اوشو .ناظر
2 539
Підписники
-124 години
+547 днів
+22430 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
مقايسه نيز از نفس میآيد.
در هستی واقعی، چيزها بدون مقايسه وجود دارند.
تاجايی كه به جهانهستی مربوط میشود، درختی كه چهارصد فوت در آسمان برخاسته و يک گل بسيار بسيار كوچک در علفزار، يكسان هستند.
ولی تو میگويی:
”اين درختی بزرگ است. و اين يكی چيست؟ فقط يک گل معمولی در علفزار!!!! “
تو مقايسه را وارد میكنی، و هركجا كه مقايسه وارد شود، زشتی وارد میشود. و پديدهای زيبا را نابود كردهای.
درخت در درخت بودنش بزرگ بود. و گل علفزار در علفیبودنش بزرگ است. شايد آن درخت چهارصد فوت بالا رفته باشد. شايد گلهايش در آسمان بالاتری شكوفا شوند؛ و گل علفزار فقط به زمين چسبيده باشد. گلهای آن بسيار بسيار كوچک هستند. شايد كسی هرگز متوجه نشود كه آن گلها کی میرويند و كی محو میشوند. ولی وقتی اين گل علفزار گل میدهد،
آن پديدهی شكفتن يکی است،
آن ضيافت يكسان است،
تفاوتی وجود ندارد.
اين را به ياد داشته باش:
در جهان هستی هيچ مقايسهای وجود ندارد، ذهن است كه مقايسه را وارد میكند.
ذهن میگويد: ”تو زيباتر هستی!“
آيا نمیتوانی به سادگی بگويی، ”تو زيبايی.“؟ چرا ”تر“ more را وارد كنی؟
ملانصرالدين عاشق زنی بود و از آنجا كه زنان مستعد سؤال كردن هستند، آن زن وقتی ملانصرالدين او را بوسيد، از او پرسيد: ”آيا من اولين زنی هستم كه تو میبوسی؟ آيا اين نخستين بار است كه زنی را میبوسی؟“
ملانصرالدين گفت: ”بله و شيرينترين بوسه!“
مقايسه در خون شماست. نمیتوانيد با هرچيزی همانطور كه هست باقی بمانيد. آن زن نيز درخواست مقايسه دارد؛ وگرنه چرا بايد نگران باشی كه اين نخستين بوسه است و يا دومين؟ هر بوسه تازه و بكر است؛ هيچ ارتباطی با هر بوسهای در گذشته و يا در آينده ندارد. هر بوسه وجود خودش را دارد. در تنهايی و خلوت خود وجود دارد. خودش يک قله است؛ يک واحد است به هيچوجه ربطی به گذشته يا آينده ندارد. چرا میپرسی كه اولين است؟ و نخستين بار چه قشنگی دارد؟ و چرا دومين نه و چرا سومين نه؟ ولی ذهن میخواهد مقايسه كند.
چرا ذهن تمايل به مقايسه دارد؟
زيرا توسط مقايسه نفس تغذيه میشود: كه، ”من نخستين زن هستم؛ اين نخستين بوسه است!“ تو توجهی به بوسه نداری، به كيفيت آن توجهی نداری. در اين لحظه آن بوسه درهای قلب را گشوده است؛ تو علاقهای به اين نداری، اين كه چيزی نيست! تو به اين علاقه داری كه آيا اين نخستين است يا نيست.
نفس هميشه به مقايسه علاقه دارد؛ و جهانهستی مقايسه نمیشناسد.
و افرادي مانند هراكليتوس، پاتانجلی در جهانهستی زندگی میكنند، نه در ذهن. آنان را باهم مقايسه نكن.
افراد زيادی نزد من میآيند و میگويند، ”كدام يک بزرگتر هستند:
بودا يا مسيح؟“
چه پرسش ابلهانهای! بودا از مسيح بزرگتر است و يا مسيح از بودا بزرگتر است؟!
و من به آنان میگويم: ”چرا به مقايسه ادامه میدهيد؟“
نكتهای لطيف در كار است:
اگر پيرو مسيح باشی دوست داری كه مسيح بزرگتر باشد زيرا تو فقط وقتی میتوانی بزرگ باشی كه مسيح بزرگترين باشد! اين ارضای نفس تو است. مرشد تو چگونه ممكن است كه بزرگترين نباشد؟! بايد كه باشد، زيرا تو يک مريد بسيار بزرگ هستی! و اگر مسيح بزرگترين نباشد، آن وقت مسيحيان كجا خواهند بود؟ اگر بودا بزرگترين نباشد، آنوقت چه بر سر نفس بوداييان خواهد آمد؟
هر نژاد، هر مذهب، هر كشور خودش را بزرگترين میپندارد نه به اين دليل كه هيچ كشوری بزرگ باشد، نه به دليل اينكه يک نژاد بزرگ است؛
در اين جهان هستی همه چيز بزرگترين است. جهانهستی فقط بزرگترينها را خلق میكند، هر موجودی يک بودش منحصربه فرد است.
