cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

𝗩𝗹𝗮𝗺 𝗛𝗼𝘁🔞

خیلی سخته لاپایی بزنی ولی نکنی توش*.*🔥🔞

Больше
Рекламные посты
4 451
Подписчики
-6624 часа
+1 2187 дней
+2 80830 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

#قسمت9 #عشقبازی‌با‌دکــتر💉👨‍⚕ چنگی به پشتش زدم وباـ سنشو تو دستم گرفتم هیکل خوبی داشت و پایین تنه توپری داشت همزمان شروع کردم به خوردن و لیس زدن گردنش اه و ناله ش بلند شده بود و حسابی حال میکرد خوابوندمش رو تخت و خیمه زدم روش از نوک پا تا پیشونیشو بوسیدم و لیس زدم که بلند گفت :وااای بسههه بکن تومممم _دا*گی شو _ویی چربش کن فقط باشه ای گفتم و وازلین اوردم و براش چرب کردم! اووف که سوراخ خوشگلی داشت تنگ هم بود. بعد اینکه چربش کردم خودمو با سوراخش تنظیم کردم و با یه حرکت کردم توش اخ بلندی گفت : ویی درد دارم چقدر کلـ، فتی! شروع به تلنـــ..ـبه زدن کردم و.... https://t.me/+aUehg9Rh3wFlOWU0 پارت امشبشششش 💦💦💦💦
Показать все...
#part_1 _اووووف اروند خان...هر وقت می‌بینمت تپلم بدجوری خیس میشه... اغواگرانه رو خشتکش می‌شینم که عصبی کنارم میزنه: _برو کنار بچه... با یه حرکت رو تخت میندازمش و بلافاصله روش میفتم و رو مردونگیش می‌شینم.چند باری خودمو رو مردونگیش تکون میدم و لبمو به دندون میگیرم که چشاشو می‌بنده و تا میخواد نعره بزنه دهنشو با چیزی که فکرشم نمیکنه پر میکنم و... https://t.me/+tB8e8-ykaQcwODdk
Показать все...
-زنت لنگاش هواعه جناب شاهان... نیشخندی میزنه و قهوه‌شو سر میکشه -ببا برو بچه... با این حرفات میخوای دوباره به تخت ببندمت توله سگ؟؟ لبمو گاز میگیرم و به یاد اون سکس محشرمون لای پام خیس میشه -لطفا بهم گوش کن شاهان... اصلا تودت ببین. وقتی زنت داشت به رانتده‌ت میداد ازش فیلم گرفت... هیعع موهامو دور دستش میپیچه و کمرمو به دیوار میکوبه -دهنِ نجستتو ببند دلین... ببند تا خودم با یه چیز کلفت تر پُرش نکردم تقلا میکنم و گوشی‌و بالا میارم... با درد و جنون میخندم و با بلند شدن صدایه ناله‌ی زنش لب میزنم -خودت ببین... ببین چجوری داگی داره زنه شاهان سراجیان رو میکنه🔞💦https://t.me/+tB8e8-ykaQcwODdk
Показать все...
👍 1
هیراد خان بزرگ طایفه میرآبادی ها که کل شهر به اسمش قسم میخورن بعد فوت همسرش دل میبنده به نوه کوچیکش و وقتی اون توی حمومه میره و بهش تجاوز میکنه اما نمیدونه که نیاز کوچولو نوه ناتنیشه و حالا ازش بارداره با فهمیدن این موضوع از آلمان برمیگرده و…‼️🔞 https://t.me/+14TNDavt5ldiYzE0 دارای صحنه های خیلی باز 👆🔞💦
Показать все...
_اقای دکتر _جونم؟  " _میشه یه چیزی ازتون بخوام؟" _اره بگو _اخه روم نمیشه بگم... از طرفی گفتن هر مشکلی داریم به شما بگیم منم نمیخوام به مادرم بگم! _خب بگو دختر جون یهو دستشو رو قلبش گذاشت و گفت:اینجام درد میکته هم این ورم و هم اون ورم! لبخندی رو لبم نشست تازه داشت به سن بلوغ میرسید حتما واسه همونه! شیطون نگاهش کردم و گفتم : خب بزن بالا فرم مدرسه تو نگاهش کنم! چشمی گفت و فرم مدرسه شو زد دراورد و بلوزشم زد بالا همین که بلوزش رفت بالا چشمام برقی زد و با لذت بهش نگاه کردم و اروم دستمو بردم رو....👇❌🔞 https://t.me/+aUehg9Rh3wFlOWU0
Показать все...
یه ریره میزه سلیطه داریم که پسر دایی مذهبیش و مجبور می کنه براش بخوره، کجاش و اونجاشو.... 😂🙈♨️🔞👅 https://t.me/+Vy-pKmlnEhgyNmZk
Показать все...
👍 2
#پارت_۹🔥 وارد اتاق شدم مهسا نیمه جون رو تخت بود طبق روال همیشه اشکان زیرش بود و از #م.مه و #ک.ص سفیدش لذت می‌برد و من از #کو.ن تنگش پشتش جا گرفتم و شروع کردیم انگار مسابقه گذاشته بودیم هرکی زودتر به او. ج برسه برنده است این بین دو باری مهسا به اوج رسید ولی این کافی نبود بود؟ جامون و عوض کردیم این سری من زیر بودم‌ و توی #کو.ن مهسا تلمبه میزدم و اشکان روش بود با فشاری که اشکان داد #نا.له کردم و محکم تر د.اخل مهسا تلم. به زدم🥵❤️ اشکان هم خودشو محکم تر و سریع تر داخلش حرکت میداد. صدای #تخ. م هامون و بدن های عرق کردمون که روی هم سر می‌خورد تو اتاق پیچیده بود و فضا رو س.کسی تر می‌کرد اشکان با ی نعره مردونه خودشو رو شکم مهسا خالی کرد ولی من هنوز نیاز داشتم و ...🥵 🖤🍑🔞🔞🔞🔞🔞 https://t.me/+z42bQ21fVpwwOTU0 #گروووووووپ🔞 #تریسام🔞
Показать все...
_اقای دکتر دخترم دیشب خود ارضایی میکرد میخوام باهاش حرف بزنید یه تای ابرومو بالا دادم کوچولوی هورنی _لطفا صداش کنید بیاد داخل خودتون بیرون بمونید از اتاق خارج شد و‌دختر ۱۳ساله ش وارد اتاق شد _مامانت میگه دیشب خود ار.ضایی میکردی ؟ ‌لبشو‌گاز گرفت _خب تو عکس ابنباتتو فرستاده بودی منم بهشتم میخارید فقط خاروندمش روی پاهام نشوندمش و چاک با.سنشو روی التم تنظیم کردم دستمو از شلوار و‌شورتش رد کردم و بهشتشو چنگ زدم _نظرت چیه تا مامانت منتظره ارشادت کنم به زن و شوهر بازیمون برسیم کوچولو؟ با تکون دادن سرش بی طاقت روی میزم نشوندمش و شبوار مدرسه شو دراوردم زبونمو لای چاک بهشتش کشبدم مثل همیشه خیس بود تند تند زبونمو تکون میدادم روی شیار بهشتش که با صدای خانم مدیر و باز شدن در اتاقم... https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk سک.س مشاور مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله💦💦💦
Показать все...
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
Показать все...