cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

روانشناسی اجتماعی ایرانیان

در ایران،انقلاب مشروطه هنوز پیروز نشده است... یادداشت های فاطمه علمدار Instagram.com/fsalamdar

Больше
Иран113 628Фарси106 405Категория не указана
Рекламные посты
1 259
Подписчики
+224 часа
+57 дней
+7330 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

قدم بعدی چیست؟ فاطمه علمدار ۱/دونفر داشتند شطرنج بازی میکردند.آنکه مهره هایش سفید بود،اسبش را از دست داد و عصبانی خطاب به حریف گفت:در قانون این بازی،مهره اسب را نمیشود زد!حریفش مجبور بود این قانون تازه وضع شده را بپذیرد،چون بازی آنها هیچ قانون از پیش تعریف شده ای نداشت!اسمش شطرنج بود ولی قوانین بازی را آنکه مهره‎های سفید داشت میتوانست با سلیقه خودش حین بازی تعیین کند و حتی همان قوانین را هم مدام تغییر دهد!میتوانست و میکرد و اهمیتی هم به اعتراضهای هم‎بازی‎اش نمیداد.آنان‎که مهره سیاه داشتند،بعضی ماندن در این بازی آزاردهنده و تحقیرکننده را به دلایل مختلف معنوی و مادی به‎صرفه می‎دانستند و باور داشتند که حتماً روزی و جایی،به‎خاطر صبوری و حتی همراهی با این صاحبان قدرت پاداش خواهند گرفت؛پاداشی معنوی در دنیایی دیگر یا مادی در همین دنیا.عده‎ای دیگر ولی نمی‎توانستند رنج و خشمشان را از این وضعیت ناعادلانه نادیده بگیرند و بارها به شیوه های مختلف و حتی بلند شدن از کنار صفحه شطرنج سعی کردند اعتراضشان را به حریف بفهمانند ولی آنکه هم قدرت مطلق را داشت و هم بلندگوها و دوربینهای زمین بازی در اختیارش بود میتوانست به راحتی حتی بلندشدن آنها از صندلی بازی را هم انکار کند یا اعتراضشان را دستمایه تحقیرشان کند،اصلاً تبدیلش کند به دلیلی برای وضع قوانین ناعادلانه‎تر و خودمحورتر شدن.او می‎توانست صندلیهای خالی را سانسور کند و معترضان را آنچنان خشن از زمین بازی بیرون کند که دیگر حتی اگر بخواهند هم نتوانند به بازی ادامه دهند!او این قدرت را داشت که بدون هیچ خط قرمزی کاری کند که بقیه ناراضیان یقین کنند که حریف قرار نیست با دیدن اعتراض آنها قوانین را تغییر دهد و احساس درماندگی کنند و از اعتراض بترسند و در نشخوار ذهنی خشمشان بسوزند. ۲/این قصه میتواند ادامه های مختلفی داشته باشد.یکی از آنها این است که روزی انباشت پژواک صدای معترضینی که ناامید نشدند و نترسیدند و جلوی رسوخ احساس درماندگی در مغزاستخوانشان مقاومت کردند و خشمشان را تبدیل به انرژی ساختن کردند به جای تخریب،تبدیل شد به قصه ای که ناراضیان با تعریف آن برای همدیگر بالاخره توانستند امیدشان را از شنیده شدن توسط صاحبان مهره‎های سفید قطع کنند و با درماندگی و ترسشان کنار بیایند و این قدرت را پیدا کنند که از صندلیهاشان بلند شوند و به جای نگاه کردن به حریفانی که مهره سفید دارند و منتظر واکنش آنها ماندن،سر بچرخانند که همدیگر را پیدا کنند و به همدیگر نگاه کنند که ببینند چندنفرشان متوجه بیمعنا بودن این بازی شده اند و از صندلیهاشان بلند شده اند و تصویری از تعداد و میزان همبستگی خودشان-همان بیقدرتانی که باور کرده اند تنها خودشان با عمل جمعی خودشان و قدرتمندشدنشان میتوانند جلوی ادامه این بازی بیهوده را بگیرند-به دست آورند. ۳/بلندشدن از صندلی با هدف سنجش میزان قدرت ناراضیان و به رخ کشیدن این قدرت،میتواند شروعی باشد برای فصل جدیدی از این کتاب.