ولی اين برای ذهن جاذبهای ندارد، زيرا آن وقت بزرگی بسيار معمولی است.
همه بزرگترين هستند؟!
آن وقت فايدهاش چيست؟
كسی بايد پايينتر باشد. يک سلسه مراتب بايد خلق شود!
#اشو
@oshoe
👍 4
اگر شاد نیستی، به این دلیل است كه زندگی را خیلی جدی گرفته ای.
و سعی نكن راه هایی را پیدا كنی كه شاد باشی.
فقط نگرشت را تغییر بده.
با ذهنی جدی، نمیتوانی شادمانه زندگی كنی.
با ذهنی شوخ، میتوانی خوشبخت باشی.
تمام این زندگی را همچون یك اسطوره ببین، یك داستان. چنین هم هست، ولی وقتی آن را چنین دیدی، دیگر بدبخت نخواهی بود.
بدبختی به سبب جدی بودن زیاد است. برای هفت روز آزمایش كن: هفت روز تمام فقط یك چیز را به یاد بیاور:
كه این دنیا فقط یك نمایش است.
و آنوقت تو دیگر همان موجود سابق نخواهی بود. فقط هفت روز! چیز زیادی از دست نمیدهی، زیرا چیزی نداری كه از دست بدهی.
میتوانی آزمایش كنی. برای هفت روز همه چیز را همچون یك بازی ببین، فقط یك نمایش.
این هفت روز لمحات بسیاری از بودا سرشتی و خلوص درونی انسان را به تو خواهند داد. و زمانی كه یك لمحه را دریافتی، دیگر نمیتوانی همان كه بودی، بمانی، خوشبخت خواهی بود.
هم اکنون تو نمیتوانی متصور شوی كه چه نوع خوشبختی میتواند برایت روی بدهد، زیرا خوشبختی را نشناخته ای؛ فقط درجاتی از بدبختی را شناخته ای؛ گاهی بدبخت بوده ای و گاهی كمتر بدبخت بوده ای و وقتی كه كمتر بدبخت بودی، آن را خوشبختی خوانده ای.
تو خوشبختی را نمیشناسی،
زیرا نمیتوانی بشناسی.
وقتی از دنیا مفهومی داری كه در آن دنیا را بسیار جدی میگیری،
نمیتوانی شادمانی را بشناسی.
خوشبختی فقط وقتی امكان خواهد داشت كه تو در این نگرش تثبیت شوی كه این دنیا فقط یك بازی است.
پس این را آزمایش كن، و همه چیز را با نگرشی شاد انجام بده، همچون یك بازی، نه مانند یك عمل واقعی. اگر یك شوهر هستی، نقش شوهر را بازی كن؛ اگر زن هستی، نقشّ یک زن را بازی کن.
این را به یك بازی تبدیل كن.
و برای هر بازی، البته قوانینی وجود دارد. ازدواج یك قانون است و طلاق هم قانون دیگری است، ولی در موردشان خیلی جدی نباش.
آنها قواعد بازی هستند و یك قاعده سبب وجود قاعده ای دیگر میشود. طلاق بد است، زیرا ازدواج بد است،
یك قانون، تولید قانون دیگری میكند.
ولی آنها را جدی نگیر. و آنوقت تماشا
كن كه كیفیت زندگیت چگونه به فوریت تغییر خواهد كرد.
امشب به منزل برو و با همسر و فرزندانت طوری رفتار كن كه گویی بخشی از یك نمایش را اجرا میكنی،
و زیبایی آن را ببین،
اگر نقشی را ایفا كنی، خواهی كوشید آن را موثر ایفا كنی، ولی آشفته نمیشوی. نیازی نیست كه مختل شوی. تو نقشت را ایفا میكنی و به خواب میروی.
ولی یادت باشد، این یك نقش است. برای هفت روز تمام، پیوسته این نگرش را دنبال كن. آنوقت است كه خوشبختی و شادمانی میتواند برایت روی دهد.
