزنامهها، خبرگزاریها و مجلات کار میکردم. در فاصلهی بین دستگیری (زمستان سال ۹۰) و اجرای حکم زندان بابت اون دستگیری که شامل سه ماه و نیم حبس در سال ۹۳ میشد، خیلی جسته و گریخته کار روزنامهنگاری میکردم. بعد از سال ۹۳ که از زندان اومدم دیگه خیلی امکان ادامه کار در روزنامهها برام فراهم نشد، نمیتونم هم بگم به خاطر زندان رفتنم بود. بعد که نشد در روزنامه کار کنم، در یک شرکت در زمینهی تولید محتوا مشغول شدم و حسرت کار روزنامهنگاری همیشه با من موند. وقتی در سال ۹۵ یا ۹۶ مخاطب پادکست شدم، این پلتفرم خیلی من رو به خودش جذب کرد. در کنارش همیشه دغدغهی موضوعاتی رو داشتم که هر چند مهماند اما مسئله نمیشن. یکی از این موضوعات موقعیتهاییه که آدم رو در اقلیت قرار میده.
🎙 ایده رو قبل از تجربهی زندان داشتم، چون خودم در موقعیتهایی در اقلیت قرار گرفته بودم ولی فضایی نبود که بتونم دربارهی تجربههام صحبت کنم. در زندان هم با گروههای مختلفی آشنا شدم و فهمیدم که چقدر دربارهی اونها کلیشهای فکر میکردم. مثلاً بهائیها. آدمها خیلی اوقات یک تکروایت از یک فرد دارند و فکر میکنند که با اون تکروایت به شناختی از اون گروه رسیدند و این مواجههی نزدیک به من شناخت بیشتری داد. فاصلهای که به خاطر این نگاه کلیشهای یا حتی توهم شناخت داشتن به وجود میآد، میتونه به راحتی سوءتفاهم و بعضاً دشمنی به وجود بیاره، در حالی که اگر شناخت به وجود بیاد، این شکاف کوچکتر میشه. میشه گفت تجربهی من چون در بند سیاسیِ زندان بود، شناخت جدیدی از گروههای تحت ظلم جمهوری اسلامی به من داد. و در عین حال تجربهی زندان بود که باعث شد به سراغ ساختن پادکست برم، چون من رو از کار روزنامهنگاریِ مکتوب و مطبوعاتی منفک کرد و باعث شد به دنبال یک رسانهی تازه باشم.
🎙 از نظر من یک مورد اساسی برای تغییر بنیادی که دوست داریم اتفاق بیفته، پذیرش تکثره. و باید قبول کنیم که ما با داشتن یک جامعهی متکثر، که این تکثر در اون پذیرفته شده میتونیم رو به جلو حرکت کنیم و بدون این پذیرش، خیلی سخته همبستگیای که دنبالش هستیم به وجود بیاد. سعی کنیم همدیگه رو بشنویم، کاری که گاهی به شدت در برابرش مقاومت میکنیم. همهی تلاشمون رو میکنیم و بهانههای مختلف میآریم که نشنویم. حتی دیدم کسانی به خاطر اینکه یک نفر در یک اپیزود، از کلمات انگلیسی در حرفهاش استفاده میکنه، لهجهیا لحن بهخصوصی داره، کل روایت اون آدم رو بیارزش دونستن و نخواستن بشنون. یا خیلی مقاومت میشه در برابر شنیدن تجربهای که متفاوت از تجربهی ما یا اطرافیانمونه. شنیدن همدیگه، کمک میکنه که همبستگی به وجود بیاد و فضای دوقطبی از بین بره. چون برنامهی حکومت هم ایجاد همین شکافه؛ مثلاً شکافی که بین قومیتها به وجود آورده، بین شیعه و سنی و ادیان مختلف در ایران به وجود آورده. همبستگی، انکار تجربهها و فکرهای متفاوت یا زیر فرش کردنشون برای رسیدن به اتحاد نیست. این انکار و نادیدهگرفتن تفاوتها، اتحاد بسیار شکنندهای به وجود میآره. بنیان همبستگی، شنیدن همدیگه و پذیرش تفاوتهاست.
