مجله اجتماعی کرسی

همیشه عظمت دریا برام ستودنی و قابل احترام بوده و هست... انگار خدا میگه : نگران نباش میام می‌شورم می‌برم #رهگذر مجله اجتماعی کرسی @korsiii

با دخترم بعد از ظهر رفته بودیم پارک. کنار ماشین دودی پارک، سراغ جایگاه حیات‌وحش کوچک اونجا رو از پیرمردی گرفتیم. پیرمرد چهره ای آفتاب سوخته و قد و قواره نسبتا خمیده داشت. خیلی وارد بود هم چطور رفتن رو، هم حیواناتی که قبلا اونجا بودند اما دیگه برده شده بودند از پارک. با دختر کوچکی‌ آمده بود که حدس می زنم نوه اش بود. دوباره که بچه ها خواستند سوار ماشین دودی بشن متوجه شدم نوه پیرمرد به آهستگی بالا و جلو می رود و پیرمرد راهنمایی اش می کند. لحظاتی بعد متوجه شدم دخترک نابیناست. قلبم فشرده شد... مثل یک ردیاب، خیلی نامحسوس اون دو رو در چند زمین بازی زیر نظر داشتم به بهانه همراهی با دخترم. داشت این ذهنم پر از فکر و احساس می‌شد.. از صحبتهایش با دخترک متوجه شدم خیلی زیاد به پارک و زمین بازی می آیند. پیرمرد با دختر مثل یک بابای جوان، پر انرژی مثبت، محکم، قاطع و باحال صحبت می کرد و راهنمایی اش می کرد. در یک لحظه تمام این افکار از سرم می گذشت -چه مسیر پر دردی طی کرده -چقدر محکم شده، چه پذیرش قشنگی دارد... نگاه اطرافیان گویا کوچکترین اثری روی قوت و صلابتش ندارد. - او یک پیرمرد است لابد با هزار جور مریضی و درد پا و کمر اما این انرژی را برای دخترکش می‌گذارد. - او چه آدم خارق العاده ایست که می داند دخترک باید در بازی قوی شود.. نباید بخاطر چشمانش محروم شود. - نقش پیرمرد در خانواده آنها چیست؟ آیا او تنها سرپرستش است؟‌ یا با این کار می خواهد به زندگی دشوار دختر یا پسرش کمکی کند؟ - من کجا هستم در قدردانی از نعمتها و او کجا؟! #بهاره_یزدی_زاده مجله اجتماعی کرسی @korsiii

قطعه «مست عشق» خواننده : علیرضا قربانی آهنگساز : حسام ناصری شعر : مولانا کانال موسیقی سنتی "کُرُن موزیک" @koronmusic

تقدیم به تمامی معلمان که مانند شمع می‌سوزند تا روشن‌مان کنند. تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را شعر: مولانا خط: #لیلا_محمودی @korsiii

fd

شبانگاه در تك و پوى اين مهم بودم كه از مقام و منزلت و اسم و رسم آموزگار چند خطى روى پيكره كاغذ پیاده كنم، سوار بر مركب قلم شدم و چون لحظه اى بر گذشت از رفتن منصرف، كه تنگى ميدان لغت اين روايت و حكايت را نامفهوم و مقصد را نامعلوم مى دارد، لاجرم خامه و اينجانب دو سرگردان بى حاصل من از تهى دستى حقير و او از اين مانع بلا صرير. اما به هر تقدير بايد پرداخت و نپرداختن اهمال كاريست. با خود گفتم وقتِ وقت است و بايد بيابم آن وصف را. خامه را گفتمش بنويس بيش و كمش مهم نيست كه دوزنده دادشاد و خلعت عقل و علم، اَمل و عشق تابدار نه آبدار، دوزنده جامه نرگس، نيلوفر ، سوسن آزاد، مهر آفتاب، دوزنده جامه معرفت و سعادت،آموزگار بوده و هست. باشد كه اين تشريف، اندازه قامت ناساز بى اندام من شود، روى تن آهمند سوار و شفا دهد... #لى_لا خامه: قلم صرير: صداى قلم به هنگام نوشتن خلعت: جامه، دادشاد، تشريف آهمند: بيمار @korsiii

#کرسی_نوا قطعه محلی مازندرانی تقدیم به عاشق‌های جوان ۵۰ و ۶۰ ساله 😁 مجله اجتماعی کرسی @korsiii

جنگ برای خوبی ... چارلز چاپلین، این هنرمند بزرگ طنز او سازنده است و دلنشین در هنر ناید دگر مانند او طنز تلخش بس تفکر آفرین طرز فکری پاک و جان افروز را اندرین گفتار زیبایش ببین یک فرشتِه‌ی صلح ، می‌گوید زصلح در لباس دیوِ جنگ افروزِ کین چون که انسان را سرشتند از دوچیز از فرشته ، هم ز دیوِ خشمگین آفرینِش داد بر او اختیار یا شود افرشته ، یا دیوی چُنین یا چو هیتلر عامل جنگی بزرگ یا چو چارلی ، یک وجود نازنین های انسانی که قدرت یافتی چند روزی قدرتت باشد قرین گر دهی ظلم و چپاول گسترش ننگ آن باشد برایت سهمگین اختیار از توست ، توفیق از خدا یک قدم بردار ، توفیقش ببین «از محبت خارها گُل می شود» مصرعی از شعر مولاناست، این #محمود_ناظران_پور مجلۀ اجتماعی کرسی @korsiii

*برف و بهار* صحنه‌ای زیبا، باشکوه و البته رعب‌آور از ریزش بهمن درکوه‌های چهارمحال و بختیاری که ممکن است خیلی‌ از ما چنین پدیدهٔ شگرفی را ندیده‌ باشیم. مجلۀ اجتماعی کرسی @korsiii