نشر سایه سخن
﷽ 📚📚کتابخانه ای همراه؛ همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹 خرید کتاب: ⬇️⬇️⬇️⬇️ www.sayehsokhan.com 📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام: 👇👇👇👇 https://b2n.ir/s05391 آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف تلفن:66496410
Більше9 752
Підписники
-324 години
+47 днів
+3230 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
00:42
Відео недоступнеДивитись в Telegram
نه عمر خضر بماند، نه مُلکِ اسکندر
نزاع بر سر دنییِ دون مکن، درویش!
#حافظ
#استادشجریان
@samanbouyan
🆔 @sayehsokhan
1.39 MB
📩 #از_شما
میهمان خانه دوست (۱۵)⏰پنجشنبه 1403/03/17 مکه شهر جالبی است. از این نظر که اگر کعبه در آن نبود، هيچ نداشت. نه آب و هوای معتدل و لطیفی دارد که کسی را به خود جلب کند و نه مناظر دلکش و خاطرهانگیزی که خاطر کسی را شاد کند. مکه با آنکه از دریای عرب فاصله زیادی ندارد ولی در سرزمین خشک و سوزانی واقع شده است. بیجهت نبود که ابراهیم در دعایش برای زن و فرزند مکه را وادی غیر قابل کشت و زرع خوانده است (انی اسکنتُ من ذریتی بواد غیر ذی زرع)؛ نه آبی برای شرب داشته و نه خاک حاصلخیزی برای کشاورزی؛ یک جهنم دره به معنای واقعی. اگر نبود رحم خدا بر طفل هاجر اینجا رنگ آبادانی به خود نمیدید. سرزمینی که از شیون کودک و ضجه مادر رنگ خرمی یافت، زمانی که کودک از شدت تشنگی در حال مرگ بود و مادر درماندهاش از شدت استیصال از چپ به راست میدوید و یمین و یسار را در طلب آب جستجو میکرد و ناامید و دلشکسته نزد فرزند برمیگشت و حال نزار طفل مادر را به زاری وا میداشت و مهر مادری او را به تکاپوی دوباره... تا دعای مادر خسته، راه گم کرده، سرگردان و پریشان و ناامید به ثمر نشست و چشمه از زیر پای کودکش جوشید و گریه، اشک شوق شد و ناله، لبخند آرامش. کاروانهای بدویان که گلهها در پی آب و سبزی میبردند، چشمه را دیدند و گویی غنیمت جستهاند بار سفر برای همیشه گشودند و شدند مقیم؛ دعای ابراهیم اجابت شده بود. در مسجدالحرام به یاد داستان هاجر و آن روز واقعه و آن ساعات دردناکی که بر مادر تنها و غریب رفته بود و فریادرسی نداشت به دنبال قبر او گشتم و نیافتم. از دو ناظر رسمی سعودی سوال کردم؛ یکی گیج و منگ نمیدانست هاجر کی است و گمان میکرد در جستجوی زنی به آن نام هستم و آن دیگری بلند خندید که: "من التی تبحث عنها؟ ام اسماعيل؟" دانسته بود که چه میخواهم و نمیفهمید چرا. خندهاش از آن بود که این زائر، خانه خدا را گذاشته و رد پای کنیزی مصری را در اینجا جستجو میکند. جوری نگاهم کرد که پزشک امراض روانی در بیمارش. مکه در میان کوههای کوتاه احاطه شده است. با آنکه کوهها از هر طرف سر برآوردهاند ولی هوایش به شدت گرم و خشک است. سعودیها کوهها را شکافته و چندین تونل زدهاند تا راههای دسترسی به مسجدالحرام را کوتاه کنند و کردهاند. کوهها حتی در درون شهر هم هستند، زیر نگاه زائرانی که به دنبال سنگهای رمی جمرات میگردند. چنین مختصاتی از یک شهر را در هيچ یک از شهرهای ایران ندیدهام. شهر، دیگر آن وادی برهوت نیست. شهر در احاطه هتلهاست؛ هر گوشه و کناری فُندقی برافراشته است. شهر نماد دیگری هم دارد؛ انواع مطاعم که ما نام غذاخوری بر آن گذاردهایم. از غذای ترک و ازبک و مالزیایی گرفته تا خلیج (همیشه فارس) و هندی و ایرانی. خلاصه که ماده و معنا در کنار هم دل و شکم زائران را پر میسازند. آنکه طالب معنویت است راه خانه دوست بر او گشوده است و آنکه طالب چشیدن طعم غذایی متفاوت، درب مغازههای گوناگون بر او باز. اینجا غذا ارزان نیست. ورود به یکی از این مطاعم برای کبیر و صغیر اقلا چهل ریال سعودی خرج دارد؛ گفتم تا آب به دهان نیاورید و اندیشهای به سر راه ندهید؛ دیگر خود دانید. (ادامه دارد) ✅ قسمت ۱۴ ✍ #دکتر_علی_رادان #حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان #دفتر_وکالت_من 🆔 @sayehsokhan
👍 2
بیماری همگانی بشـر ایـن اسـت کـه آدمها چـنـان غـرق در رویدادها هستند، چنـان مـدهـوش جـهـانشـکلهای گذرا هستند، چنـان بـه محتـوای زندگیشان معطـوف هستند کـه اصـل را، یعنی آنچه در ورای محتـوا، شـكـل و فکـر اسـت، فراموش کردهاند. آدمها چنان زیرسلطه زمـان هستند که ابـدیـت را فراموش کردهاند. در حالی که ابدیت، منشأ، خانه و مقـصـد انسـان اسـت. ابدیت، واقعیت زنده آن کسی سـت کـه هستید.