@NashrAasoo 💭 | 5 325 | 55 | Loading... |
در بسیاری از موارد، مردم لطیفههایی را در انتقاد از شرایط استرسزا و اغلب غیرقابل فهم برای هم تعریف میکردند تنها برای اینکه به خودشان یادآوری کنند آنها میتوانند از پردهی آهنین تبلیغات فراتر رفته و واقعیتهای پشت آن را هم ببینند. در زمانهی اخبار جعلیِ بیپایان و همنواییهای بازدارنده حتی نیشزدنهای هزلی ساده میتوانند به عنوان بیانیهای عمیقاً شخصی تلقی شوند، «من شوخی میکنم، پس هستم.»
aasoo.org/fa/articles/2570
@NashrAasoo 🔺
👍 26👏 7❤ 4
📚 آسو، یکشنبه و دوشنبه ۱۹ و ۲۰ ماه مه در پاریس در «نمایشگاه کتاب بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید. یکشنبه ۱۹ ماه مه مریم فومنی و سرور کسمایی دو کتاب «زنان فراموش شده» و «نجف دریابندری، حلوای انگشتپیچ» را معرفی خواهند کرد.
🕔 ساعت ۱۱ تا ۲۰
📍11 Rue Edmond Roger, 75015 Paris
@NashrAasoo 💭
👍 13👏 3
هشتاد سال پس از تراژدی چوچارا 🔻
✍️ نام «چوچارا» نخستین بار در مراسم اهدای جوایز اسکار سال ۱۹۶۰ شنیده شد. عنوان دیگر این فیلمِ ویتوریو دسیکا «دو زن» بود که بازیگر نقش اولِ زن آن، سوفیا لورن، جایزهی اسکار را به خود اختصاص داد. نامِ پنهانشده اما همچنان پرسشبرانگیز بود. کسی دقیقاً نمیدانست که چوچارا چه معنایی دارد. امروزه اگر از «هوش مصنوعی» بپرسید که چرا «دو زن» به «لا چوچارا» ترجیح داده شد همان پاسخی را ارائه خواهد کرد که شصت سال قبل دستاندرکاران سینما به مردم دادند: «تا برای مخاطب غیرایتالیایی قابل فهم باشد.» لا چوچارا ریشه در واقعیتی داشت که دنیای رنگی و شاد و شنگولِ پس از جنگ حال و حوصلهی شخم زدن آن را نداشت. دسیکا که در فیلمهای «آلمان سال صفر» و «اومبرتو د» از فلاکتِ مردم در سالهای پس از جنگ پرده برداشته بود از سوی مقامات به سیاهنمایی متهم شده و تحت فشار بود که دست از بدبختانگاریِ مردم ایتالیا بردارد.
✍️ امواج دریای توفانیِ جنگ جهانی دوم به سواحل ایتالیا رسید و سیاهجامگانِ دیگری اهالیِ چوچارا را محاصره کردند. آنها نیروهای استعماری متفقین بودند که برای آزادسازیِ آخرین دژ آلمانیها عملیات مونته کاسینو را آغاز کرده بودند. در این عملیات واحدهای سپاه مستعمراتیِ فرانسه ــ شامل ۱۱۰ هزار سرباز مراکشی، الجزایری، تونسی و سنگالی ــ در ماه مه ۱۹۴۴ به آخرین خط جنگ رسیدند. شایع شد که ژنرال آلفونس جوین، فرماندهی نیروهای استعماری، به سربازانش دستور داده است که هر کاری دلتان خواست با مردم بکنید. «زنان و شراب از آنِ شماست. همه چیز را نابود کنید.» این امر هرگز از سوی مقامات فرانسوی تأیید نشد و آن را صرفاً شایعهای برای تخریب چهرهی فرانسویان دانستند. هرچند هیچگاه ثابت نشد که ژنرال جوین سربازان آفریقاییِ قوای فرانسه را به ارتکاب خشونت تشویق یا تحریک کرده است اما میدانیم که او برای جلوگیری از خشونت علیه غیرنظامیانی که پشت دیوارها چشم به راه نیروهای آزادیبخش بودند هیچ کاری انجام نداد.
