cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

بهـــــارِ شبانگـــــــ🌙ــــاه

🤍به نام او من نه عاشق بودم نه دلداده ی گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید...✨ بهارِ شبانگاه❤️‍🩹 به قلم فاطـــــــــیوشا کپی حــــــرام است ارتباط با ادمین @Fbz1400

Больше
Рекламные посты
1 840
Подписчики
-2424 часа
+3707 дней
+1 12930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
00:08
Видео недоступно
اصلان کیهان یه دورگه ایرانی و ترکه، پسر جذاب و مغروری، که پسر یکی از بزرگ‌ترین مافیاهای ترکیه‌ست🤤🔥 پسری که شاهد کارهای بی‌رحمانه پدرش و دارو دسته اون بوده و به هر دری می‌زنه تا اون خوی وحشی و سیاهش بیدار نشه و رو به روی پدرش قرار نگیره! ولی اصلان بخاطر پدرش و مراقبت از خانوده‌اش باعث مرگ یه نفر میشه. و از اون روز به بعد مقابل پدرش قرار میگیره. به آمریکا نقل مکان می‌کنه و به عنوان پلیس وارد #اینترپل میشه. درست زمانی که برای گیر انداختن پدرش تلاش میکنه. دختری وارد زندگیش میشه دختری که با تموم وجود اونو می‌پرسته و باهاش ازدواج میکنه. ولی چی میشه اگر دشمناش از اون دختر به عنوان نقطه ضعف استفاده کنن🔞🔥 https://t.me/+lDJLBP0x7V4wY2Nk https://t.me/+lDJLBP0x7V4wY2Nk صب بپاک
Показать все...
1.26 MB
سلام گُلا .. نویسنده صحبت می کنه😎 تا الان روال پارت گذاری روزانه بود و حتی گاها هفتگی ۱۰ تا یا بیشتر هم پارت گذاشته میشد .. یعنی به اندازه یا حتی شاید بیشتر از وی آی پیِ خیلی از چنلا! قشنگا داریم به پارت ۱۰۰ نزدیک میشیم که بعد از پارت صدم دیگه پنج شنبه جمعه پارت نداریم .. راجع به وی آی پی خیلی سوال می پرسین و بله وقتی سه هزارتایی بشیم ویپ هم راه اندازی میشه انشاءالله .. با احترام فاطیوشا❤️
Показать все...
10🔥 1💔 1
Repost from N/a
آورکو تک فرزند یک خانواده سلطنتی که با یک طلسم جادو متولد شد طلسمی که اون رو تبدیل به یک خوناشام وحشی اصیل کرد. بعد از ۲۰سال او به مردی ۳۵ساله تبدیل شد که فقط با مشاورش مهربان بود روزی بخاطر یک گوشواره‌ی تسخیر شده‌ پا به کاخ کلاغ سیاه میذاره تا باهاش معامله‌ای برای حل مشکلش انجام بده اما با دیدن آن دختر قلبی که تپش نداشت بعد از چندسال شروع به تپیدن با سرعتی زیاد در سینه‌اش کرد، آن دختر کسی نبود جز…. https://t.me/+61JpOJNyOQE5N2Q0 https://t.me/+61JpOJNyOQE5N2Q0 8پاک
Показать все...
👍 1
Repost from N/a
من آرزوام دختری که فکر می کردم سرگرد محمدی ،پسر سر به زیر محلو عاشق خودم کردم. اما طولی نکشید که اتفاقی متوجه شدم اون بود که برا رسیدن به اهدافش عمدا سر راه من قرارگرفت و منو عاشق خودش کرد. در حقیقت براش یه طعمه بودم ،تا به برادرم برسه و تو شغلش ترفیع درجه بگیره. با کارهایی که با من کرد. ضربه بدی خوردم ولی با خودم یه قرار گذاشتم همه تلاشمو بکنم تا دیوونه وار عاشقم بشه ‌حتی نتونه بدون من نفس بکشه بعدش داغم وبه دلش بزارم وهمین کارو کردم🔥 عاشقانه_پلیسی_هیجانی🤤🔞 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 • ساعت ۲۰ پاک کن 🩵
Показать все...
Repost from N/a
من ارسلانم سرگرد سازمان امنیت واطلاعات کشور .با وجودیکه بخاطر شغلم تصمیم نداشتم با کسی وارد رابطه بشم اما ، دختر هم محله ایم دلمو برد و منو عاشق خودش کرد . اینقدر می خواستمش که حاضر بودم جونمم براش بدم . اما تو یه ماموریت فهمیدم برادرش سر کرده یکی از باندای قاچاقه . شک اینکه نکنه با نقشه برادرش با هام وارد رابطه شده دیوونم کرد وباوجود علاقه شدیدی که بهش داشتم از خودم روندمش . وقتی به خودم اومدم که فهمیدم توسط یکی از باندای خلاف دزدیده شده و داره شکنجه میشه تا مرز دیوونگی رفتم ودنبالش گشتم وبالاخره …… https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 بیا وببین چطور آتیش عشقی که بین این دو نفره ،سختی هایی که براشون بوجود میاد و آسون می کنه . هر ثانیه این رمان پر از هیجانه . راحت از کنارش رد نشو. هم عاشقانه ناب داره هم عبرت • ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
