cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

😈سکـــ 𝑮𝒊𝒓𝒍 ــسی😈

تو محکم تلمبه بزن ،من اونجوری ک دوس داری لبامو گاز میگیرم وحشی شی💦❤️‍🔥 نویسنده : محدثه (شکوفه شب) تبلیغات: @nightee_blosoom

Больше
Рекламные посты
9 005
Подписчики
Нет данных24 часа
+1 3017 дней
+82830 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

پارت جدید +هدیه ری اکشنا بالا باشه عید قربان پارت داریم 🥰👀
Показать все...
توی vip در حال حاضر پارت 227هستیم و این فاصله روز به روز بیشتر می‌شه. برای عضویت وی‌آی‌پی مبلغ 35 هزار تومان، به شماره کارت زیر واریز کنین و فیش رو برای ادمین بفرستید 6219-8619-2797-1647 «یاغی» @Tblighat_vip1 ‼️توجه: زیر فیش واریزی حتما ذکر کنین که برای کدوم رمان واریز کردین‼️
Показать все...
پارت جدید +هدیه ری اکشنا بالا باشه عید قربان پارت داریم 🥰👀
Показать все...
روی سوراخ پشتش تنظیم‌ کردمو کلشو با یه حرکت داخل باس*نش هدایت کردم. جیغ آرومی از سر درد کشید و..... https://t.me/+xd8VzBpfwbxmMjQ8 رابطه توی خواب😈😈
Показать все...
خم شد و نوک س*ینم رو #مکید و نوک س*ینه دیگم رو بین انگشتاش محکم فشرد و تند تند #داخلم ت*لمبه میزد -اوممم...آهههه...پاره شدممم...آهههههه لرز کل بدنمو گرفت که ازم بیرون کشید. ابم رو تختی رو #خیس کرد و چشمام از لذت سیاهی رفت. ک*یرش رو به خیسیم کشید و باز واردم کرد و....💦📛🔞 https://t.me/+uUBR0gbHYVU5MzI0 https://t.me/+uUBR0gbHYVU5MzI0
Показать все...
-میگن دختره پورن استاره... فیلماش.. استغفرالله🔞 با اخم به حرف زنان فامیل گوش میکرد. زن اورا میگفتند؟ دختر از گل پاک ترش را؟ -من شنیدم وقتی اونور بوده هرشب با یکی میخوابیده ولی این پسر گوش نداد که... بدون تحقیق و همه چی رفت دست گذاشت رو یه زن اروپایی آوردش وسط خونه زندگیمون. با شنیدن این حرف مطمئن شد ملیسای اورا میگویند. دهن باز کرد با پرخاش از زنش دفاع کند که... همان لحظه تلوزیون روشن و تصویر زنش با مردی غریبه روی تلوزیون نمایش نشان داده شد...🔥🔞 https://t.me/+OiXSSPH5wh81ZTE8 https://t.me/+OiXSSPH5wh81ZTE8
Показать все...
-آخ هومان خیلی کلفتی دردم میاد.. هومان با چشم هایی گرد شده به اطراف نگاهی کرد -یعنی چی کلفتم؟ مگه کردم توت؟ تخت سینش کوبیدم و غریدم: -بی ادب.. بازوت خیلی کلفته.. از ته دل خندید و محکم در آغوشم گرفت درحالی که نمیدونست چه نقشه هایی براش کشیدم.. https://t.me/+_7Ao8JlMIVI0NTFk https://t.me/+_7Ao8JlMIVI0NTFk
Показать все...
من اینو باید چجوری تو دهنم جا بدم؟! اب دهنمو قورت دادم و لبای قلوه ایمو دور کلاهک ک.یرش حلقه کردم🔥 سرمو جلو عقب میکردم که ک.یر گنده و کلفتش به ته حلقم میخورد و باعث میشد سرفه کنم🫢💦 ابشو با شدت روی صورتم ریخت و تخماشو.... https://t.me/+I7uAfl7apRk1ZWVk https://t.me/+I7uAfl7apRk1ZWVk ❌رمان ممنوعه +18 با صحنه ناب❌
Показать все...
#پارت_۷۹ _خانم به سمتش برگشتم . نگاه گیجی همراه با اخم بهم انداخت و گفت: _فکر نمیکنم جواب خوبی با فهش داده بشه پوزخندی زدم ، واقعا چرا خودم رو کوچیک میکردم در حالی که اون نمیخواست چیزی به یاد بیاره و سعی میکرد وانمود کنه من رو نمیشناسه سرد به چشماش نگاه کردم و لب زدم: _بی معرفت برای موضوع دیگه ای بود که خودتونم خوب میدونین جناب حامی سپهری. بی حرف دور شدم. دوست نداشتم برگردم و به عقب نگاه کنم احساس میکردم غرورم آسیب دیده . امروز جز بد ترین روزهای زندگیم بود. درخواست اسنپ دادم اما هیچ کس قبول نمیکرد. نیم ساعت بود الاف بودم . این خیابون لعنتی هم تاکسی توش رفت و آمد نمیکرد. ناامید لگدی به حجم فرضی تو هوا زدم و راهم رو گرفتم تا به نزدیک ترین ایستگاه brt برسم . کمی دور نشده بودم که یه موتوری با سرعت از کنارم عبور کرد و باعث شد کلی آب و لجن کنار خیابون روی هیکلم خالی بشه. از این حجم از بدشانسی اشکم دراومده بود. تایم pmsبودم و پریودمم نزدیک بود و روحم تحمل این حجم از اتفاقات رو نداشت ،خودم رو روی صندلی های ایستگاه انداختم و شروع کردم به گریه ،هرچقدر گریه میکردم اروم نمیگرفتم . ظهر شده بود و آفتاب تابستون سوزاننده .
Показать все...
10👍 4
بریم برای باقی پارت ها؟ #پارت_۸۰ ماشینی کمی دور تر پارک کرد، توجهی نکردم ،چه مردم بیشعوری پیدا میشن توی مسیر اتوبوس اخه؟ نگاهم به زیر بود که ‌یک جفت کفش مردونه روبروم ظاهر شد. سرم رو که بالا بردم حامی رو با اخم های درهم روبروم دیدم . بچه شده بودم دلم میخواست زار زار گریه بکنم و اون در آغوش بگیرتم . مثل تمام اتفاقات اون شب که کابوس دیدم. اخ از اون شب. شاید همون شب بود که بند رو آب دادم و قلبم تماما برای اون شد . چشم هام رو بستم و عطری که تو فضا بود رو عمیق به درون ریه هام فرستادم . بابت لباس هام احساس خیسی میکردم. نگاه سنگینش رو روی خودم حس میکردم اما دلم نمیخواست واکنشی نشون بدم. _ لطفا سوار شین، من میرسونمت. عصبانی نگاهی بهش انداختم و خواستم لب باز کنم ،که با همون نگاه جنتلمن اخمی کرد و تکرار کرد: _لطفاا سری تکون دادم ،واقعا حال و حوصله نداشتم و تو چند دقیقه ای که منتظر بودمم خبری از brt نبود.
Показать все...
20👍 2