🕊قفـــــس چکاوک
لب هایت💋 صدایَت نفس هایت🫁 زندگی بخش پرنده ی کوچکت است 🍷🕊 • • • • به قلم: رایشا🍷 • • پایان خوش🕊 https://t.me/raysharoman
Больше8 115
Подписчики
-8824 часа
-3277 дней
+2 04030 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
_امروز باید برای شات های جدیدت با چند تا سیاه پوست بخوابی ملیسا..
با چشم های خمار به کارگردان خیره شدم
من عاشق زیرخواب شدن زیر کلفت های آفریقایی بودم
اصلا بخاطر همین به صنعت پورن اومده بودم با عشوه روی تخت دراز کشیدم که سه تا مرد سیاه پوست بالا سرم اومدن
یکیش لای واژنم و یکیش آلتش رو روی لبم گذاشت و یکیش هم با سینه هام بازی میکرد
_شروع کنید بچه ها !
https://t.me/+aynU_xVxmV1jYmFk
https://t.me/+aynU_xVxmV1jYmFk
ملیسا پورن استار ایرانی که توی فیلم های مستهجن زیادی بازی کرده یه روز..🔞💦👆
👍 1
95420
#part14
_اخخخخ اههههه اهییی اوف بزن تو ک....صم بکوب توش ..ک...یر کوچولتو بکن توشش اههه میخاممم
پسر شوهرم ک..یر کوچلوشو به لبه ی ک..صم مالید و پستون های گنده ام رو توی دستش گرفت و لیس زد و با یه حرکت ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد
_اهههههه اهیییی اخخخخ لعنتی با این کع کوچلوعه اما خیلیی داره بهم حااااال میدهههه اهههه اهییی
شدت تلمبه هاش رو بیشتر کرد که همون موقع در باز شد و شوهرم وارد اتاق شد
https://t.me/+g4xxK8fFjPpmNTE0
با پسر شوهرش سکس میکنه که شوهرش از راه میرسه😱👅👆
74500
بردمش سمت سرویس.پوشکشو باز کردم که با خجالت پاهاشو جفت کرد.زیر شکمشو نوازش کردمو گفتم: پاهاتو بازکن بشورمت
پاشدم شلنگو بردارم که دیدم دوباره خودشو جمع کرده.
_ماهک به من نگاه کن
_خجا...لت میکشم... م...من... خودمو...
_خودتو چی؟ جیش کردی تو خودت؟
سر تکون داد که رفتم جلو چسبیدم بهش.دستمو گذاشتم رو بهشتش و گفتم: من ددیتم، هر وقت صلاح بدونم برات پوشک میبندم تا کارتو انجام بدی. الانم صلاح دیدم دخترم فعلا تو پوشکش جیششو بکنه فهمیدی؟
https://t.me/+0mbYsUrtjko3MjA0
62720
#پارت_۱❌🔞 #ܭܠߊܚࡍ_ܢܚܭܚࡍ 👅
- پاهات رو باز کن، توت فرنگی تو ببینم...
با شرم پاهام باز کردم که تف کرد لای #توتفرنگیم و سر آ❗️لتش گذاشت توش.
- آی...عمو درد میکنه...
- چقد #تنگی تو دختر، اصلا نمیره تو...!
ازم در آورد دوباره تف کرد رو توت فرنگیم و آهسته آ.لت گنده اش رو کرد توم که از درد و لذت آه کشیدم.
دستش گذاشت روی دهنم و گفت:
- هیشش خانم کوچولو، مگه بهت نگفتم نباید کسی از راز مون خبر دار بشه هوم؟
با چشم های اشکی سر تکون دادم که شروع کرد خودش رو عقب جلو کردن توم و....
https://t.me/+fIBDDzZK-vs4YTI8
معلم ک🔞یر کلفتش توی کلاس ک😈ص شو خشن میگ.اد... 😈 🍑
94200
Repost from N/a
00:03
Видео недоступно
_ جلو چند؟
_ از جلو نمیدم پرده دارم!!