فصلی که نوشتنش با این سوال شروع میشود:«قدم بعدی چیست؟».در نوشتن ادامه قصه در فصل جدید نیروهای مختلفی دخیلند.آن عده از معترضینی که از صندلی بلند شدند تا بی‎نگاه به بقیه ایستادگان و بدون اینکه بخواهند هیچ هزینه ای برای تغییر و بهبود این زمین بدهند،آنرا به مقصد زمینی دیگر ترک کنند؛آنهاکه آنقدر خشمگینند که بلند شده اند تا زمین را با همه صندلیها و میزهایش و همه صاحبان مهره‎های سفید و سیاه به آتش بکشند چون تنها رویایشان انتقام است ؛آنهاکه هنوز دلبسته این زمین و آسمانند و از صندلی بلند شده اند تا چشم بچرخانند و بقیه معترضینی که رویایشان تغییر شیوه بازیست را پیداکنند و قدرت مشترکشان را صرف یافتن راهی برای ساختن بازی‎ای که برای همه-صاحبان مهره های سفید و سیاه-معنادار و لذت بخش باشد بکنند.در این فصل جدید،فصلی که بالاخره نمیشود دچار اختلال بودن بازی را ندیده گرفت،صاحبان مهره های سفید هم شاید چند دسته شوند.عده ای همچنان به ندیدن ادامه دهند؛عده ای چاقوهاشان را با شوق شنیدن صدای خرخر گلوی معترضین مزاحم تیز کنند؛عده ای با حس مامورم و معذور باتوم به دست شوند و عده ای به مذاکره فکر کنند.در فصل جدی شدن سوأل«قدم بعدی چیست؟»همه ناگزیر با انتخابهاشان جوابی به این سوال میدهند که از انباشت آن‎ها ادامه قصه رقم میخورد. ۴/فکر کردن به قدم بعدی مهم است.مهم است ایستادگان بدانند که درحال خلق ادامه قصه اند و ایستادن به خودی خود قانون بازی را تغییر نمی‌دهد.ایستادگانی که دل کنده اند و بی تفاوتند به هرچه پیش آید برای اين زمین بازی با آنهاکه رویای ساختن روزهای بهتر را دارند،مسیرهای متفاوتی برای ادامه قصه خلق میکنند.قصه روزهای بهتر بر شانه درماندگی و ترس و خشم نوشته نمیشود.این قصه را ایستادگانی می‌نویسند که برای قدم بعدی برنامه دارند؛چه نشستن دوباره را انتخاب کنند و چه ایستادن را. @falamdar63
Показать все...
👍 24 2👏 1👌 1
بر علیه سرخوردگی اجتماعی حسن حسن زاده جامعه ایران حداقل در پنج برهه انقلاب مشروطه، تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و دوم خرداد پویشی جدی برای بهبود امور را آغاز کرد اما هربار در نهایت با شرایطی مواجه شد که منتج به بی تفاوتی و سرخوردگی دوباره گردید. مشارکت کمتر از چهل درصد انتخابات اخیر را هم می‌توان ناشی از همین پدیده ای دانست که برای چندمین بار در طول تاریخ معاصر ایران در شرف رخدادست: «سرخوردگی اجتماعی»! تکرار مکرر چرخه انتظارات برآورده نشده جامعه را به سرخوردگی سوق می دهد.پیامد اینکه پاسخ شکایت از ناکارآمدی نظارت استصوابی، نادیده گرفتن اهمیت آزادی بیان و رسانه، انتقاد به دخالت نظامیان در سیاست و لجبازی با دیدگاه مردم و منتخبان آنان، چیزی جز اتهام زنی و دادگاه و زندان و فشارهای آشکار و پنهان نباشد و مسئولان نیز از میان همه تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه تنها آن بخش که خوشایند آنهاست و از قضا شاخص کمی یا کیفی دقیقی هم برای سنجش آن وجود ندارد را ببینند و نسبت به بقیه تحولات کر و کور باشند، در چنین بزنگاه هایی با سیلی محکم واقعیت لاجرم به چشم همه می آيد. مهمترین تبعات سرخوردگی اجتماعی ناتوانی معترضان در توافق حول ایده‎ای منسجم و هماهنگ برای پاسخگویی به انتظارات، ترجیح لفاظی های پوپولیستی به دیگر برنامه ها، بی میلی به مشارکت سیاسی و حتی بی تفاوتی به روند وضعیت جامعه و کشور است و به موازات این سرخوردگی، حرکت سریعتر دولت ها به سمت تصلب سیاسی بیشتر، افزایش ناکارآمدی و در نهایت ورشکستگی در بستر سرخوردگی اجتماعی، به هرچه ناممکن تر شدن امکان زندگی معمولی منجر می‌شود. تجربه تاریخی و مطالعات انجام شده در خصوص برون رفت دولت از وضعیت ورشکستگی گویای آن است که دولت نمی تواند از طریق حضور نیروی خارجی بازسازی شود.