cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

ورق پاره های سرگردان

ادبیات 📖 هنر 🎨 موسیقی 🎧 فلسفه و... ❓ ارتباط با خالق ورق پاره ها: https://telegram.me/BChatBot?start=sc-777400-MFwqFaT

Більше
Рекламні дописи
482
Підписники
Немає даних24 години
-17 днів
-130 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

🌵 گناه‌ات چه بود پسرم؟ تو مزد رنج‌ات را می‌خواستی طالب پاره‌ای نان بودی که کاردی در کف‌ات نهادند مزد عرق ریزی هایت را می خواستی که دستهایت را پس راندند. گدا نبودی اما قوی‌دل در برابرشان ایستادی چون کرکسان بر سرت ریختند خونت را نوشیدند و لبانت را فرو بستند پسرم! اکنون خونی در دست هایت نمانده این زنبق بی همتایم! دستهایت را به دست می فشارم - دو پرنده‌ی اندوهگین و شکسته بالی را که ترانه شان نیز فرو مرده - و آرزو می کنم که قاتلان‌ات نیز چنین عاقبتی داشته باشند می خواهم بشویم دامنم را در خونشان و پایکوبی کنم آری در سوگ تو شایسته نیست گریستن... بخشی از: «گورنبشته» ✍️ یانیس ریتسوس @Wanderernwt
Показати все...
🕊 3😭 3😢 1
🌵 " شعر آبان " زخمی‌ست قلب میهن از درد و داغ آبان ماهی که می‌چکد خون از دیده‌ی خیابان بال کبوترانِ مظلوم را شکستند تا آسمان بماند در چنته‌ی غرابان سرمست ِفتح بودند، غافل که باز آید پرواز در تبِ اوج، این‌بار با عقابان ! ماهی که غرق ِخون بود، در آسمان درخشید با دختران خورشید، با اختران تابان با خوشه‌ای طلایی از خاک کیمیایی گندم دوباره رویید بی‌ترس آسیابان این گربه باز پا شد، از بندها رها شد ناچار از گریزند، این موش‌ها شتابان! ✍️ فریبا صفری‌نژاد @Wanderernwt
Показати все...
😢 6
🌵 در دلم اشک فرو می‌بارد آنسان که فرو می‌بارد باران بر شهر چیست این ملال که رخنه می‌کند در دل من؟ آی، همهمه‌ٔ آرام باران بر زمین و بر بام‌ها! برای دلی ملول آی، آواز باران! فرو می‌بارد اشک بی‌دلیل در این دل آشفته چه! جنایتی در کار نیست؟ بی‌دلیل است این سوگ... به‌راستی بدترین درد است که ندانی برای چه، بی عشق و بی نفرت این همه پر درد است دل من! پل ورلن ترجمه: غفارحسینی @Wanderernwt
Показати все...
❤‍🔥 6
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🌵 جنازه ها میبرند. جنازه ها میبرند و ما هنوز برآنیم که با سلاخ، رفاقتی پرمنفعت به هم بزنیم. ✍️ بهنام یارسان @Wanderernwt
Показати все...
🕊 4😭 2
🌵 #داستانک ونسان: ... همیشه اون جا نشستی و نگاه منو گرفتی‌ از همه چی‌. نتونستم جز تو به هیچ چی‌ نگاه کنم. تو نذاشتی. سرم پر از توئه. چشمام پر از توئه. دست‌هام پر از توئه. همیشه خواستم بالات بیارم و نتونستم. خواستم خودمو بشکافم و از خودم بیرونت بندازم و نتونستم. خواستم خودمو خلاص کنم از تو و نتونستم... همیشه اون جا نشستی و نذاشتی یه قدم نزدیکتر بهت بشم. من پرم از تو، چرا اینو نمی‌فهمی؟ دستم پر از التماس لمس کردن توئه، می‌فهمی؟ می‌خوام جلو بیام. می‌خوام بو بکشم تو رو. ببوسمت. سرمو بذارم روی شونه‌هات. می‌خوام گریه کنم. گریه کنم و با این انگشتام گلوتو فشار بدم. پاره ت کنم. دكتر گاشه: ونسان، اون کیه؟ ونسان: خودم، خودم. ✍️ ونسان ونگوگ @Wanderernwt