کمربندشو شل کرد و گفت:
_ از کیتاحالا پریزاد پرده داره، بکارت تورو همون تو بچگی گرفتن.
همزمان شلوار و شورتشو کشید پایین با دیدن مردونگی بزرگش وحشت کردم:
_ #دورگه توام خیلی بزرگی... جر میخورم که اینجوری!!
لیسی به لاله ی گوشم زدم و بی توجه به حرفاش دستمو بردم توی شورتش تا بهشت داغشو حس کنم ولی با حس چیز عجیبی...
https://t.me/+b378lXJW-skyMjE0
https://t.me/+b378lXJW-skyMjE0
https://t.me/+b378lXJW-skyMjE0
💦❌پسره بدون اینکه از هویتش خبردار باشه ناخواسته به مکانهای ممنوعه سفر میکنه و موجودات اهریمنی رو دنبال خودش میکشه
رمان #واقعی و #ترسناکی ک هیجان خونت رو بالا میبره 🤫 پسری دوره گرد که همراه با استادش به مکانهای جادویی و شگفت انگیز #ایران سفر میکنه و با موجودات ماورایی روبه رو میشه، گیاهان دارویی زیادی رو معرفی میکنه و با بیماریهای عجیب و غریب سر و کله میزنه و از اقوام های مختلف ایرانی دیدن میکنه...
#داستانیسراسرفانتزیوجالببااطلاعاتعمومیهایفراوان
ساحل نقرهای ایران ، کوهی که در آتش میسوزد، دریاچه قرمز، تالاب ارواح، شیردال، گلیم گوش، گورزاد و....
animation.gif.mp40.36 KB
84800
Repost from N/a
Фото недоступно
من آلفا اصــلانـم❗
آلفا و پادشاه قدرتمند #گرگینه_هام...کسی جرات مقابله باهام و نداشت ، سالهای زیادی بدون #جفت بودم تا اینکه دلم بند دختری شد که از نسل #جادوگران بود...دختری که دشمن قسم خورده ام بود 🔥🤐
https://t.me/+Z5xGwAMdcKZlNzlk
https://t.me/+Z5xGwAMdcKZlNzlk
https://t.me/+Z5xGwAMdcKZlNzlk
خببب خبببب یه رمانننن فوق ناب...ینییی یچیزی که منم معتاد خودش کرده رو بهتون معرفی میکنم واقعا خوبه. خیلیاتون گفتین من خودم چه رمانیو دوس دارم منم میگم این دلبر😍👇🏿
https://t.me/+Z5xGwAMdcKZlNzlk
100, نفر عضو بشننن پارتهای جینگول میاد بغلتووووون😍😍😍💋💋💋
#پشم_ریزون_ترین_رمان_گرگینه_ای
#دارای_پـارت_های_هیجانی_و_عاشقانه
👍 1
61300
Repost from N/a
- لب دریا با بیکینی داری دعا میکنی خانوم؟
با شنیدن صدای زمختی سریع برگشتم عقب.
مرد اخمویی جلوم ایستاده بود.
- س...سلام اقا، شما این وقت شب اینجا کاری دارید؟
لبش چین خورد و پاش رو گذاشت رو صخره ای که ایستاده بودم. با ترس عقب تر رفتم.
نکنه متجاوز باشه؟
- من اینجا چیکار میکنم یا تو؟
روی صخره ایستادی و هیچی تنت نیست جز یه لامبادا!
میخوای به روح دریا بدی؟
از حرفش سرخ شدم و خجالت زده دستامودو طرف باسنم گذاشتم.
- من...مهاجر غیر قانونی ام قایقی ک باهاش اومدم غرق شد.
- عجب. نکنه اون قایقه باهاتم خوابید نه؟
هی حرف میزد و من هی بیشتر خجالت میکشیدم.