در تجربه عراق،حضور نیروهای آمریکایی باعث انحلال احزاب، ارتش و بوروکراسی شد که ستونهای قدرت یک دولت مقتدرند و لاجرم به جای بازسازی دولت، حذف دولت و فروپاشی اجتماعی نصیب عراقی ها شد.سخت است و تلخ ولی برای رفع بحران دولت ورشکسته و از بین رفتن سرخوردگی اجتماعی راهی به جز بازسازی اقتدار دولت مرکزی از درون کشور نیست. خواندن مقاله «تلاقی درماندگی دولت ـ سرخوردگی ملت» نوشته دکتر شهاب دلیلی برای تاملی دقیق تر در این باره خالی از فایده نیست. https://cmess.sinaweb.net/article_172043.html
Показать все...
👍 6👎 6👏 3
اینروزها در کاوشی برای فهمیدن و دانستن خیلی چیزهای روزمره و عمدتا متصل به روانکاوی و رواندرمانی تحلیلی که بعضا دانسته و درک شده تصور میشد به مرکزی ترین موضوع در روانکاوی یعنی تفکر رسیدیم. اگر کسی بگوید روانکاوی چیست و بگوییم: "خلق فضایی برای اندیشیدن" جفایی به روانکاوی نکرده ایم. این شبه جمله کوتاه تمام رنگ و بو و عصاره روانکاوی را در خود دارد. اندیشیدن چیست؟ تفکر چیست؟ تجمع افکار و ایده ها= اشتغال خاطر تکرار یکسان واقعه و پدیده ای در ذهن= نشخوار فکری و به جز این دو واژه که ممکن است به جای تفکر اشتباه گرفته بشوند، خیالبافیها و رویاها و وسواسها و اوهام و بسیاری پدیده های شبه تفکر و حتی ضد تفکر وجود دارند که میتوانند افراد ادعا کنند در حال اندیشیدن هستند اما اینطور نباشد. فلسفه ذهنمان را آماده تر و تواناتر برای اندیشیدنی که بازدهی داشته باشد خواهد کرد. ذهن درمانگران و روانکاوان که میخواهد همچون دانته در بهشت و دوزخ و برزخ ذهن دیگری سفر کند راهنما میخواهد و اکنون فلسفه را برای این راهنمایی برگزیده ایم که چون بئاتریس یا ویرژیل که فرقی هم نمیکند، راه را نشان بدهد و دامنه اکتشاف را، گستره دانستن را بالا ببرد. همراهمان باشید.‌
Показать все...
1
Фото недоступноПоказать в Telegram
برای نخستین بار در ایران 🔺مباحثه و گفتگو در حوزه فلسفه و روانکاوی مرکز روان تحلیلی ایرانیان، اولین دوره از سری دوره‌های فلسفه و روانکاوی تفسیر و شرح کامل مجموعه مقالات روانکاوی و فلسفه(انتشارات راتلج) با هدایت دکتر اکبر جباری فیلسوف و دازاینکاو و نیز دکتر مهدیه معین بعنوان تسهیلگر برگزار می‌کند. 🔺هشت مقاله نخست که طی هشت جلسه ارائه خواهد شد عبارتند از: 1. Freud’s Theory of Freedom: Between Kant’s Faith and Schopenhauer’s Pessimism. 2. Hegel’s Contributions to Psychoanalysis: Theory of Mind, Dialectics, and Projective Identifcation. 3. Nietzsche, Psychoanalysis, Nihilism. 4. Psychoanalysis Finds a Home: Emotional Phenomenology. 5. Bridging Philosophy and Psychoanalysis: A Hermeneutic Pathway Between the Disciplines. 6. Wittgenstein: Disciple of Freud? 7. Freud and the Legacy of Sensory Physiology. 8. Trauma and Language.
