cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

گاه‌گویه‌های‌ مطهر

نوشته‌ها و سروده‌های سیدعلیرضا شفیعی‌مطهر دائره‌‌المعارف روشنگری: "شفیعی‌مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلُّط ستایش‌انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی‌شناسیم."

Більше
Рекламні дописи
382
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
-230 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

گفتار شعارمدار یا رفتار شعورمحور؟! «بیشتر ناس» را با «تحریک احساس» می‌توان فریفت؛ ولی با «خودارزی» و «خردورزی»، هیچ «ادیب»،«فریب» نمی‌خورد. در سال‌های نخست انقلاب بسیاری از نوجوانان و جوانان با توجُّه به ویژگی‌های سِنّی با تاثیرپذیرفتن از تبلیغات احساس‌مدار مجاهدین خلق در جرگۀ هواداران آنان قرار گرفتند و به زندان افتادند. پس از شکست آنان در عملیّات مرصاد،هزاران نفر از این جوانان احساساتی با محاکمه‌هایی نمایشی و پُرشتاب به جوخۀ اعدام سپرده شدند! در حالی که در محیطی مهرآمیز و فطرت‌انگیز بسیاری از این جوانان قابل ارشاد و تفاهُم بودند. برای تبیین منطقی و منصفانۀ نظریّۀ فوق، نمونۀ واقعی زیر را خدمتتان تقدیم می‌کنم. در همان سال‌ها من سمتی در یکی از زیرمجموعه‌های وزارت کشور داشتم.روزی به هنگام سخنرانی در جمعی جوانی برخاست و با تندی و شجاعت بدون ترس و واهمه پرسش‌هایی چالشی را علیه مواضع انقلابی من مطرح کرد. من با این که پاسخ مستدلِّ پرسش‌هایش را داشتم،در آنجا با ملایمت با او برخورد کردم. پس از پایان سخنرانی او را به نزد خود فراخواندم و در محیطی احترام‌برانگیز و مودّبانه به پرسش‌هایش به گونه‌ای پاسخ دادم که احساس حقارت نکند و جبهه نگیرد. این جوان کم‌کم بر اثر گفتگوهای خردمدار و «جدال احسن» از گرایش‌های احساسی مجاهدین خلق فاصله گرفت و با خودباوری و خردمداری به انسانی شایسته و منطقی مبدّل شد. من وقتی در ایشان شایستگی‌هایی انسانی و ارزشی و مدیریّتی یافتم،او را برای تصدّی یک سمت کلیدی پیشنهاد کردم. پس از چند روز مرحوم آقای زواره‌ای معاون وقت وزیر کشور تلفنی به من اطّلاع داد که فرد پیشنهادی شما از هواداران مجاهدین خلق است. من به ایشان اطمینان دادم که که اقدام من هشیارانه و عقل‌مدار است. ایشان نهایتاً گفتند: پس مسئولیت آن بر عهدۀ شما! و من پذیرفتم. یعدها من پس از 4 سال از وزارت کشور به وزارت متبوع خود آموزش و پرورش برگشتم، ولی ایشان با نشان‌دادن لیاقت و کفایت به سمت‌های کلیدی بالاتری هم ارتقا یافتند و پس از خدمات بزرگی که صادقانه نسبت به مُلک و ملّت انجام دادند،با خوش‌نامی و احترام بازنشسته شدند و هنوز منشاء خدمات بزرگی نسبت به جامعۀ ایران هستند. آیا این گونه رفتار مبتنی بر اخلاق اسلامی و با توسُّل به «جدال احسن» دربارۀ بسیاری از آن جوانان قابل تعمیم نبود؟جوانانی که فقط شیفته و فریفتۀ شعارهایی واهی و احساسی شده بودند! شفیعی مطهر
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
هر پگاه نو با یک نگاه نو گزین‌گویه‌های مطهر «پُرگویی» یا «دُرجویی»؟!فرگرد 2159 ☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸 آنان که «پُرمی‌گویند»، ولی «دُرنمی‌جویند»، «گاه می‌لرزند» و در «چاه می‌لغزند». آنچه «اشتباه»را به «گناه» می‌آلاید، «انکار فهم» و «اصرار بر وهم» است. آنچه «انسان را غرق» و «جهان را دچار خرق» می‌کند «زیر آب ماندن» است و در «مسیر سراب راندن»؛ وگرنه «افتادن در کورۀ آب» و «خواندن سورۀ سراب»، «راه رهایی» و «گذرگاه آگاهی» را نمی‌بندد. شفیعی مطهر ☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸 خرق: شکافتن،چاک دادن،دریدگی
Показати все...