و زمانی كه شناختی خوشبختی چیست،
نیازی نیست كه وارد بدبختی شوی،
زیرا این انتخاب خودت است.
تو احساس بدبختی میكنی، زیرا نگرشی خطا نسبت به زندگی برگزیده ای.
اگر نگرش درست را برگزینی، میتوانی خوشبخت باشی. بودا توجه زیادی به نگرش درست دارد. آن را پایه و اساس
قرار میدهد نگرش درست.
نگرش درست چیست؟
معیار چیست؟
به نظر من معیار این است:
نگرشی كه تو را شاد كند، نگرش درست است. هیچ معیار عینی وجود ندارد. نگرشی كه تو را ناشاد و محزون سازد، نگرشی نادرست است.
این معیاری ذهنی است.
معیار شادمانی و خوشبختی توست.
اوشو💙
@Nedaye_Agaahi
👍 1❤ 1
شکاف نسلها
امروزه جوانان در حال عصیانگری هستند. این لحظه ای مبارک از خوشی است که در سراسر دنیا جوانان بر علیه انواع عقاید و باورهای پوسیده و بر علیه تمام سنت پرستی ها به عصیان برخاسته اند
چه سنت های مذهبی باشد و چه سنت های سیاسی، تفاوتی ندارد.
آنان مانند نسل قدیم بله قربان گو و گوسفند صفت نیستند، آماده اطاعت کور کورانه نیستند، نه این که تصمیم به
نافرمانی گرفته باشند، نه... چنین نیست، آنان فقط هشیار شده اند و در هشیاری شان اگر احساس کنند که باید اطاعت کنند اطاعت خواهند کرد، و اگر احساس کنند که باید نافرمانی کنند، نافرمانی خواهند کرد.
آنان دیگر به قالب هیچ باور و عقیده اجباری و سنتی در نمی آیند.
هیچ آرمان گرایی تثبیت شده ای ندارند. بلکه با آگاهی و خودانگیخته
و عصیان گر، زندگی خواهد کرد.
نسل قدیم یک برده بود، نسل جدید آزاد خواهد بود، او آزادی را در هسته وجودش خواهد داشت. نسل قدیم بسیار جدی بود و گرفتار در چنبره عقاید پوسیده، اما نسل جدید بازیگوش خواهد بود.
او به لذت بردن از زندگی اعتقاد خواهد داشت. او خودش را برای هیچ چیز تخیلی و سنتی فدا نخواهد کرد.
او قربانی هیچ محرابی نخواهد بود، چه محراب دین باشد و چـه سیاست،
چه برای کشیش باشد و چه برای سیاست گر،
او به هیچ کس اجازه نخواهد داد تا او را به بند کشد و چیزی را به اجبار به او تحمیل کند.
و این در حال رخ دادن است. نخستین اشعه ها در دسترس هستند. آری....شاید هنوز در مه بامدادی پنهان باشد.،
ولی آشکار خواهند شد.
فرزندان جدید، نسل جدید، یک نسل کاملاً متفاوت هستند، شکاف نسلها از همین جا ناشی میشود، بسیار واقعی است. قبلاً هرگز این گونه نبوده است. این بـرای نخستین بار در تمام تاریخ بشر است که چنین شکافی وجود دارد. فرزندان بـا زبـانی متفاوت با والدین خود سخن میگویند، والدین نمی توانند درک کنند، جامعه نمیتواند درک کند، سیاستمداران از درک آن عاجزند.
زیرا والدین و جامعه می خواهند که آنان مثلا موفق و در امنیت باشند، و فرزندان میگویند، ولی اگر نتوانیم در آزادی یک ترانه بخوانیم و نتوانیم برقصیم و نتوانیم لذت ببریم و نتوانیم عشق بورزیم فایده این مثلا موفقیت در چیست؟
این امنیت چه فایده ای دارد؟ چرا....؟ چه چیزی از این موفقیت حاصل خواهد شد؟ حتی اگر تمام دنیا نام مرا بشناسد، اگر آزاد نباشم، این چه چیزی به من خواهد داد؟
نسل جدید ارباب خواهد بود، او یک قربانی، یک برده نخواهد بود،
و این نسل در راه است.....
