قیز نخبر
#کانال_بانوان این کانال در راستای#تبلیغ #معرفی مشاغل تولیدی و خدماتی بانوان در فضای مجازی و حقیقی فعالیت میکند راه ارتباطی با کانال 👇👇 @gezadmin
Больше308
Подписчики
-224 часа
-47 дней
+930 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
00:22
Видео недоступноПоказать в Telegram
اقامه نماز بعد تعزیه خوانی
محله آغ داش
2.58 MB
❤ 1👏 1
00:10
Видео недоступноПоказать в Telegram
گناهکارم
ولی در پروندهی اعمالم بنویسید
حسین (ع) را دوست داشت🖤
@Giznahabar
2.94 MB
❤ 3
Фото недоступноПоказать в Telegram
▪️تاسوعا▪️
روز ۹ ماه محرم است
تاسوعا از ریشه تسع به معنای نهم است
فقط بر نهمین روز محرم اطلاق شده است
چرا روز تاسوعا به نام حضرت عباس(ع)است.؟
تاسوعا را باید برادر عاشورا نامید. در این روز واژه برادر معنا یافت. عظمت حضرت عباس (ع) در این روز شاید نه به علت نپذیرفتن امان نامه بلكه برای شرمندگی اینكه چرا نامردان به خود اجازه طرح چنین موضوعی دادهاند و نیز به علت شرمندگی در برابر كودكان تشنه است و هزاران شاید دیگر كه تاریخ از فهم آن ناتوان است.
نامگذاری روز تاسوعا به نام حضرت عباس (ع) ریشه در عرف و سنت متدینین و عزاداران حسینی داردٰ، چه آنكه آن بزرگوار نیز در روز عاشورا به شهادت رسید ولی در روز تاسوعا با پاسخ قدرتمندانه خویش به امان نامه شمر ولایت مداری خویش را به اثبات رساند.
اینکه دراین روز حضرت عباس به شهادت رسیده واقعیت ندارد ...همه یاران امام حسین (ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسیدن
این روز و به احترام و وفاداری حضرت ابوالفضل به نام عباس (ع) نامیدن ..
@Giznahabar
❤ 2
Фото недоступноПоказать в Telegram
هر چقدر هم که دنیا مدرن بشه
بازم یه وقتایی دوس داری
رو فرش قرمز روی زمین بشینی
تکیه بدی به دیوار و
تو نور آفتاب از فضا لذت ببری...
❤ 2
Фото недоступноПоказать в Telegram
کوتاهترین و زیباترین عاشقانههای مادر
همین یک سوال است : برایت چای بریزم...؟ ❤
😢 3❤ 1
پرسسدم واقعا از کمای ۲ساله برگشتی ...؟
گفت ۱۰سال پیش تو راه سراب همراه خانواده ام تصادف سختی کردم . ماشین ۲۰معلق خورد . مادرم از قسمت زانو پا دچار شکستگی شد و پدرم از قسمت قفسه سینه چون هردو از ماشین پرت میشن پایین زنده میمونند . ولی من داخل ماشین بهمراه ماشین معلق میخورم طوری که بیهوش منو میرسونند بیمارستان و بعد از چند روز میرم کما . دکترا قطع امید میکنند و میگن امیدی به بهبودیش نیست . مادرم تعریف میکنه همون یکماه اول گفتن دیگه کار دخترتون تمومه ببرید ولی من اونقدر خواهش گریه زاری میکنم که نه فقط یکهفته بزارید بمونه . با یکهفته یکهفته نگه داشتنای مادرم نزدیک دوسال طول میکشه . بعد دوسال دکترها میگن واقعا دیگه نمیتونیم نگهش داریم و هیچ امیدی هم نیست .خلاصه مهر مرگ منو امضا میکنند میبرن غسلخانه . در اونجا بود که یهو من چشامو باز میکنم و حس سرما بهم دست میده که میبینم با اب سرد دارن منو میشورن . پرسیدم جدی یهو بیدار شدی اخه چه جوری هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد..؟ گفت یادمه یه نوری بهم نزدیک شد و گفت بلند شو مادرت خیلی بی قراری میکنه دوهفته پیش اومده بود و شفاعت تو را ازمن خواست ..پرسیدم نور کی بود..؟ گفت بعدها مادرم تعریف کرد دوهفته قبل ازینکه از کما در بیام رفته مشهد و از امام رضا (ع) شفای منو خواسته . باز پرسیدم وقتی بیدار شدی چه اتفاقی افتاد ... خندید گفت ۳تاخانم بودن وقتی من چشام و باز کردم هر کدوم جیغ کشان سمتی دویدن . بعد رفتن گفتن که من زنده شده ام و