Показать все...
pdf (27)_240629_155041.pdf9.30 KB
👍 11🗿 1
چرا بازیگران زمین بازی را ترک میکنند؟ فاطمه علمدار ۱/دونفر دارند شطرنج بازی میکنند.آنکه مهره هایش سفید است،اسبش را از دست میدهد و عصبانی خطاب به حریفش میگوید در قانون این بازی،مهره اسب را نمیشود زد!و حریفش مجبور است که بپذیرد چون بازی این دونفر،هیچ قانون از پیش تعریف شده ای ندارد!اسمش شطرنج است ولی قوانین بازی را آنکه مهره های سفید دارد،با سلیقه خودش حین بازی تعیین میکند و حتی این قوانین را هم مدام تغییر میدهد!میتواند و میکند و اهمیتی هم به اعتراضهای هم بازی اش نمیدهد. ۲/بعضی روابط اینطورند.هیچ اصل ثابت و قابل اتکایی در آنها وجود ندارد.طرف قدرتمند رابطه میتواند قوانین را در وضعیتهای مختلف،هرطور خواست تفسیر کند و حقوقدانهای معترض را هم توبیخ!قوانین دینی و اصول اخلاقی و ارزشها و هنجارهای اجتماعی را هم.طرف ضعیفتر رابطه هم دائما سرگرم مقایسه رفتار امروز با گفتار دیروز او میشود و شنیدن توجیهاتش درمورد اینکه چرا حرف امروزش هیچ تناقضی با گفته دیروزش ندارد و هرکس نمیتواند این را بفهمد مشکل از نافهمی خودش است!در این دست روابط هیچ زمین بازی ثابتی وجود ندارد که آدمها بتوانند در چارچوب قواعد آن رابطه شان را با صاحبان قدرت مدیریت کنند. ۳/وقتی زمین بازی ثابتی وجود نداشته باشد،کم کم بازي بی‌معنا می‌شود.آنکه مهره های سیاه را دارد ممکن است از پشت صفحه شطرنج بلند شود و بگوید من بازي نمیکنم،به این‌ امیدکه حریف متوجه اعتراضش بشود و تلاش کند با پذیرفتن حقوق او،امکان بازي دونفره را فراهم کند.البته که چون در این وضعيت خیالی،قوانین اين شبه شطرنج را آنکه مهره هاي سفید دارد تعیین می‌کند،دور از ذهن نیست حریفی که صحنه را ترک کرده متحیرانه ببیند که آن دیگری اصلا رهاکردن بازي از طرف او را انکار می‌کند و وانمود میکند که او هنوز دارد به بازي ادامه میدهد!یا حتی خودش را پیروز قلمداد میکند و رجز میخواند و قانونگذاریهای خودمحورانه اش را در نبود اعتراضهای حریف بی پرواتر انجام میدهد.میتواند و می‌کند. ۴/کسیکه زمین بازي را ترک میکند،میخواهد پیامی را به مخاطبی منتقل کند.تا وقتی این مخاطب حریفی باشد که به‌ هیچ قانون از پیش تعیین شده ای پایبند نیست،طبیعتا نوع مواجهه او با اين انتخاب و نشنیده گرفتنش یا حمل بر پیروزی خود کردنش یا بی محاباتر شدنش در وضع قوانین ناعادلانه میتواند بر بازگشتن حریف معترض به زمین بازي يا بازنگشتنش اثرگذار باشد.معترضی که با هدف شنیده شدن توسط همبازی خودمحورش زمین بازي را ترک کرده،بالای صفحه شطرنج میایستد تا نتیجه برخاستنش را برروی حریف ببیند و حرص بخورد و پاسخ بدهد.او هنوز درحال بازي است،هرچند از صندلی بلند شده.هنوز بازي برایش جدی و معنادارست و هرلحظه ممکن است متاثر از رجزخوانیهای حریف به صندلی برگردد.او بیهودگی اين بازي را باور نکرده. ۵/گاهی ولی آنکه مهره سیاه دارد،از کنار صفحه شطرنج بلند میشود،نه به طمع آنکه حریف صدای اعتراض او را بشنود.مخاطب این ترک کردن زمین بازی،اصلا دیگر آن حریفی نیست که هرطور بخواهد میتواند این حرکت را تفسیر کند و براساسش قوانین جدید برای بازی تعریف کند.