Показать все...
👍 3
#پارت۹۰ در ماهیتابه را باز می کنم و از رایحه ی کشک و بادمجان انگار مست میشوم.. _ چه کرده ملوک جون..یانگوم جلوتون لنگ میندازه جون دوتایی با خودپسندیِ نامحسوسی لبخند می زند و برق لذت را میان مردمک هایش می بینم.. _ _ کاری نکردم مادر می خندم و تنش را بغل گرفته،گونه اش را می بوسم.. _ کار نکردتون اینه..وای به وقتی که بخواین کار کنین ریز و نخودی می خندد و پیش از آنکه لب باز کند صدایی مردانه انگار چنگ میشود و پنجه می اندازد به روحم.. _ _شام آمادس؟ از فراز شانه ی ملوک جون، نگاهِ وحشت زده ام روی صورت سرد و چشمان کینه توزش خشک شده.. قلبم محکم می تپد و نفس در سینه ام قفل میشود.. اینجا چه می کند؟ آب دهانم را به سختی می بلعم.. چه مرگم شده؟ اضطراب چون ماری دور گلویم پیچیده و احساس خفگی می کنم.. ملوک جون کنارم می زند و از آغوشم بیرون می آید که تکانی می خورم.. _ _آمادست ارباب زاده..تا پنج دقیقه دیگه میز رو می چینیم حتی گوشه چشمی هم به ملوک جون نینداخته.. مردمک هایش کاملا روی من است و نگاهش بوی تهدید می دهد.. تمام بدنم بی آنکه بخواهم منقبض شده‌ و نمی‌توانم چشم از صورتش بردارم.. هنوز نیم ساعت هم نیست از اتاقش بیرون زدم و عجول تر از چیزیست که تصور می‌کردم.. _ _ لازم نیست..بالا می خورم مکث می کند و طرح ماتی از نیشخند روی لب هایش می نشیند.. _ _تو!..واسم بیار بالا مرا می گوید و زانوانم می لرزند.. وحشت در تار و پود بدنم می نشیند و رعشه اش،به دستانم سرایت می کند.. ملوک جون سقلمه ام می زند و به جایم جواب اویی که با چشم هایش می خواهد جانم را بگیرد، می دهد: _ _ چشم ارباب زاده.. هر طور شما بفرمایید
Показать все...
👍 15🔥 9 6😱 1
Repost from N/a
پاهای ارزو را میون پاهای خودش قفل کرد؛ اختیاراز دست‌داده بود‌وآرز‌و‌ رو به‌سمت خودش کشید.🔥🔥 —بیا اینجا ببینم از چی فرار می کنی؟ آرزو با ناز گفت: اینطوری نکن ارسلان .ازت می ترسما... +اخه از چی من میترسی ؟تو که هنوز از من چیزی ندیدی ؟ترست مال بعده عشقم . ارزو نا خواسته چشمش به پایین افتاد که از زیر شلوار مشخص شده بود. هینی کشید و با خجالت سرش وبالا آورد ارسلان راست می گفت چیزی که پیدا بود واقعا ترس داشت. -آرزو دیگه تحمل ندارم. عزیز قرار خواستگاری رو گذاشت وا بده. آرزو بعد از کمی فکر با عشوه شروع به باز کردن دکمه‌های لباسش کرد و ارسلان با یه حرکت…🔥💦 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 • صبح پاک کن 🩵
Показать все...
Repost from N/a
من نیل ام... همان نیلی که از هشت سالگی قلبش گره خورده بود به قلب او... همان نیلی که شش سال پیش مرا با شناسنامه سفید از خانه اش بیرون کرد و نمیدانست قرار است برگردم اما این بار نه تنها...! این بار با دختری برگشته بودم که از خون او بود! دختر بچه ای با مو های فر و چشمان سبز درست مثل همان نیلِ هشت ساله که عاشق او بود! خیال میکردم تا همیشه در قلب او ماندگار میشوم اما وقتی برگشتم فهمیدم کس دیگری جای مرا در قلبش گرفته! آن عشق افسانه ای برای همیشه در گذشته مانده بود! https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 • صبح پاک کن 🩵
Показать все...
Repost from N/a
Фото недоступно
پادشاه خون‌آشام🔥 پسری جوان که عاشق شکار و خوردن خون گرم شکارهایش بود یک شب ناگهانی دختری با موهای نقره‌ای رنگی را دید و شیفته‌ی او شد اما آن دختر بخاطر سرنوشت و گذشته‌اش محکوم به مرگ بود و با افشا شدن راز رنگ نقره‌ای موهایش.... #عاشقانه_هیجانی_تخیلی🤤🔞🔥 https://t.me/+61JpOJNyOQE5N2Q0 https://t.me/+61JpOJNyOQE5N2Q0 صب بپاک
Показать все...
Фото недоступно
‌ تو را میخواهم برای پنجاه سالگی شصت سالگی، هفتاد سالگی... تو را می‌خواهم برای تنهایی تو را می‌خواهم وقتی باران است برای صبح، برای ظهر، برای شب، برای همه‌ی عمر ... - نادر ابراهیمی
Показать все...
8
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.