#طنزسیاهنمایی.743 خودش را بیار، ولی اسمش را نیار!! گفت: ‏استالین در یکی از جلسات معمول خود ، خواست که برای او مرغی بیاورند: او آن را گرفت و در حالی که با یك دست آن را می‌فشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد... مرغ از درد فریاد می‌زد و سعی می‌کرد از هر راهی که شده فرار کند ولی نتوانست چون دستان استالین برای او خیلی نیرومند بود. خلاصه استالین بدون هیچ مشکلی توانست همۀ پرها را از بدن مرغ بکند و پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتّفاقی می‌افتد! او مرغ را روی زمین گذاشت و از او دور شد ، رفت تا مقداری گندم بیآورد. همکارانش در کمال تعجّب او را مشاهده می‌کردند ، درحالی که مرغ بیچاره در حال درد و خون‌ریزی بود، او را دنبال می‌کرد. سپس استالین با دانه‌های گندمی که در دست داشت، مرغ را به هر گوشه از اتاق به‌سمت خود می‌کشید. در همۀ این مراحل مرغ پی‌درپی او را تعقیب می‌کرد و قدم‌به‌قدم دنبال او می‌رفت.‏در این مرحله استالین به دستیاران متعجِّب خود روی کرد و گفت : احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند. مشاهده کردید که مرغ با وجود تحمُّل تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم باز هم مرا تعقیب کرد تا دانه‌ای برای زنده بودنش از من بگیرد! گفتم: خب،حالا چه نتیجه‌ای از این روایت تاریخی می‌خواهی بگیری؟ گفت : می‌خواهم اثبات کنم که جامعۀ احمق‌ها را به همین راحتی می‎توان اداره کرد! گفتم: آری،این استنتاج درستی است،ولی چه ربطی به جامعۀ امروز ما دارد؟ گفت: اتّفاقاً اکثریّت جامعۀ امروز ما مردمی آگاه،بیدار و اهل تحلیل و تشخیص هستند و به مسائل سیاسی و اجتماعی روز اشراف دارند.علّت بیان این تمثیل این است که برخی از مدیران و مسئولان در «زبان قال» مردم را فهیم و آگاه می‌نامند،ولی در «بیان حال» یعنی در باطن مردم را فاقد درک و فهم می‌پندارند! مگر نشنیده‌ای آن ضرب‌المثل را که می‌گویند: «خودش را بیار، ولی اسمش را نیار.»؟ این مسئولان نیز خودش را می‌آورند،ولی اسمش را نمی‌آورند!عملاً مردم را تحقیرمی‌کنند، ولی اسمش را تجلیل و تکریم می‌گذارند! ملک علاءالدّین از فرمانروایان سلسلۀ غوریان قصد بهرام‌شاه کرد و بهرام‌شاه با او در کنار آب باران مصاف داد. بهرام‌شاه با وجود این که دویست فیل جنگی داشت، از علاءالدّین شکست خورد و شب از شدّت سرما به خانۀ دهقانی پناه برد. گفت: طعام چه داری؟ مرد دهقان پنیر و پونۀ لب جویی آورد. چون تناول کرد، به استراحت مشغول شد و از دهقان روانداز طلب کرد. نمدی به او دادند، و گفتند: برو و آن گوشۀ چادر بخواب. بهرام‌شاه که توقّع چنین رفتاری را نداشت و می‌خواست به واسطۀ موقعیّت‌اش بهترین غذا و بهترین جای چادر بخوابد، خیلی ناراحت شد و قبول نکرد که نمد را به دور خود بپیچد و بخوابد. مرد دهقان که خیلی خسته بود، نمد را به دور خود پیچید و خوابید. ساعتی از شب که رفت، سرما بر او غلبه کرد و رفت نمد را به دور خود پیچید تا بخوابد، کمی خوابید، ولی پس از مدّتی دوباره از شدّت سرما و لرز بیدار شد، هرچه نگاه کرد چیزی برای گرم‌کردن خود پیدا نکرد. شروع کرد به داد و بیداد که این چه رسم مهمان‌نوازی است؟! دهقان گفت: پالان خر آن گوشه هست! اگر می‌خواهی آن را برایت بیاورم؟ بهرام‌شاه ناراحت شد و هیچ نگفت و خواست بخوابد ولی نتوانست. سرما به حدّی بر او غلبه کرد که گفت: باشد، خودش را بیار، ولی اسمش را نیار!! گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! شفیعی مطهر
Показати все...