Показати все...
🕊 4 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🌵 نباید اینگونه غمگین باشد نگاه من به خط کشی های خیابان در این شب سیزدهم مهر... بزم سی سالگی ات می توانست در حاشیه ی دریاچه ای کوچک، بدل شود به باشکوه ترین شب سال اگر این شب همیشگی و این زخم کهنه التیام می یافت. ✍️ بهنام یارسان @Wanderernwt
Показати все...
❤‍🔥 6
Фото недоступнеДивитись в Telegram
🌵 نباید اینگونه غمگین باشد نگاه من به خط کشی های خیابان، در این شب سیزدهم مهر... بزم سی سالگی ات می توانست در حاشیه ی دریاچه ای کوچک، بدل شود به باشکوه ترین شبِ سال، اگر این شب همیشگی و این زخم کهنه التیام می یافت. ✍️ بهنام یارسان @Wanderernwt
Показати все...
🌵 ‌آری آری برای خود نانِ کافی داری اما برای همگان کافی نیست در حالی که زمین سرشار از خوشه‌هاست به پا خیز وُ مبارزه کن‌ ‌ آری آری برای خود مقداری عشق داری اما برای همگان کافی نیست در حالی که زمین سرشار از گل وُ نامه‌ها‌ی عاشقانه است به پا خیز وُ مبارزه کن‌ ‌ آری آری برای خود، زمین وُ خانه داری اما برای همگان کافی نیست در حالی که زمین سرشار از خاک(ثروت) است... به پا خیز وُ مبارزه کن‌ ‌ به پا خیز وُ در هم بشکن اسارتگاه‌ها را به پاخیز وُ در هم بشکن غل و زنجیرها‌ را به پاخیز وُ مشعلی باش میان مشعل‌ها...‌ ‌ ‌ جوزف حرب ترجمه: سعید هلیچی @Wanderernwt
Показати все...
❤‍🔥 4👌 2🕊 2
🌵 از هر لیوانی که آب نوشیدم طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن به جا ماندی به یادم بود فراموشی پس از فراموشی اما چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن گم شدی در خانه مانده بود؟ ما سرانجام توانستیم پاییز را از تقویم جدا کنیم اما طعم لبان تو بر همه‌ی لیوان‌ها و بشقاب‌ها حک شده بود لیوان‌ها و بشقاب‌ها را از خانه بیرون بردم کنار گندم‌ها دفن کردم زود به خانه آمدم تو در آستانه در ایستاده بودی تو در محاصره‌ی لیوان‌ها و بشقاب‌ها مانده بودی گیسوان تو سفید؛ اما لبان تو هنوز جوان بود 🕊️ احمدرضا احمدی @Wanderernwt
Показати все...
4🕊 4
🥃 به سودای آسمان پر و بال می‌زنی ولی کو گشایشی از این راه روزنی؟ بر این میله‌ها گلی نمی‌روید، ای دریغ غریب اوفتاده‌ای در این باغ آهنی به پیکار سرنوشت گرفتار خود شدی که گر تیغ می‌کشی به خود زخم می‌زنی نِه‌ای همچو عنکبوت که بر غیر می‌تند تو چون کرم پیله‌ای که بر خویش می‌تنی دریغا که زندگی به بازیگری تو را به گلخن فکنده است بدین طبع گلشنی در این‌جا برادران ز یوسف گران‌ترند که پتیارگی بسا به از پاكدامنى! چه جاى تو؟ چون به گِل دهانش بياكنند چو خورشيد دم زند ز پاكى و روشنى به بيهوده كارى‌ات دريغ از تو طوطى‌ام كه بر دشت شوكران شكر مى‌پراكنى 🕊️ استاد حسین منزوی @Wanderernwt
Показати все...
4🕊 3
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.