منو دوباره بردن بیمارستان . البته بگم بعد اینکه هوشیاری مو کامل بدست میارم اون ادم سابق نبودم یه جورایی دیونه شده بودم . جیغ و داد میکشیدم خود زنی میکردم هیشکی نمیتونست نزدیکم بشه ... همه میگفتن جن زده شده ام منو تو اون حالت که دیدن خوشحالی خانواده ام زیادی دوام نداشت ایندفه دنبال شفای روحی من بودند .بیچاره مادرم چیا کشید . من ازون روز ها چیزی یادم نمیاد اصلا انگار همه کار ها حرفامو یکی دیگه انجام میداده . وضعیتم طوری وخیم بود که میخاستند ببرن تیمارستان .باز مادرم نمیزاره و دست منو میگیره میبره زیارت امام رضا و اونجا به امام رضا میگه من دخترمو اینحوری ازت نخواسته بودم ... یا ضامن اهو
یکهفته منو میبندن به ضریح مقدس امام رضا ...
دوبار امام رضا بهم نظر میکنه و من یواش یواش آروم میشم و هوشیاری واقعی مو بدست میارم ... حرفاش که به اینحا رسید گفتم واقعا چیزای که تعریف میکنی واقعیت داره ... قسم خورد هرچی گفته واقعی بوده . یه سوال تو ذهنم بود بهش گفتم میگن هرکی به کما میره اون دنیا را هم میبینه ...شما چه چیزی دیدی ..؟ گفت اگه بگم چیا دیدم که همینجا سکته میکنی . گفتم خوب بگو ولی خانم خندید و گفت شرمنده اجازه ندارم بگم فقط اینو بگم من یادمه ۳تا در دیدم یکی از درها تاریکی و اتش بود و ورودیش چیزی مانند قیر در حال جوشیدن بودن بهم گفتن اینجا جهنمه و یک در دیگه نور و روشنایی بود و ورودیش پروانه ها و آهو ها بودند بهم گفتند اینجا بهشته من هر دو را هرچقدر خاستم برم تو ببینم نزاشتن و اما یک در هم نشونم دادن سبز رنگ بود و ورودیش کلا درخت برگریزان مثل فصل پاییز بود وقتی پرسیدم اینجا کجاست کسی جواب نداد . ازچند نفر شیخ و اخوند و اهل دین پرسیدم هیچکس تاحالا نگفته در سوم چی بوده ....
حرفاش که به اینجا رسید آهی کشید و گفت میبینی چه سرنوشتی دارم قربون خدا برم نمیدونم حکمتش چیه من الن با ۳تا بچه یتییم و این پای ناقص چکار کنم ...
باهاش کمی حرف زدم و راهنمایش کردم شعل هایی هست که میتونه خونه هم انجام بده ...
بعد گفتم از زندگیش میشه چند تا فیلم ساخت حیلی عجیب و جالبه
خندید و گفت حالا بزار قسمت اخر فیلم و بگم گفتم بگو ...
گفت منکه ازدواج کردم ۱۴سال بچه دار نمیشدم ۱۴سال این دکتر اون دکتر رفتم این دوا و اون دارو خوررم سنتی صنعتی هرکاری بگی کردم هرچی بگی خوردم نشد که نشد .اخرش دکترا گفتن خانم بچه دار نمیشی تمام .
حالا بعد تصادفم نمیدونم چیشد معلق ها بامن چکار کردن که پشت سر هم حامله شدم 😂😂
پایان
#این_داستان_واقعی_بود
❤ 6👍 1🕊 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
چه بگویم سحرت خیر
تو خودت
صبح جهانی
#شهریار
سلام صبح بخیر عزیزان☕️
@Giznahabar
❤ 2🥰 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
جمعه ها حالت برای هیچکی مهم نیست .
☕️ @Giznahabar
❤ 4☃ 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
اعتراف میکنم...
بوی کتلت...
ظهر جمعه...
یعنی خود زندگی...
دیگه دلگیری نداره که ...☘
❤ 3👏 2
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.