Repost from N/a
🌝💫🤔 🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو... 🔢 فرگرد 1203 🔰 «عصری عجیب» و «نسلی غریب»! 🖌__ من «عصری عجیب» و «نسلی غریب» را دیدم كه فاجعه را نه از «راهِ حمایت» که با «نگاهِ روایت» می‌نگرند. به پندارِ اینان، لحظه‌ها فقط «شکار» می‌شوند و پیامدهایش، «انکار». انسانیّتِ انسان به «محاقِ نسیان» می‌رود و عواطف او به «باتلاقِ حرمان». 👌 در «پهنای زمین» و در «درازای زمان» و در هر جامعۀ «اسیرِ انسداد» و «غیرِ آزاد»، - انسان، «مسخ» و انسانیّت، «نسخ» می‌شود! - «کرامت می‌میرد» و «عزّت، زوال می‌پذیرد»! - «قامت‌ها، خمیده» و «استقامت‌ها، تکیده» است. - «رشتۀ امید از هم گسسته» و «فرشتۀ نوید رخت بربسته» است. - «لبخند بر لب‌ها ماسیده» و «افرند بر دل‌ها خشکیده»! 👈 همه چشم به راه «سلیمانِ بسامان» و «قهرمانِ دوران» هستند؛ در حالی که رهایی‌ بخشی، جز «خویش» در «پیش» ندارند! ⭕️ در هر «مان» یک «قهرمان» است و هر «سلمان»، یک «سلیمان»! ✍ استاد شفیعی‌مطهر 1397/12/24 --------------------------------------------------- محاق: پوشیده شده، احاطه شده نسیان: فراموشی حرمان: بی‌بهرگی، نومیدی، بازداشتن انسداد: بسته شدن، بند آمدن مسخ: دگرگون کردن صورت و برگرداندن آن به صورت زشت‌تر نسخ: باطل کردن، رد کردن تکیده: لاغر، باریک، ضعیف ماسیده: بسته، سفت شده نوید: ميده، بشارت، خبر خوش افرند: فرّ و شکوه، زیب و زیبایی بسامان: خوب و نیکو و مرتب و با نظم و آراستگی مان: خانه، سرای 🌱🎋🌴 ✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' : 🌐 https://t.me/nedayemotahar
Показати все...
