ماهِ خاموش🌙🐺

لباس خوابم رو در آوردم و نشون گردنم رو به نمایش گذاشتم. 💦🍆 گردنم رو بوسید و زمزمه کرد: _ ملکه من‌‌‌... ! ملکه خوناشام‌ها... ! 🍷👠 https://t.me/+dT2eNt4CvVBhNTQ0 17پاک

پلیس مخفی که میفهمه پارتنرش برادر دشمنشه و اونو شکنجه میکنه🙈😢 https://t.me/+ZsWx5WO-cPM3ODg0 17پاک

ژانر رمان جدید #گی #مافیایی #هات🥺💕🏳‍🌈 https://t.me/+ZsWx5WO-cPM3ODg0 12پاک

#part_157 و با زجر ادامه دادم _بزار برم ،مطمئنم خیلی دنبالم گشتن پوزخندی زد _بزارم بری؟ قاشقو توی سینی برگردوند و با حرص غرید _من بعد از این همه زحمت تورو بدست نیاوردم که عاشق یه گرگینه احمق باشی مطمئن باشی امشب شب آخر نفساشه شوکه بهش نگاه کردم بلند شد و به سمت در رفت یهو انگار چیزی یادش اومده باشه برگشت سمتم _به اون نطفه توی شکمتم عادت نکن اون مال اون حرومزادس که به زودی قراره نابود شه اینو گفت و در محکم بست نه نمیزارم ،نمیزارم به بچه و عشقم آسیبی برسونی جان نایت فریاد بلندی کشیدم _جان دستامو باز کن،همین الان منو باز کن لعنتی جااان! ولی جوابی نشنیدم استرس تمام وجودمو گرفت اگه بلایی سر هیرو بیاره خدای من باید از این جا فرار کنم با حرص دستمو تکون دادم ولی این زنجیرای لعنتی خیلی محکم بودند. نمیدونم چند ساعت بود که داد و بیداد کردم خسته چشمامو بستم که صدای باز شدن در شنیدم .رز مشکی.

از ترس خواستم فرار کنم که یقمو گرفت _به من خیانت میکنی؟ بخاطر برادر حرومزادت! جرت میدم پسر https://t.me/+ZsWx5WO-cPM3ODg0 1پاک

پسری که می‌ترسید داداش خلافکارش لو بره سرگردی که عاشقش بود رو فریب داد🙈💦 https://t.me/+ZsWx5WO-cPM3ODg0 1پاک

سرگردی که ناخواسته عاشق برادر دشمنش شد💋🍆 #هات https://t.me/+ZsWx5WO-cPM3ODg0 21پاک

بوسه های خشنش نشون از فهمیدن خیانتم میداد با خشم موهامو کشید _فکر نمیکردم بخاطر برادر قاتلت اینجوری منو دور بزنی تقاصشو پس میدی با بی رحمی بدون هیچ خیس کردنی خودشو بهم کوبید جوری که فریادم بلند شد... 😱💦 https://t.me/+ZsWx5WO-cPM3ODg0 17پاک