#اشو
@oshoi
👍 1
موسیقی بی کلام
رقصِ دلفین ها
@oshoi
Kenio Fuke - Dance of the Dolphins.mp38.14 MB
23 خرداد_ مراقبه شب.mp31.87 MB
Фото недоступнеДивитись в Telegram
✳️ مسافر
فکرِ داشتن یک زندگی پایدار در این ساحل، ساحل زمان، احمقانه است. اگر قدری هوشمند باشی اگر قدری آگاه باشی و بتوانی ببینی که در اطرافت چه میگذرد.... تو روزی اینجا نبودی و روزی دیگر اینجا نخواهی
بود.....
چگونه میتوانی در اینجا خانه ای بسازی؟ میتوانی در اینجا اقامت کنی، مانند کسی که شبی را در کارونسرا اقامت دارد، وقتی صبح شود، باید بروی.
آری...، میتوانی در اینجا خیمه ای برپا کنی ولی نمیتوانی یک خانه بسازی. میتوانی پناهگاهی داشته باشی ولی نباید به آن وابسته شوی.
نباید آن را "مال من" بخوانی. لحظه ای که هر چیزی را “مال من" بخوانی، در حماقت سقوط کرده ای.
💜اوشو
@oshowords
❤ 2
✳️ اشو عزیز، من عاشق شدهام و رنج بسیار بردهام. چرا عشق اینقدر رنج بار است؟
✳️ پاسخ :
تو برکت یافتهای....
مردمانِ واقعاً فقیر کسانی هستند که هرگز عاشق نشدهاند و هرگز رنجش را نبردهاند. آنان ابداً زندگی نکردهاند
عاشق شدن و در عشق رنج بردن خوب است. گذر از آتش است
خالص کننده است؛ به تو بینش میبخشد، تو را هشیارتر میسازد
این چالشی است که باید پذیرفته شود.
آنان که این چالش را نمیپذیرند، بدون ستون فقرات باقی میمانند.
من نمیگویم عشق خودت را رها کن، فقط یک واقعیت را به تو میگویم که: رابطهی عاشقانه آن رضایت غایی را برایت نخواهد آورد. این یک قانون اساسی زندگی است که عشق نارضایتی عمیقتر و عمیقتر میآورد. در نهایت عشق تو را چنان ناراضی میکند که شروع میکنی به اشتیاق برای معشوق غایی، که خداوند است.
آنان که عشق نورزیدهاند و رنج نبردهاند هرگز سالک راه حقیقت نمیشوند
آنان لیاقتش را پیدا نکردهاند، ارزش آن را پیدا نکردهاند
این فقط حق یک عاشق است که روزی به جستجوی آن معشوق غایی بپردازد.
پس عشق بورز و عمیقتر عشق بورز. رنج ببر و عمیقتر رنج ببر. تماماً عشق بورز و تماماً رنج ببر، زیرا اینگونه است که طلای ناخالص از میان آتش میگذرد و به طلای خالص تبدیل میشود
من نمیگویم که از روابط عاشقانهات فرار کن:
عمیقتر واردشان بشو. من به سالکانم کمک میکنم تا عمیقاً وارد عشق بشوند، زیرا میدانم که عشق در نهایت شکست میخورد. و تا زمانی که خودشان این را با تجربه کردن نشناسند که، عشق در نهایت شکست میخورد، جستجوی آنان برای خداوند تقلبی باقی خواهد ماند.
💜اوشو
@oshowords
👍 1❤ 1🔥 1😢 1
✳️ هدیه ما به هستی
ما چیزی برای بخشیدن به هستی نداریم، اما میتوانیم آواز بخوانیم، برقصیم و با سازی زیبا بنوازیم. میتوانیم کل زندگیمان را به آهنگ، به رقص و به جشن تبدیل کنیم – و این تنها بخشش واقعی به هستی است.
چیدن گلها از درختان و بخشیدن آنها کاری بیمعنی است، زیرا این گلها متعلق به درختان هستند، نه شما - در واقع، آنها قبلاً توسط درخت به هستی تقدیم شدهاند. آنها زنده بودند و شما با چیدنشان، آنها را کشتهاید و زیباییشان را از بین بردهاید؛ شما در حال تقدیم اجساد به هستی هستید.
شما نمیتوانید کلمات مسیح را بخوانید- آنها کلمات او هستند، آهنگهای او هستند. آنها زیبا هستند، اما قرض گرفته شدهاند. آنها از قلب شما برنخاستهاند، ضربان قلب شما را ندارند، امضای شما را ندارند. شما میتوانید آهنگهای زیبای کریشنا و بودا را بخوانید، اما همه آنها وام گرفته شدهاند. رویکرد اساسی من نسبت به هستی این است که هر فرد باید آگاهی خود را به یک درخت رشد یافته تبدیل کند. هر فرد باید به شکوفایی برسد.