گزین گویه های مطهر

لینک دانلود رایگان تعدادی از کتاب های شفیعی مطهر

https://t.me/nedayemotahar/193

1-دل دیدنی های شهر سرب و سراب(5 جلد) 2-کلیله و دمنه (بازنویسی همه قصه ها) 3- پرواز ،قطره قصه می گوید 4- شورا و مشورت و مشارکت از نگاه علی(ع)

‍ هر پگاه نو با یک نگاه نو #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1203) «عصری عجیب» و «نسلی غریب»! من «عصری عجیب» و «نسلی غریب» را دیدم كه فاجعه را نه از «راهِ حمایت» که با« نگاهِ روایت» می نگرند . به پندارِ اینان ،لحظه ها فقط «شکار» می شود و پیامدهایش،«انکار». انسانیّتِ انسان به «محاقِ نسیان» می رود و عواطف او به «باتلاقِ حرمان». در «پهنای زمین» و در «درازای زمان» و در هر جامعۀ «اسیرِ انسداد» و «غیرِ آزاد»، انسان، «مسخ» و انسانیّت،«نسخ» می شود! «کرامت می میرد» و «عزّت، زوال می پذیرد»! «قامت ها ،خمیده» و «استقامت ها،تکیده» است. «رشتۀ امید از هم گسسته» و «فرشتۀ نوید رخت بربسته» است. «لبخند بر لب ها ماسیده» و «افرند بر دل ها خشکیده»! همه چشم به راه «سلیمانِ بسامان» و «قهرمانِ دوران» هستند؛ در حالی که رهایی بخشی جز «خویش» در «پیش» ندارند! در هر «مان» یک «قهرمان» است و هر «سلمان»،یک «سلیمان»! ✍ استاد شفیعی‌مطهر 1397/12/24 --------------------------------------------------- محاق: پوشیده شده، احاطه شده نسیان: فراموشی حرمان: بی‌بهرگی، نومیدی، بازداشتن انسداد: بسته شدن، بند آمدن مسخ: دگرگون کردن صورت و برگرداندن آن به صورت زشت‌تر نسخ: باطل کردن، رد کردن تکیده: لاغر، باریک، ضعیف ماسیده: بسته، سفت شده نوید: ميده، بشارت، خبر خوش افرند: فرّ و شکوه، زیب و زیبایی بسامان: خوب و نیکو و مرتب و با نظم و آراستگی مان: خانه، سرای
Показати все...
Repost from N/a
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🌝💫🤔 🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو... 🔢 فرگرد 1202 🔰 «سِلاحِ زور» یا «صَلاحِ شعور»؟! 🖌__ چشم‌ها را می‌توان بست و «ندید» و بینی‌ها را می‌توان بست و «نبویید». دهان‌ها را می‌توان بست و «نگُفت» و گوش‌ها را می‌توان بست و «نشنُفت»؛ ولی با هیچ «حیلۀ ژرف» و «وسیلۀ شگرف»، نمی‌توان جلویِ «فهمیدن» و «اندیشیدن» را گرفت! 👌 بنابراین برای «کمالِ کلام» و «انتقالِ پیام»، «پشتوانه‌ای بهتر از استدلال» و «نشانه‌ای برتر از استکمال» نیست. 🙏 بیاییم برای «حَشرِ حقیقت» و «نَشرِ واقعیّت»، «حقِّ آزادی» و «رمقِ نقّادی» را برای همه «بپذیریم» و به جای «سِلاحِ زور» از «صَلاحِ شعور» «بهره گیریم»! ✍ استاد شفیعی‌مطهر 1397/12/23 -------------------------------------------------- سِلاح: ساز و برگ جنگ، آلت جنگی صَلاح: نیک شدن، خیر و نیکی استکمال: تمام کردن، کامل کردن، به کمال رسانیدن حشر: برانگیختن، گِرد آوردن مردم نشر: پراکندن خبر 🌱🎋🌴 ✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' : 🌐 https://t.me/nedayemotahar
Показати все...