آنها که با مهره سیاه بازی میکنند،از صندلیهاشان بلند میشوند و به جای نگاه کردن به حریفانی که مهره سفید دارند و منتظر واکنش آنها ماندن،سر میچرخانند که همدیگر را پیدا کنند و به همدیگر نگاه کنند.که ببینند چندنفرشان متوجه بیمعنا بودن این بازی شده اند و از صندلیهاشان بلند شده اند.ترک کردن بازی درواقع شیوه سنجش تعداد و میزان همبستگی بیقدرتانیست که باور کرده اند نباید به بازی ای که حریف در آن قانون را مدام تغییر میدهد تن داد چون این بازی از اساس بیهوده است.پیامی است که بیقدرتان به بیقدرتان میدهند،صاحبان مهره های سیاه به صاحبان مهره های سیاه و این پيام تبدیل میشود به سرمایه روانی و نمادینشان.آنها با بلندشدن از صندلیهاشان به همدیگر این پیام را میدهند که من هم مانند تو،مطمئن شده ام که ادامه بازی در این وضعیت بیمعناست.میتوانی روی من حساب کنی.با بلندشدن از صندلی و دل کندن از شنیده شدن پیامشان توسط صاحبان مهره های سفید،اعتمادشان به همدیگر بیشتر میشود و قدرت و اعتمادبه نفس تن ندادن به قوانین متغیر را و تعیین کردن قوانین خودشان را پیدا میکنند.صاحبان مهره های سیاه،درکنار همدیگر،وقتی به قدرت و انسجام خودشان باور کنند،میتوانند قوانین خودشان را خلق کنند.بلندشدن از صندلی،نوعی تجدید پیمان بیقدرتان معترض با خودشان است. ۶/بلندشدن از صندلی یا دوباره نشستن بر آن،بستگی دارد به فهمی که بازیکن از حریف دارد.رفتارهای اجتماعی،فارغ از کارآمد یا ناکارآمد بودنشان منطقهایی دارند که تا وقتی فهمیده نشوند،نمیشود مواجهه مناسبی با آنها داشت.گاهی این منطقها آنقدر تلخند و نتایجشان آنقدر خطرناک است که حتی تحلیلگران اندیشمند هم ترجیح میدهند نادیده شان بگیرند.ولی هیچ دردی با انکار کردنش درمان نمیشود.
Показать все...
👏 29👍 14 5🔥 3🕊 2👌 1
شهروند درجه اول! فاطمه علمدار ۱/از تاریکی بیرون آمد و گلویش را گرفت و چسباندش به دیوار.همه چیز سریع اتفاق افتاد.چند ثانیه بعد دخترک با دست زخمی و لباس خاک آلود در کوچه تنها بود.ساعت ۱۱شب.میلرزید.خودش را رساند به نزدیکترین کلانتری.چند مرد جاافتاده درجه دار گرم صحبت بودند.گفت به من حمله شد.مردان،انگار که عادی‌ترین چیز برایشان دیدن زنی زخمی و خاکی باشد گفتند کجا و با همان خونسردی ادامه دادند آنجا به واحد ما مربوط نیست و برو کلانتری شماره فلان و به حرفشان ادامه دادند.در کلانتری شماره فلان،مردی با دمپایی لخ لخ میکرد و آستین‌هایش را بالا زده بود برای وضو.دخترک گفت به من حمله شده.مرد گفت نمازم دارد قضا می‌شود بنشین تا بعدش برایت پرونده تشکیل بدهم.دخترک نشست و با خودش چندبار تکرار کرد:من_در_این_کشور_شهروند_درجه_اول_هستم!و هربار این جمله برایش عجیبتر از بار قبل به نظر می‌رسید.مرد آمد.کارها انجام شد و نامه معرفی به پزشکی قانونی را به دخترک دادند.دخترک عکس نامه را برای ضاربش فرستاد.همسر سابق جواب داد:رفتی خودت رو به مرد نامحرم نشون دادی؟ ۲/پرونده پزشکی قانونی باز بود ولی دخترک آنقدر قبل از آن اتفاق در دادگاه‌ها دویده بود برای گرفتن طلاق و حضانت فرزندش که دیگر حوصله پیگیری این یکی را نداشت.توافق شب خواستگاری این بود که زوج وکالت طلاق به زوجه بدهد.