پری کوچکِ غمگین؛

میشه برگردیم از اول باهم آشنا نشیم؟

تو را بیش از اندازه دوست داشتم، و اکنون بیش از اندازه غمگینم.

چیه این دوست داشتن؟ چون تیم موردعلاقه‌اش آرژانتینه همش داشتم دعا میکردم قهرمان بشه که خوشحالیش رو ببینم، که خندهاش رو ببینم:)))

نمیدونم فقط من اینطوری ام یا نه وقتی از بیرون میام یک ساعت باید یه گوشه بشینم و هیچ کاری انجام ندم و به دیوار خیره بشم

نباید می رفتی

همه جا بوی تو جاری؛ خودت اما دیگه نیستی.

میدونی دلتنگی یعنی چی؟ یعنی با هر چیزی اون میاد تو ذهنت هر کجا میری اونو میبینی کوچیک ترین چیزها تو رو یاد اون میندازن غذا درست میکنی، کتاب میخونی انگار غمی تو سینه‌ات هست که ولت نمی‌کنه نه اشک میشه نه میشه راجع‌بهش صحبت کرد اهنگ میزاری اونو می‌شنوی خسته میشی دیگه تحمل نداری، میری بخوابی اما تو خوابت هم هست... خوابش رو میبینی!