ٰ ₊˚ ୨ Starry night' ୧ ₊˚
دلش میخواست در کتابش غرق شود و به داستان خود بازنگردد؛ به خواب فرو رود و به بیداری بازنگردد؛ چنان برقصد که از خود جدا شود و به خود بازنگردد. تمام وجود او در تمنای سفری یکطرفه و بیبازگشت بود.
Больше530
Подписчики
-624 часа
-637 дней
+13530 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
خود شاعرا نمیدونستن جمله شون نهاد و فعل داره یا نه چرا ما یاد بگیریم اخه...
اخه چرا باید بفهمیم کدوم فعل تو جمله چی میشهههه مهم اینه فقط جمله ی مفهومی داشته باشه