دیـدن زیبایی یک گل، میتوانـد شـمـا را بـرای لحظهای، هـر چـنـد کـوتـاه، بـه آن زیبایی که بخشی اصیل از درونیتـریـن بـخـش بـودن. شما و طبیعت حقیقیتـان اسـت، آگاه کند. شـادی و عشـق، به طور ذاتـی بـا ایـن آگاهی و شناخت در هـم تنیدهاند. گلها میتواننـد بازتاب دهنده آن والاتـریـن و مقدسترین درون ما باشـنـد کـه در نهایت شکلی ندارد. گلهـا کـه عمـرشـان کـوتـاهتـر از گیاهانیسـت کـه آنها را پروراندهانـد و لطیفتر و ظریفتر از آنها هستند، همانند پیامآورانی از قلمروی دیگر و هـم چـون پـلـی میـان جـهـان شـکلهای فیزیکی و جـهـان بیشکلی، عمـل میکنند. نه فقط رايحـه گـلهـا، لطيـف و خوشایند است، بلکـه عـطـر قـلمروى روح را نیز بـه هـمـراه دارند.
وقتـی شـما هـشـیـارانـه بـر گلی تمرکز میکنید، بی آنکه در ذهن خـود برچسبی به آن بزنید، دری به سـوی بعد بیشـکـل بـه رویتان گشوده میشـود. روزنهای درونی بـه بعـد روحانی، در دسترس شـمـا قـرار میگیرد.
#اکهارت_تله
🆔 @sayehsokhan
❤ 6
#گفتارها
🌺 #مصطفی_ملکیان مسعود #زنجانی
🌺 پرسش و پاسخ
🌺 رونمایی کتاب «بندباز» از #ساسان_حبیبوند
🌺 ٢٣ اردیبهشت ١۴٠٣
🌺 ۵۵ دقیقه
🌺 کانال «زنده باد فلسفه»: 👇
🌈 @vivaphilosophy
پرسش و پاسخ -بندباز.m4a51.45 MB
👍 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📌 «همایش رونمایی از رمان بندباز»
اثر ساسان حبیبوند
فایل صوتی کامل
🎤 سخنرانان:
- مصطفی ملکیان
- مسعود زنجانی
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
🏠 کتابسرای فرهنگان فرشته
@vivaphilosophy
🆔 @sayehsokhan
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
«ما نمیتوانیم همیشه آنچه را در زندگیمان روی میدهد کنترل کنیم اما همیشه میتوانیم نحوۀ رویارویی خود را با آنچه اتفاق میافتد کنترل کنیم.»