و البته گلهای انسان شبیه گلهای درختان نخواهند بود؛ آنها شبیه رزها یا نیلوفرها یا گلهای همیشهبهار نخواهند بود. گلهای انسان از دستهای کاملاً متفاوت خواهند بود: آنها از عشق، آزادی و شادی خواهند بود، از کیفیتی بالاتر برخوردار خواهند بود. آنها آهنگ های ما هستند. وقتی که خواننده در آهنگ خود گم میشود، در آن لحظه او آهنگ اش را به هستی بخشیده است. وقتی که رقصنده در رقص خود گم میشود، او رقصش را بخشیده است. اینها تنها بخششهایی هستند که پذیرفته میشوند،
اینها تنها دعاهایی هستند که شنیده و برآورده میشوند.
.
و هنگامی که شما شروع به بخشیدن شادی، عشق و آهنگهای خود به هستی میکنید، شگفتزده خواهید شد که هرچه بیشتر ببخشید، بیشتر به شما بازمیگردد - هرچه بیشتر ببخشید، میلیونها برابر می شود و بازمیگردد.
اُشو
📗 Last in the Evening: 365 Relaxing Moments to Enter the Night
@oshowords
👍 1❤ 1
#سوال_از_اشو
اشوی عزیز برای تسلیمشدن چهكار میتوانی انجام دهم؟
#پاسخ
تسلیم در عدم قطعیت و در ناامنی معنا دارد.
بنابراین، تسلیم شدن به #خدا آسان است، زیرا در واقع، كسی وجود ندارد كه تسلیمش باشی و خودت ارباب میمانی
تسلیمشدن به مرشدی زنده دشوار است، زیرا آنوقت تو دیگر ارباب نیستی. با خدا، میتوانی به فریب دادن ادامه بدهی، زیرا كسی از تو بازخواست نخواهد كرد.
لطیفهای میخوانم:
پیرمردی نزد خدا دعا میكرد و میگفت، "همسایهام، الف، بسیار فقیر است، و من پارسال برایش دعا كردم تو كاری برایش نكردی. همسایهی دیگرم ب، افلیج است، پارسال برایش دعا كردم، ولی تو برایش هیچ كاری نكردی..." و او همینطور ادامه میداد. او در مورد تمام همسایگانش صحبت كرد و در پایان گفت، "حالا من دوباره امسال دعا میكنم. اگر مرا ببخشی، من هم میتوانم تو را ببخشم."
ولی او در تنهایی سخن میگفت.
هر گفتاری با الوهیت تكصدایی monologue است، طرف دیگر آنجا وجود ندارد.
پس بستگی به خودت دارد:
اینكه چه كنی، به خودت بستگی دارد و تو ارباب باقی میمانی. برای همین است كه تانترا روی تسلیمشدن به یك مرشد زنده تأكید بسیار دارد، زیرا آنوقت نفس ego تو شكسته میشود. و آن شكسته شدن اساسی است
آن شكستهشدن نفس یك پایه است و تنها دراینصورت است كه چیزی میتواند از آن حاصل شود.
ولی از من نپرس كه برای تسلیمشدن چهكار میتوانی انجام دهی.
نمیتوانی هیچ كاری انجام دهی.
یا فقط یك كار میتوانی انجام دهی: #هشیار باش كه با عملكردن چه میتوانی بكنی؟
با عمل كردن تاكنون چه به دست آوردهای؟
فقط هشیار باش!
خیلی چیزها بهدست آوردهای: مصیبتهای بسیار بهدست آوردهای، نگرانیها و كابوسهای بسیار كسب كردهای! اینها چیزهایی است كه تو با تلاشهای خودت به دست آوردهای؛ اینها چیزهایی است كه نفس میتواند كسب كند. از رنجهایی كه با عمل و مثبتگرایی و تسلیمنشدن آفریدهای هشیار باش. هركاری كه با زندگیت كردهای، از آنها هشیار باش.
همین هشیاری به تو كمك خواهد كرد كه روزی همهی اینها را دور بریزی و تسلیم شوی.
و به یاد بیاور كه تو از طریق تسلیمشدن به یك مرشد معین متحوّل نخواهی شد،
بلكه از طریق خودِ تسلیم،
دگرگون خواهی شد.
پس مرشد بیربط است و نكته، او نیست
#اشو
#برگردان :محسن خاتمی
@oshoi
👍 2❤ 2