عقد رسمی که انجام شد مرد از دادن وکالت امتناع کرد.به همین سادگی.دلیلی هم برای خیانت نکردن نمی‌دید.حق شرعی اش بود چند همسری.به همین سادگی.بچه حاصل از ازدواج هم مال او بود.قانونا ولایت داشت بهش.به همین سادگی.دخترک فکر کرد در قانون کشورش اگر کسی برود در اتاق نوزادان تازه متولد شده،فقط با باز کردن پوشکشان می‌تواند بگوید کدامها در آینده میتوانند رئیس خانواده شوند و اجازه تحصیل و اشتغال و دریافت خدمات درمانی و خروج از کشور بقیه اعضای خانواده در دست آنها خواهد بود.فارغ از اینکه چه استعدادهایی دارند و چطور زندگی خواهند کرد و مسیر شغلی و تحصیلی چگونه خواهد بود،کدام نوزادها می‌توانند مرجع تقلید شوند یا قاری قرآن،خواننده شوند یا موزیسین و کدام‌ نوزادها دقیقا به واسطه محتویات پوشکشان نمی‌توانند چنین جایگاه‌های اجتماعی را داشته باشند!حتی می‌تواند از همان روز اول تولد بگوید کدام نوزادها میتوانند روزی رئیس جمهور شوند و کدام ها نمی‌توانند.بالاخره رجل سیاسی تعریفی دارد که بخش اولش رجلیت است.دخترک در همه آن دادگاه‌های طولانی تحقیرآمیز با خودش تکرار میکرد:من_در_این_کشور_شهروند_درجه_اول_هستم. جایگاهی که در هیچ کشور دیگری ندارم! ۳/وقتی خواست دوباره ازدواج کند همسر سابق رفت دادگاه برای لغو حضانت.دخترک آنجا بود که فهمید در قانون کشورش،اگر مادر دچار جنون شود یا ازدواج کند،حضانتش لغو میشود.مرد گفت حضانت بچه را از تو میگیرم و میدهم پدرت بزرگش کند.خودش قرار نبود مسئولیتی به عهده بگیرد.نه نفقه بچه را میداد و نه حتی میدیدش و نه چیزی از آن موجود می‌دانست.قانون او را رئیس کرده بود.فارغ از همه چیز.به حکم محتویات پوشک روز تولدش.آنروزها دخترک پرونده پزشکی قانونی را فعال کرد و مرد به پرداخت دیه محکوم شد و حضانت بچه را لغو نکرد و دیه را هم نپرداخت و پرونده دوباره مسکوت ماند. ۴/ ۷سال بعد از طلاق،دخترک میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود.همانروزهایی که مهمترین مسئله کشور این بود که آیا زنانی که دم از پوشش اختیاری می‌زنند می‌خواهند لخت شوند یا نه و خاطره زخمی خاک آلود در گوش دخترک تکرار میکرد:رفتی خودت رو به نامحرم نشان دادی؟همسر سابق،همو که هیچ نقش و مسئولیتی در قبال بچه نداشت،اینبار پاسپورت کودک را نمی‌داد.میتوانست که ندهد.قانون به حکم محتویات پوشکش در روز تولد این حق را به او داده بود.دخترک رفت دنبال دیه پرداخت نشده و دوباره به جریان انداختن مهریه مسکوت مانده.رفت که آواره دادگاه‌های تحقیرآمیز شود.روزیکه دیه را گرفت،کاندیداهای ریاست جمهوری،در مورد زنان مناظره داشتند.دیه را مستقیم واریز کرد برای یک خانه امن.جاییکه زنانی که کتک می‌خورند و تهدید به قتل ناموسی می‌شوند به آنجا پناه می‌برند... ۵/ ۶مرد نشسته بودند و از زنان حرف می‌زدند.دخترک خسته بود.روز پر از گریه ای را پشت سر گذاشته بود با چند تذکر حجاب.چشمهایش را بست و فکر کرد روزی رمانی خواهم نوشت و اسمش را خواهم گذاشت "زن بودن در ایران".جاییکه زنان حقوق اندکی دارند ولی مسائل زیادی ایجاد می‌کنند.آنقدر که مردهای کاندیدای ریاست جمهوری مجبور شوند در موردش حرف بزنند... @fsalamdar63
Показать все...