📘از کتاب چالش رواقی، #ویلیام_اروین
🆔 @sayehsokhan
👍 8❤ 4
📩 #از_شما
میهمان خانه دوست (۱۴)⏰ چهارشنبه 1403/03/16 #سفرنامه_حج ارتباط کلامی با زائران افغانی فشاری به من وارد نمیکند؛ مانند حرف زدن با حاجیان عرب یا انگلیسی زبان نیست که مدام در ذهنم به دنبال لغت بگردم و مِن و مِن کُنان چون کامیونی که در سر بالایی جاده جان میکند، از این در به آن در بزنم. زبان فارسی پل محکمی است که ما و آنها را به هم متصل ساخته است. افغان پشتون هم فارسی میداند؛ ولی کم. به هرحال گلیمش را هرطور که هست از آب بیرون میکشد. پشتونهای افغانی را نمیشود از پاکستانیها متمایز کرد. در سبک پوشش مانند هم هستند. یا دستاری بر سر بستهاند و یا کلاه مدوری بر سردارند. نمیگذارند که سر لخت باشد؛ برعکس پا. جوراب نمیپوشند و پاها را عریان رها کردهاند؛ آسان و بیدردسر. ریشها بلند است و سرها تراشیده. ریشهای بلند به اقتضای سن حاجیان بیشتر سفید است که بعضی آن را رنگ کردهاند؛ سرخ و نارنجی و گاه دو رنگی. این هیات قیافه واحدی از آنها میسازد. از پشت سر که به آنها نگریسته شود گردنهای کلفت یا باریکی مشاهده میشوند که سرهای تراشیدهای را حمل میکند. تعجب کردم که تمام آنها حکومت طالبان را به جمهوری سابق ترجیح میدادند. وقتی علت را سوال میکردم، جملگی از آرامش دوره طالبان میگفتند. حق دارند؛ سالها جنگ بیپایان با بیگانه و خودی و خونریزی دائمی باعث شده تا آزادی را در پای امنیت قربانی کنند. نمیتوانم ملامتشان کنم. من سبکبار ایستاده در ساحلی را میمانم که اگر بر کشتی شکسته به گرداب فرود آمده تمسخر کنم راه بیانصافی پیمودهام. بیشتر افغانان با سختی پول سفر حج را فراهم آوردهاند. حاجی افغانی میگفت که طالب ۴۰۰۰ دلار از او و دیگران گرفته تا تذکره سفر دهد. گفتم غم مخور جانا که همدرد هستیم و دولت همسایه شما در غرب هم پول گزافی از جیب ما در آورده تا گذرنامه سفر را در جیب دیگرمان بگذارد. دیگری که فارسی را روان صحبت میکرد گفت که در شفاخانه کار میکند و نِرس است. ترکیب بدیع شفاخانه و نرس لبخند به لبم آورد. خنده مرا که دید از شغلم پرسید. گفتم که وکیل دادگستری هستم. این بار او بود که خندید و گفت: "طالب مجوز کار وکیل مدافع زن را باطل کرده و در وُلُسوالی ما دیگر، عدلیه وکیل مرد هم ندارد". بیچاره زن! چه گناهی جز زن بودن دارد که طالب، مجوز اشتغال از او باز ستانده و تنها نزول در خانه با برقعی بر صورت را شایسته او میداند. طالبان آتش جنگ را خاموش کرده و نایره باز ستاندن حقوق اجتماعی را روشن کردهاند؛ یعنی این به آن در! صبح نماز را با جماعت در مسجدالحرام خواندم. قدری تلاوت قرآن کردم و دیدم خواب گریبانم را گرفته و رهایم نمیکند. میخواست مرا در خود زندان کند. بعضی حاجیان آرام آرام در گوشه و کنار مسجد و در خنکای تلاش کولرهای جاندار بر روی فرشها خوابیده بودند. راه آنان را رفتم و همرنگ جماعت شدم؛ فارغ و آسوده. خواب مرا با خود برد و زندانیم ساخت. کمتر از ساعتی بعد که چشم باز کردم، حال خوشی داشتم. بیرون آمدم زمزمه کنان "یا رب این حال خوش از ما مَسِتان". در اتوبوسی که برای بازگشت به هتل سوار شده بودم با پیرمردی افغانی هم صحبت شدم. خوشسخن بود. گفتم و شنیدم. زودتر پياده میشد. دستم را گرفت که: "چایی داریم، نان هم هست، میهمان ما باش". به وجد آمده از این سادگی و بیریایی تشکر کردم. دعایم مستجاب شده بود. (ادامه دارد) ✅ قسمت ۱۳ ✍ #دکتر_علی_رادان #حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان #دفتر_وکالت_من 🆔 @sayehsokhan
👍 2❤ 2
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📢کتاب "واقعیتدرمانی" به چاپ هشتم رسید📢
📚نام کتاب: #واقعیت_درمانی
✍️نویسنده: #دكتر_ويليام_گلسر
👨🏻🏫مترجم: #دكتر_علی_صاحبی
📇ناشر: #سايه_سخن
📖نوبت چاپ: #چاپ_هشتم
➖➖➖➖➖➖➖
✅ #تئوری_انتخاب بر پذيرش مسئوليت اعمالمان بسيار اهميت میدهد و تاكيد میكند كه ديگران يا شرايط خارجی مسبب هيچ يک از كارهایی كه انجام میدهيم نيستند.
✳ هر آنچه در دنيای بيرونی ما اتفاق میافتد هرگز ما را به انجام كاری "وادار" نمیكند بلكه فقط ما را به پاسخ دادن دعوت ميكند و اين انتخاب ماست كه به دعوت آن چگونه و چه نوع پاسخی بدهيم.
❇️ تمام رفتارهای ما بهترين شكل تلاشهای ما برای كنترل خود و تأمين نيازهايمان است.
✅ كلمه كنترل، آنگونه كه توسط گلسر استفاده میشود، به معنی حكمفرما بودن نيست.
💠 "بلكه به اين معني است كه تلاش میكنيم تا به بهترين نحو برای ارضای نيازهايمان، عمل كنيم".
📚مطالعه کتاب📚🆔 @Sayehsokhan
👍 4❤ 3