- شما کی هستید؟ می خواید به من تجاوز کنید نه؟
پوزخندی زد و بلند خندید. دست انداخت و منو کشید تو بغلش که جیغی کشیدم ولی اون محکم دهن منو گرفت.
- نه من پلیس مرزم. مهاجرهارو میگیرم.
دستش روی باسن لختم حرکت کرد و نیشگونی از تنم گرفت که دلم ضعف رفت.
- تو خیلی قشنگی. خیلی هم نرمی.
- منو زندونی میکنید؟
فشار دستش روی باسنم زیاد شد جوری که نفسم داشت از دردش میرفت که روی سنگا درازم کرد.
چشمای سبزش توی شب خیلی برق میزدن و منو میترسوندن.
- میشه از روم بلند شید دارم میترسم.
انگشتو روی لبم گذاشت.
- این دریا و ساحل مال منه تو الان توی ملک منی و لامصب من خیلی هورنیم. فکر میکردم توهم زدم ولی وقتی دیدمت فهمیدم نه.
زیادی واقعی.
باسنمو بیشتر فشار داد که به گریه افتادم.
- مگه نگفتید پلیسید پس ولم کنید.
- نه من نگفتم. بذار پای مست بودنم، حالا مثل یه دختر خوب پاهات رو باز کن.
- من باکرم.
- مهم نیست، من با پنیر هم دوست دارم.
دنبال حرفش قهقهه زد و جوری خودشو بهم کوبید که....
https://t.me/+9uoHLG9dHdo3NDY0
https://t.me/+9uoHLG9dHdo3NDY0
https://t.me/+9uoHLG9dHdo3NDY0
https://t.me/+9uoHLG9dHdo3NDY0
هاکان پسر دورگه ی ایرانی و ترک جذابی که از دخترها خیلی خوشش نمیاد تموم زندگیش سرگرم کار و کسب اعتبار بوده اما یک شب دختری رو لب دریا میبینه که زیباییش اونو مسخ میکنه و زمانی که مسته باهاش همخواب میشه اما فردا که بیدار میشن تازه با فهمیدن حقیقت ...
#بزرگسال_هات 💦
👍 2
70010
Repost from N/a
00:03
Видео недоступно
گرشامعتمد...
مالک بزرگترین پرورشگاه کشور، پسر جذاب ومغرورِ هیکلی و بشدت هاتی که با سیاست خودش تونست مالکیت پرورشگاه رو از چنگ پدربزرگش بشرط ازدواج بدست بیاره ولی این بین پدربزرگش براش شرط دیگه ای گذاشته اونم اینکه به یکسال نکشیده باید وارثش رو بدنیا بیاره ولی...🔞❌
یه روز توی راهروی پرورشگاه از لای در با دیدن تن لخت دختری ناخواسته به سمتش میره و...💯🔞🔥
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
#ممنوعه🔞#هاتسکسیآبداروشورتخیسکن💦🔥💯
Edited_20200917_132440.mp43.64 KB
74600
#پارت_۱❌🔞 #ܭܠߊܚࡍ_ܢܚܭܚࡍ 👅
- پاهات رو باز کن، توت فرنگی تو ببینم...
با شرم پاهام باز کردم که تف کرد لای #توتفرنگیم و سر آ❗️لتش گذاشت توش.
- آی...عمو درد میکنه...
- چقد #تنگی تو دختر، اصلا نمیره تو...!
ازم در آورد دوباره تف کرد رو توت فرنگیم و آهسته آ.لت گنده اش رو کرد توم که از درد و لذت آه کشیدم.
دستش گذاشت روی دهنم و گفت:
- هیشش خانم کوچولو، مگه بهت نگفتم نباید کسی از راز مون خبر دار بشه هوم؟
با چشم های اشکی سر تکون دادم که شروع کرد خودش رو عقب جلو کردن توم و....
https://t.me/+fIBDDzZK-vs4YTI8
معلم ک🔞یر کلفتش توی کلاس ک😈ص شو خشن میگ.اد... 😈 🍑
39510