👍 37🕊 10 9😢 8
صدوهفتادویکمین جلسه از وبینارهای روان‌پزشکیِ پویایی‌شناختی
💢 ‌شجاعت از منظر روان‌کاوی و جامعه‌شناسی 👥 دکتر محمدرضا سرگلزایی، دکتر فاطمه شیخ‌مونسی، و دکتر فاطمه علمدار 🗓 چهارشنبه، ٣٠ خرداد‌ماه ١۴٠٣ ساعت ٢٢:٠٠ تا ٢۴:٠٠
◼️ حضور در جلسات وبینارهای روان‌پزشکی پویایی‌شناختی برای روان‌‌پزشکان و دستیاران روان‌پزشکی که عضو «گروه وبینارهای پویایی‌شناختی» شده‌اند ممکن است. ◼️ ر‌وان‌پزشکان و دستیاران روان‌پزشکی که مایل‌اند به طور منظم در این وبینارها شرکت کنند مشخصات خود را در تلگرام به شناسه‌ی @smtvkl ارسال کنند: - نام و نام خانوادگی - مدرک تحصیلی، دانشگاه و سال فارغ‌التحصیلی - تصویر مدرک تحصیلی - شماره‌ی موبایل متصل به تلگرام (برای اضافه شدن به گروه باید در تلگرام‌تان نام و نام خانوادگی کامل و واقعی ذکر شده باشد.) - آدرس ای‌میلی که با آن اکانت زوم داشته باشید - نام دو معرف
🔉 کانال تلگرامی روان‌پزشکی پویایی‌شناختی 🌄 صفحه‌ی اینستاگرامی روان‌پزشکی پویایی‌شناختی
Показать все...
4👍 2
Repost from ایران فردا
🔴از امکان تا امتناع دموکراسی ▪️انتخابات در نظام‌های هیبریدی 🔻احسان شریف‌ثانوی @iranfardamag 🔹مقدمه من در این ماه‌ها درگیریِ جدی با مساله امکان یا عدم‌ِامکان دموکراسی‌سازی و تثبیت آن در ایران داشته‌ام. سعی نموده‌ام علاوه بر چارچوب‌های نظری و مطالعات پژوهشی_تطبیقی نگاهی جدی به بافتار فرهنگی، ابعاد تاریخی، ژئوپولتیک منطقه‌ای و امکان‌های عملیاتی آن در این جغرافیا و این زمانه داشته‌باشم. در سلسله مقالاتی پیوسته حاصل این تامل و تلاش نظری_پژوهشی را در یک بسترِ مناسب با مخاطبان به اشتراک خواهم گذاشت. اما در شرایط فعلی به عنوان پیش شماره‌ی این سلسله یادداشت ها تمایل دارم نگاهی نظری_پژوهشی به مقوله انتخابات در نادموکراسی‌ها یا نظام‌های هیبرید داشته‌باشم. در شرایطی که حتی فرانسیس فوکویاما سرنوشت محتوم ساختارهای سیاسی اقتداگرا را دموکراسی لیبرال نمی‌داند. در سال‌های پس از جنگ سرد، ما با طیفی از حکومت‌ها طرفیم که کاملا در میانه دموکراسی و اقتدارگرایی به ثبات رسیده‌اند و دیگر مطالعه این کشورها با نظریاتِ گذار به دموکراسی ممکن نیست. حاکمیت‌هایی که در کنار وجوه اقتداگرایانه دارای نهاد انتخابات و سایر نهادهای مدنی هم هستند. سه مسیر اصلی شکل‌گیری این نظام‌های دوگانه(hybried) را پژوهش‌گران علوم سیاسی به این شکل دسته بندی می‌نمایند: ۱.زوال یک حکومت اقتدارگرا ۲.سقوط یک حکومت اقتدارگرا ۳.