✍️ در پی عقبنشینیِ آلمانیها و فاشیستها روستاهای چوچارا یکی بعد از دیگری به تصرف نیروهای متفقین درآمد و ایتالیا در آستانهی آزادی قرار گرفت. اما از همهجا صدای جیغ شنیده میشد. جیغهایی که غریو شادی نبود. در اغلب گزارشهای میدانی که بعدها از شاهدان چوچارا گردآوری شد از جیغهای زنانی یاد شده است که آماج خشونت سربازانِ آزادیبخش بودند. ضجههایی که یکی از شاهدان وقایع آن شب آن را با «جهنم» دانته قابل مقایسه دانسته بود. هرکس به یاری زنان میشتافت جزو فاشسیتها تلقی میشد و به مرگی فجیع محکوم میشد.
@NashrAasoo 💭
هشتاد سال پس از تراژدی چوچارا
نام «چوچارا» نخستین بار در مراسم اهدای جوایز اسکار سال ۱۹۶۰ شنیده شد. عنوان دیگر این فیلمِ ویتوریو دسیکا «دو زن» بود که بازیگر نقش اولِ زن آن، سوفیا لورن، جایزهی اسکار را به خود اختصاص داد.
😢 16💔 7👍 2👎 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
«... اما چوچارا تنها یک قصه نبود. زخمی بود که تمایلی به واگشاییاش نبود. سرگذشت سوگناکِ مردمی گرفتار در چنگ فاشیستها و نازیها که در اواسط ماه مه ۱۹۴۴ در حالی که چشمانتظار ناجیانی آزادیبخش بودند آماج خشونت نیروهای متفقین قرار گرفتند. خشونت جنسیِ گستردهای که زنان طی این آزادسازی تجربه کردند تا امروز محل مناقشهی دولتهای ایتالیا و فرانسه بوده است.»
aasoo.org/fa/articles/4776
@NashrAasoo 🔻
👍 10
11:46
Відео недоступнеДивитись в Telegram
نقش ادبیات در تابآوری مقابل حکومتهای مستبد 🔺
آذر نفیسی در گفتگو با نهال تابش
در جایی مثل ایران، ادبیات هم میدان مبارزه است، هم پناهگاه امن برای تابآوردن در برابر استبداد. در جایی که مخالف را مجازات میکنند و آزادی بیان وجود ندارد، صرف خواندن و نوشتن نوعی سرپیچی و عامل بقا است.
@NashrAasoo 🎥
❤ 28👍 12👎 2
📚 آسو، جمعه و شنبه ۱۷ و ۱۸ ماه مه در لندن در «نمایشگاه کتاب بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید. جمعه ساعت ۱۷ مریم فومنی کتابهای تازهی آسو را معرفی خواهد کرد.
🕔 جمعه ساعت ۱۵:۳۰ تا ۲۱
🕛 شنبه ساعت ۱۲ تا ۲۰
📍Essex Church, 112 Palace Gardens Terrace, Notting Hill W8 4RT
@NashrAasoo 💭
👏 8❤ 5👍 2
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📚 آسو، جمعه و شنبه ۱۷ و ۱۸ ماه مه در لندن در «نمایشگاه کتاب تهرانِ بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید. با معرفی کتابهای تازهی آسو.
📍Essex Church, 112 Palace Gardens Terrace, Notting Hill W8 4RT
@NashrAasoo 💭
گزارشی از بند نسوان زندان لاکان رشت 🔻
✍️ زندان زنان رشت تنها زندان زنان در استان گیلان است، و از همین منظر چون با دورترین نقاط استان حدود ۲۵۰ کیلومتر فاصله دارد نوعی تبعیدگاه است. زنان زیادی هفتهها در حسرت ملاقات با خانوادههایشان روز را شب میکنند. مسافتی بسیار طولانی برای رفتوآمد از ییلاقات در فصول گرم و سرد سال، در هوای اغلب بارانیِ گیلان با جادههای روستایی صعبالعبور، در کنار مشقت رها کردن زمین کشاورزی و دام یا مرخصی گرفتن از محل کار، بهویژه در خانوادههایی آسیبدیده یا دارای پدر و مادر سالخورده یا فرزند دانشآموز. همهی این شرایط، گاهی بر دلتنگی، هرقدر نفسگیر که باشد، غلبه میکنند و امکان سفر و امید ملاقات را کمرنگتر جلوه میدهند.
