🌗سرنوشتِرازآلود🌓
223
Подписчики
-124 часа
-47 дней
-430 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Repost from N/a
- بس کن....ولمممم کن.....🔞💯
خودش رو روی بدنم تنظیم کرد و با لذت گفت:
- ولت کنم؟ تازه میخوام دیونه ات کنم
خدا خدا میکردم یه نفر فقط به طبقه بالا بیاد تا صدامو بشنوه....
دیوانه وار و پر از نیاز جای جای بدنم گاز میگرفت و می بوسید....
- دختر تو محشرییی...
و با فرو کردن چیزی درونم جیغی پر از درد کشیدم که....
https://t.me/+XKNiZVRawb1hMjY0
https://t.me/+XKNiZVRawb1hMjY0
#ارتوتیک💦
#عاشقانه_رازآلود‼️
700
#مافیایی_صحنهدار🔥🔞
وحشیانه گازی از گردنم گرفت که با التماس نالیدم:
- ولم کن....من...هیچی...تو...نیستم!
کمرمو توی دستش فشرد و با خشم غرید:
- شوهر تو منم همین امشب هم بچمو توی شکمت میکارم!
- برو کنار روانی تو مستی برو کنارررر!
بی رحمانه لباسام رو تو تنم پاره کرد و با لذت خیره به بدنم شد...
- توروخدا...
بدون اینکه بزاره حرفم کامل بشه لباشو روی لبام قرار داد و...
https://t.me/+ma9aoZyfmW1iNmE0
https://t.me/+ma9aoZyfmW1iNmE0
1500
بهش میگفتن امیرخان، مردی خشن و ترسناک که چشمش دخترعموی ریزِ میزشو گرفته بود...
دختری که تو عمرش نزاشته هیچ پسری سمتش بره ولی با وارد شدن به عمارت امیرخان همه چیز تغییر میکنه...
و یه شب که داره لباساشو عوض میکنه با ورود امیر....
https://t.me/+XKNiZVRawb1hMjY0
https://t.me/+XKNiZVRawb1hMjY0
دل بستم به دختری که از اولش ماله من نبود ولی من میخواستمش...
پس برای به دست اوردنش یه شب.....🔞❌
#انتقامی_عاشقانه
1500
#پارت_109
_لازم نیست پیام بدی شارژت تموم میشه همینطوری بپرس جوابتو میدم
محکم چشمامو بهم فشار دادم و چیزی نگفتم
_انقد مهمه برات با کی خوابیدم؟
+به من چه با کیا خوابیدی تو اخه
_پس چرا این سوال و پرسیدی اصلا شمارمو از کجا آوردی وزه خانوم
+ قرار نیست بفهمی بمون تو خماری
_میخوام بگم از گوشی آرش برداشتی اما میدونم رمز داره
خنده ی شیطانی کردم که ناباور گفت
_چجوری رمزشو باز کردی
+ایناش به تو ربطی نداره صداتو خفه کن میخوایم بخوابیم
_به من نگی آرش و میندازم به جونت
+برو بگو بزرگترت بیاد
_فردا به حسابت میرسم
برو بابایی گفتم و سریع گوشیمو روشن کردم تا ببینم پرهام چه پیامی داده
_دوست دخترم خودش دوست داره مورد توجه بقیه قرار بگیره وگرنه عادی نیست همه بخوانش
+چی ندارم که کسی نخواد باهام باشه؟
_لامصب همه چی تمومی ولی درمیارم چشمی رو که بهت چپ نگاه کنه
+جون ... دوست دارم فقط تو نگاهم کنی
_منم دوست دارم فقط خودم نگاهت کنم بخصوص جاهای خصوصیتو اووف
+میگن به بچه نباید زیاد رو بدی همینه ها
_بزار ببینمت بهت میفهمونم بچه کیه
+اینارو که میگی مصمم میشم نبینمت
_تو غلط کردی مصمم میشی ... دلم واست تنگ شده ها یوقت عکس ندی
+همین یکی دوساعت پیش بهت عکس دادم
_ اون موقع آرایش داشتی الان میخوام بدون ارایش ببینمت
+چه فرقی داره
_اونجوری حالت شیطانیت بیشتر مشخصه
ویدیو مسیج گرفتم ... مسخره بازی درآوردم و فرستادم
_خل و دیوونه
+مشکلیه؟
_اصلا عاشق همین عقل ناقصت شدم
+الان خوشحال شم یا قهوه ایت کنم
_بنظرم خوشحال باش همچین پسری تور کردی قشنگ من و خام خودت کردی
+دقیقا برعکسه
_اسی
+ها چیه
_زهرمار ... بمولا خیلی خاطرتو میخوام فکر اینکه به یکی دیگه فکر کنی یا نزدیک کسی بشی دیوونم میکنه لطفاً حواست باشه چیکار میکنی ... از اذیت کردن و ایسگا کردن بقیه دست بردار بخصوص آرتا
+منم خیلی دوست دارم پری ولی ی وقتایی خب کرمم میگیره یکیو اذیت میکنم برامم مهم نیست کیه
_باید مهم باشه برات وقتی من رو یکی حساسم هی انگول نکن نقطه ضعف منو
+باشهههه
رها خودشو نزدیکم کرد
حس میکردم میخواد چیزی بگه اما دست دست میکنه
+بگو
_چی بگم
+چیزی که دو دلی براش
_ی اتفاقی افتاد
+چه اتفاقی
با حرفی که رها زد جوری چرخیدم سمتش که گردنم رگ به رگ شد
....
❤ 5🔥 3😍 1
3500
Repost from N/a
⭕️انفجار انتقامی ترین رمان تلگرام⭕️
- تو حق نداری بگی من زن دیگهای دارم فهمیدی؟!
بعد زدن حرفش، گلوی دنیز رو بیشتر فشرد، فضای حمام به قدر کافی خفه بود و با کار آرکا بیش از پیش، گرفته تر شد.
قفسه سینهی برهنه دنیز به سختی بالا و پایین میشد و نفس خس خس کنان از دهانش بیرون میزد.
- آرک...
با شنیدن صدای ملیسا که قطع شده بود به عقب برگشتن:
- ت... تو داری او... اون عوضی بو میبوسی؟!
آرکا، تن برهنه و بیجون دنیز رو کف حمام رها کرد و بیرون رفت اما با خون دماغ شدن ملیسا و بیحال شدنش، دنیا دور سرش چرخید‼️💯
https://t.me/+ma9aoZyfmW1iNmE0
https://t.me/+ma9aoZyfmW1iNmE0
دختره رو صیغه میکنه و با زنش میبرتشون کانادا، اما اونجا رازهایی برملا میشن که...🔞
1600
من فانتزی های خاصی از رابطه دارم نیل❗️
فانتزی چیه؟ من که هیچی نمیفهمم... یعنی دوست داره تنبیهم کنه؟ ترسیده بودم!
- یعنی دوست داری منو بزنی؟
- لعنتی. از اونهمه حرفی که زدم اینو برداشت کردی؟
با ترس لب گزیدم و گفتم:
- باشه اگه تو اینطوری میخوای تنبیهم کن...
با بدنی برهنه دراز کشیده بودم و لرزی به وجودم افتاده بود که کنار گوشم لب زد:
- نترس دختر کوچولوم منظورم اون نیست، کاری میکنم توام لذت ببری
و بعد دستامو با طناب بست و شروع کرد....
#ادامه_پارت_تو_کانال🔞
https://t.me/+rfQZe9IG4WBkNjE0
صبح پاک
400
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.