«نقدکردن» یا «شُخم‌زدن»؟! شفیعی مطهر همۀ ارزش‌های اخلاقی،فرهنگی و اجتماعی تا به صورت یک فرهنگ درنیاید،در جامعه ماندگار نمی‌شود. مثلاً «نقد و انتقاد»، در عرصۀ نظری،یک ارزشِ اخلاقی ، فرهنگی و اجتماغی به‌ رسمیّت شناخته شده و مورد پذیرش همۀ نُخبگان، بزرگان،نویسندگان و آفرینشگران آثار علمی و هنری است؛ولی در عرصۀ عمل معمولاً نه انتقادکننده ،فرهنگ نقّادی را رعایت می‌کند و نه انتقادشونده،واکنشی انتقادپذیر نشان می‌دهد. اخیرا این قلم کتابی تحت عنوان «اندیشمان هودهنگری» به نگارش درآورد که مکتب جدیدی را به عرصۀ فرهنگ کشور ارائه داد.در نشستی علمی،فرهنگی برای ارائۀ این کتاب دعوت شدم. زمان من برای ارائۀ این کتاب 350 صفحه‌ای حدود نیم ساعت بود. پس از پایان عرایض من آقایی پشت تریبون قرار گرفت و مسائلی را به عنوان نقد این کتاب مطرح کرد که هیچ ربطی به محتوای کتاب من نداشت! و جالب این که هیچ وقتی هم برای پاسخ‌دادن من در برنامه پیش بینی نشده بود و جلسه با تصوُّراتی مبهم از موضوع جلسه به‌پایان رسید. پس از پایان این نمایش از نقدکننده پرسیدم: این چه نقدی بود از کتاب من؟ پاسخ داد: فلانی(مدیر جلسه) به من گفت: کتاب را شخم بزن!! انتقاد،نه «جنگی برای تاختن»،که «فرهنگی برای ساختن» است و گفتگو،«بهترین قانون هم‌افزایی» است،نه «برترین تریبون خودستایی»! آنان که از «نوح،روح» می‌گیرند و از «شعیب،عیب» ، ای کاش «پیامی صاف» و «کمی انصاف» هم داشته باشند! (این قلم در کتاب «ضرورت و مبانی مشارکت» و چندین مقالۀ دیگر آداب و آفات گفتگو،نقد و انتقاد را مفصّل نوشته و توضیح داده‌است.)
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
هر پگاه نو با یک نگاه نو گزین‌گویه‌های مطهر «دخمه‌» و «پخمه‌»!فرگرد 2158 ☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸 برای «مردودی یک امّت» و «نابودی یک ملّت»، نه نیازی به«لب‌دوزی» است و نه «مکتب‌سوزی». نه احتیاجی به «ویرانی خانه‌ها»است و نه «پریشانی آشیانه‌ها». بلکه تنها کافی است از هر «دخمه‌ای»،«پخمه‌ای» و از هر «بیغوله‌ای»،«کوتوله‌ای» برآورند و بر «اریکۀ قدرت» و «ملیکۀ صدارت» بنشانند. پرندگانی که در «قفسی تاریک» و «محبسی باریک» به‌دنیا می‌آیند ، «راز را بیعاری» و «پرواز را یک بیماری» می‌دانند. شفیعی مطهر
Показати все...
Repost from N/a
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🌝💫🤔 🔴📣 #هر_پگاه_نو_با_یک_نگاه_نو... 🔢 فرگرد 1201 🔰 «روندِ کلّاشی»، سرآغازِ «فرایندِ فروپاشی» 🖌__ من در این شهر کسانی را دیدم پر از «حرص و آز» با «دست‌هایی دراز» دست‌هایی که برای بهره‌كشی از «شیبِ استثمار» و «نشیبِ استحمار»، از فرازِ «قُلّۀ ثروت» به سوی فرودِ «دَرّۀ عُسرت» دراز شده بود. 😔 هر كس خونِ «ضعیف‌تر» و «نحیف‌تر» از خود را «می‌مكید» و در تنورِ فقر «می‌دمید» ... و در نتیجه جامعه را به سوی «کلّاشی» و نظام را به سوی «فروپاشی» سوق می‌داد!! زیرا «روندِ کلّاشی»، سرآغازِ «فرایندِ فروپاشی» است! ✍ استاد شفیعی‌مطهر 1397/12/21 --------------------------------------------------- عُسرت: تهیدستی، درماندگی، دشواری کلّاشی: مفت‌خوری، بیکاری، ولگردی 🌱🎋🌴 ✅ دیگر آثار و دانلود رایگان کتاب‌های این قلم؛ در کانال رسمی 'گزین گویه‌های مطهر' : 🌐 https://t.me/nedayemotahar
Показати все...
