cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

ﻏﺰلواﺭﻩ

غزلواره ؛ پنجره‌ای‌ست رو به دریای فرهنگ و ادب، برای فرهیختگانی‌ که غزل می‌خوانند و غزل می‌دانند.. تاسیس: ۱۳۹۴/۰۸/۰۶

Більше
Рекламні дописи
674
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
+730 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

آمد بهار و رمزی می‌گویمت نهانی بر نُه‌فلک مبارک، الّا بر او که دانی! الّا بر او که بویی نشنیده‌است هرگز، از گلشنِ مروّت وَز باغِ مهربانی الّا به پیرْاَخمی کَز تُرشیِ مزاجش، ما را نمانده در یاد، یک‌خنده از جوانی! الّا بر آن‌که هرگز، ناورده از نبردی، جز زخمْ مژدگانی، جز مرگ‌ْ ارمغانی! الّا به باغبانی کَز کِشته‌اش نروید، جز خارِ خسته‌جانی، جز شاخه‌ی خزانی... الّا کسی که در مرگ دارد هزار فتویٰ یک‌مصلحت نداند در کارِ زندگانی! نوروز، خنده ریزد در جامِ ما فقیران باشد که زهر ریزد در کاسه‌ی فلانی! ای نورِ حال‌گَردان! وِی یارِ رویْ‌زردان! این پرده را بگردان، یک‌بار امتحانی! ‌ #حسین_جنتی ‌ ♥️ @ghazalvare
Показати все...
6👍 3
مرگ نزدیک است تا از دوستان دوریم ما این نفس‌ها اختیاری نیست، مجبوریم ما سهمِ ما یک بوسه بود آن هم به هنگامِ وداع هیچ‌کس ما را نمی‌خواهد، لبِ گوریم ما هرکه می‌زد دستِ رد بر سینه‌ی ما آشکار در خفا می‌خواست ما را، آبِ انگوریم ما این‌که می‌بینی به رغمِ توبه مستیم و خراب از شرابِ سالیانِ پیش کیفوریم ما هر نفس خالی شدیم از اشتیاقِ زیستن مرگ نزدیک است یا از زندگی دوریم ما؟ #انسیه_آرزومندی ♥️ @ghazalvare
Показати все...
5👍 1
تو رودی رام بودی، صخره‌ها دیوانه‌ات کردند و صف بستند و با روح خودت بیگانه‌ات کردند تو گرگی ماده بودی با همین چشمان سبزآبی تو را از جنگل آوردند و حبس خانه‌ات کردند تو گردنبند خود در یک جهان دیگری بودی که ساحرها ربودند و هزاران‌دانه‌ات کردند تو خود را با کدامین نام در خوابت صدا کردی؟ که بعد از هوشیاری، ایزدان پروانه‌ات کردند تو آن گیسوی رازآلود شاید هم پریشانی که در رویای خود مردان غمگین شانه‌ات کردند کلیدت ناگهان در دست سربازان عشق افتاد کلیسایی قدیمی بودی و میخانه‌ات کردند تو از بس مرزها را می‌دویدی، رد شدی از خود حقیقت بودی و نقال‌ها افسانه‌ات کردند 🖋 #سعید_مبشر @saeid_mobasher_71 @ghazalvare
Показати все...
4🔥 1
با اضافات ذهن خود چه کنیم همه را زیر فرش بگذاریم ‌ نه فراموششان کنیم به زور نه دل خویش را بیازاریم ‌ چون لگد خورد و تیزی‌اش کم شد یک یک از زیر فرش برداریم ‌ یا چو انگورهای پاخورده در خمی روی هم بیانباریم ‌ این اضافات پوک و مهمل را واحد و مستقل بپنداریم ‌‌ واحد مستقل بی‌جان را زنده و قصدمند بشماریم ‌ کار تدبیر زندگانی را دست این غول زنده بسپاریم ‌ این اضافات شرح می‌خواهد داستانی که خوش به یاد آریم ‌ گرد آتش به قصه بنشینیم شکر گویبم و باده بگساریم ‌ ‌ #سمانه_کهرباییان 🆔 @ghazalvare
Показати все...
1
خوب من خاک بی‌فرشتهٔ من دور خواهد زد آسمانت را با من از دوستی مگو که جنون زیرورو می‌کند جهانت را من به سمت شدن نظر دارم نفسم بی‌تپش شد اما تو با تن آش‌ولاش من بسپار زخم‌های بزرگ جانت را مرگ یک قهرمان پوشالی قصه‌ات را قشنگ خواهد کرد اول داستان روایت کن خبر مرگ قهرمانت را خبر مرگ قهرمانی که زیرورو کرده است و خواهد کرد زنگ اندوه‌مند حنجره‌اش ظاهر و باطن جهانت را من به سمت عدم سفر دارم می‌روم چون که خوب می‌دانم مرگ من روبه‌راه خواهد کرد همهٔ دوست‌دشمنانت را دوست‌دشمن چه صیغه‌ای است؟ عزیز دوست‌دشمن همان فلک‌زده‌ای است که جگر می‌خراشد از روحت که به هم می‌زند روانت را من به خاک سیاه می‌افتم تا تو این قصه را تمام کنی روی سنگ مزار من بنویس آخرین قسمت رمانت را علی‌اکبر یاغی‌تبار 🆔 @ghazalvare
Показати все...
💔 5👍 1
تو از منشورهای روشنایی معدنی داری تو از آیینه چشمی داری از مرمر تنی داری من از شهری می‌آیم شیشه‌های خانه‌هایش تار برای من اتاقی، سرپناهی، مأمنی داری؟- که گاهی نور کم‌جانی بیفتد روی ایوانش همان ایوان که روی بند رختش دامنی داری نمی‌دانم، دلیل اینهمه دلتنگ بودن چیست؟ تو می‌دانی، تو همواره جواب متقنی داری تو می‌دانی چرا این رنگ‌ها از من گریزانند که از زرد و بنفش و صورتی پیراهنی داری من از شهری می‌آیم آفتابش زیر خاکستر تو اما در شبت هم تا سپیده روزنی داری هوا امشب کمی ابری‌ست، فصل گریه نزدیک است سحرجان خانه تاریک است، حرف روشنی داری؟ 🖋 #علی_ارجمند ♥️ @ghazalvare
Показати все...
5💔 1
مرا به حد فرو ریختن عذاب دهید سپس شراب دهید و شراب ناب دهید ‌ برای کشف و سرودن، برای هضم ملال شراب کم باشد، آهن مذاب دهید ‌‌ برای دیدن اعماق تیره‌فام روان ‌به من شهامت ذرات آفتاب دهید ‌ هلاک بازی پیچیده‌ام، نمی‌ترسم به خط ساده‌ی این قصه پیچ و تاب دهید ‌‌ اگر به دیدن من آمدید، جای چراغ به تحفه فرصت دیدار بی‌نقاب دهید ‌ امان دهید که بشکوفم از نسیم جنون سپس به سان یکی دسته گل به آب دهید ‌ 🖋 #سمانه_کهربائیان ♥️ @ghazalvare
Показати все...
7
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون ‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه ‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! 🖋 #مهدی_فرجی @ghazalvare
Показати все...
5👍 3😍 2
2.02 MB
👏 4
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟ به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟ نه قوتی که توانم کناره‌ جُستن از او نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم نه دست صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامن قرار کشم ز دوستان به جفا سیرگَشت مردی نیست جفای دوست، زنم گر نه مردوار کشم! چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل ضرورت است که درد سر خمار کشم گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم 🖋 #سعدی ِ جان ♥️ @ghazalvare
Показати все...
🔥 2💔 2 1
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.