✍️ زندان زنان لاکان، ساختمانی است شامل ۴ بند سالنی با ۲ ردیف تخت فلزیِ دوطبقه در طرفین و معمولاً حدود ۳۰ زندانی در هر بند، که در آن اصل تفکیک جرائم یا حتی جدا کردن متهم و محکوم بهطور جدی رعایت نمیشود. وضعیتی که به خودیِ خود احتمال درگیری و تنش بین زندانیان را به علت تفاوت در فضای ذهنی، میزان اضطراب یا میل به خشونتورزی و نحوهی گذران روزمرگی افزایش میدهد. «کانون»، که بهعنوان بند قرنطینه برای ۱۰ روزِ اولِ ورود به زندان و بازداشتهای کوتاهمدت در نظر گرفته شده، هواخوریِ حدوداً ۵۰ متر مربعی دارد. فضای جداگانهای تحت عنوان «مهدکودک» هم به آن اضافه شده که برای کودکانی استفاده میشود که بهدلیل همراهی با مادر در زمان بازداشت یا نداشتن سرپرست دیگری بهجز او، با مادرشان به زندان منتقل شدهاند. مهد کودک زندان، بهجز نامش هیچ ربطی به کودک و اتاق کودک ندارد؛ نه تخت بچهگانهای در کار است، نه رنگآمیزیای روی دیوارها و نه وسایلی برای بازی و نقاشی، و نه اصلاً حصار پرالتهاب زندان میتواند رنگ دنیای خیالانگیز کودکی به خود بگیرد.
✍️ بند «اعتکاف» قبلتر مخصوص زنانِ متهم به رابطهی نامشروع بوده و به همین دلیل به این اسم نامگذاری شده است و اکنون سکونتگاه زنانی با جرائم دیگری مثل مواد مخدر و سرقت نیز به شمار میرود. بند «شکیبایی» اغلب برای محکومان و متهمان جرائم مالی و بند «کوثر» (اشتغال) بیشتر برای محکومیتهای سنگین، از جمله اعدام و حبسهای طولانیمدت (برای جرائم قتل و مواد مخدر)، است، و البته اکثر زنان شاغل در کارگاه را شامل میشود. سهم فیزیکیِ زندان زنان از کل مجموعهی زندان لاکان همانقدر بیتناسب و ناکافی است که سهم زنان از فضاهای شهری، امتدادی از همان بهحاشیهراندگی و اعمال محدودیتهای تبعیضآمیز.
@NashrAasoo 💭
گزارشی از بند نسوان زندان لاکان رشت
زندان زنان رشت تنها زندان زنان در استان گیلان است، و از همین منظر چون با دورترین نقاط استان حدود ۲۵۰ کیلومتر فاصله دارد نوعی تبعیدگاه است.
💔 27👍 8😢 7
Фото недоступнеДивитись в Telegram
«زندانیبودن وضعیتی غیرعادی است و وقوع پرتکرارش زیر سایهی حکومتِ سرکوبگر چیزی را عوض نمیکند. روایتهای زندانیان زندانهای مرکز گرچه سرشار از شور تحسینبرانگیز زندگی و مقاومت است، اما قابل تعمیم به زندانهای دیگر شهرها و بندهای عمومی نیست. ما هم در زندان با یکدیگر شوخی میکردیم، خواهرانه گپ میزدیم، بین همان کتابهای بهدردنخور دنبال چیزی برای خواندن و یاد گرفتن میگشتیم، از تلاطم احساساتمان حرف میزدیم و روزنهی امید را برای یکدیگر باز نگه میداشتیم، اما همان ضخامت چندسانتیمتریِ میلهها و دیوارها، فاصلهای پُرنشدنیِ میان اسارت و آزادی بود و ما به حکم «زن، زندگی، آزادی» زندگی را به تمامی میخواستیم.»
aasoo.org/fa/articles/4770
@NashrAasoo 🔻
💔 8👍 3😢 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
این مسیر ادامه دارد
✍️ مانا نیستانی
@NashrAasoo 🔺
❤ 30👍 11👏 4👎 1