#طنزسیاهنمایی. 742 اگر مسئولان ما این متن را سرلوحۀ زندگی خود قرار دهند.... گفت: آیا به یاد داری در تاریخ ۶ آبان ۱۳۷۸، مرحوم محمود هاشمی شاهرودی، رئیس پیشین قوۀ قضائیه پس از پایان مسئولیت مرحوم محمد یزدی در سخنرانی معروفی در گردهمایی قضات و مدیران کل دادگستری استان تهران چه گفتند؟ گفتم: چه گفتند؟ گفت: ایشان گفتند: «اینک ما وارث یک خرابه و ویرانه در بخش مالی، اداری، قضایی و قوانین در این قوّه هستیم.» پس از آن تا امروز شاهد موارد متعدّدی فساد و محاکمۀ فاسدان در این قوّه بوده‌ایم. گفتم: همیشه و همه جا ممکن است مواردی از فساد دیده شود. گفت: درست است.ولی کمی و زیادی آن حاوی پیام‌های هشداردهنده‌ای است. افزایش و فراگیرشدن فساد ،نشانۀ نهادینه شدن فساد سیستماتیک است. گفتم: ان شالله مسئولان با برخورد با فسادگران ریشۀ آن را می‌خشکانند. گفت: مترجم استانداری شیراز تعریف می‌کرد: در زمان استانداری آقای دانش منفرد، قرار بود قاضی‌القضات کشور سودان به شیراز بیاید. من و استاندار به قسمت تشریفات فرودگاه رفتیم! وقتی که هواپیما به زمین نشست، پای پلکان رفتیم! قاضی‌القضات سودان را به قسمت تشریفات آوردیم! اوایل شهریور ماه میوه‌های مختلف شیراز رسیده بود! سبدی از انواع میوه در قسمت تشریفات روی میز گذاشته بودند! هرچه تعارف به این مهمان کردیم، چیزی نخورد! به استانداری آمدیم، باز انواع میوه‌ها و تنقلّات و غیره آماده بود، استاندار خیلی اصرار کرد ولی باز رییس قوّۀ قضاییۀ سودان میل نکردند! بالاخره استاندار جلسه داشت، مترجم همراه رییس قوّۀ قضاییۀ سودان برای سرکشی و بازدید به دانشکده حقوق می‌روند! مترجم از او می‌پرسد، چرا با این که زیاد به شما تعارف شد ولی چیزی نخوردید!؟ می‌گوید من از کشور سودان آمده‌ام که مردم آن فقیر هستند و دسترسی به انواع میوه را ندارند، اگر من از این میوه‌ها بخورم از عدالت ساقط می‌شوم و در برگشت و مراجعت به سودان، دیگر عادل برای قضاوت بین مردم آن سرزمین نیستم! بنابراین حق خوردن از این میوه ها را ندارم! استاندار کلّی هدیه به او داد که قبل از حرکت همه را نوشت که متعلّق به دانشکدۀ حقوق سودان است! استاندار گفت که ما این هدیه‌ها را به خودتان داده‌ایم! گفت من الان خودم نیستم، من الان رییس قوّۀ قضاییۀ سودان هستم، بنابراین هرچه شما به من به عنوان هدیه داده‌اید نمی‌توانم برای خودم قبول کنم! اگر مسئولان ما همین متن را سرلوحۀ زندگی کاری و اجتماعی خود قرار دهند نه تنها یک ریال اختلاس نمی‌بینیم، بلکه هر روز شاهد آبادانی و پیشرفت این مملکت می‌شویم! گفتم: چه عجب این دفعه دیگر #سیاهنمایی نکردی! گفت: پس گوش کن! در نزد معاويه، مردم سخن مى‌گفتند و احنف خاموش بود. گفتند: تو را چه شده اى ابوبحر كه سخن نمى‌گويى؟ گفت: اگر دروغ بگويم از خدا مى‌ترسم، و اگر راست بگويم از شما! گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟ شفیعی مطهر
Показати все...