زوال یک دموکراسی کشورهای دارای نظام هیبریدی عمدتا کشورهای درگیر در موج سوم دموکراتیزاسیون هستند. آن‌ها بر خلاف کشورهای موج اول دموکراسی‌سازی که ساخت دولتی قوی و کشورهای موجِ‌دوم دموکراسی‌سازی پس از جنگ جهانی دوم که دارای اقتصاد پایدار بودند، فاقد دولتی قوی و دارای اقتصادی ضعیف و ناپایدار بوده‌اند. پژوهش‌ها نشان داده است که هیچ دموکراسی در جهان با تولید ناخالص داخلی سرانه ۶۰۵۵ دلار دچار فروپاشی و بازگشت از دموکراسی نشده‌است. در ساختارهای هیبریدی انتخابات لزوما هیچ نسبتی با مساله گذار به دموکراسی ندارد و‌ در بسیاری از اوقات با سازوکارهایی از قبیل : -توزیع کرسی و منابع بین نیروهای وفادار -کانالیزه کردن اعتراض‌ها با حداقل هزینه به تحکیم و تقویت اقتداگرایی کمک می‌نماید. نادموکراسی‌ها در حقیقت پدیده‌ای به نام ناانتخابات را در خود جای داده‌اند. در این مکتوب نکاتی را پیرامون ناانتخابات در نظام‌های هیبرید را با شما به‌اشتراک خواهم‌گذاشت. 🔹اصل زمینه اصل زمینه مهم‌ترین مساله‌ای است که با آن می‌توان انتخابات و کارکردهای متفاوتش در نظام‌های هیبریدی بررسی کرد. بدون فهم دقیقی از زمینه و بافتار نظم سیاسی و ساختاراجتماعی گزاره‌های در باب انتخابات کلی گویی‌های نامشخص و نامعلوم است. یوناتان مورس پژوهش‌گر برجسته نظام‌های هیبرید به دو نکته اساسی در مورد انتخابات در این نظام‌ها اشاره می‌کند: _ زمینه و بافتار هر کشور مشخص می‌نماید، که انتخابات در آن چه کارکردی دارد. - برگزاری منظم انتخابات و بهبود شرایط رقابت لزوما امکانی برای گذار به دموکراسی نیست. در بسیاری از کشورها مثل مکزیک و پاراگوئه انتخابات و اقتدارگرایی به هم‌زیستی رسیده‌اند. مشخصا تفاوت‌های جدی زمینه‌ای و بافتاری مسیرهای متفاوتی هم در باب حرکت احتمالی به سوی دموکراسی رقم زده است. مورس سه مسیر متفاوت برای دموکراسی‌سازی پساجنگ سرد برمی‌شمرد: کشورهای پساکمونیستی، مسیر آفریقایی و کشورهای خاورمیانه‌ای 🔹کارکرد در شرایطی که مساله کارکرد انتخابات در این نظام‌ها عمدتا به‌دلایل حیثیتی و تقابل‌های بی‌اساس واضح و روشن نیست. خوب است نگاهی به پژوهش‌هایی دقیق در بابِ‌کارکرد انتخابات در این ساختارها بیندازیم. جنیفر گاندی و آلن لات اوکار در مقاله‌ای چهار کارکرد انتخابات در نظام‌های هیبرید را به این شرح عنوان می‌نمایند: _ تقسیم کرسی‌های قدرت _ اعطای قدرت محدود و دسترسی محدود و ایجاد تنش دائمی در جبهه مخالفان _ گرفتن اطلاعات گسترده از فضای اجتماعی _ کاهش اقدامات خشن و خیابانی آن‌ها در این پژوهش اشاره می‌کنند که در اکثر موارد انتخابات موجب تقویت نهادهای دموکراتیک نمی‌شود و بلکه به تثبیت نظام اقتدارگرا منجر می‌شود...... https://t.me/iranfardamag #ایران_فردا #احسان_شریف‌ثانوی #امکان_و_امتناع_دموکراسی #انتخابات_در_نظام‌های_هیبریدی ✅متن کامل: https://cutt.ly/RepR3E1P
Показать все...
ایران فردا

نشریه «ایران فردا»، ماهنامه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که اول هر ماه، در تهران و دیگر شهرها منتشر می شود. ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام: @iranfardamag

👍 3
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.