nisti🩶
🔱﷽🔱 به قلم ♚تهمینه♚ ✘✗هر گونه کپی پیگرد قانونی دارد✗✘ ☜همه از نیست امده ایم و به نیست ☞ میرویمـ..٭ 📄✍🏿 ♔ناشناس نویسنده:http://t.me/HidenChat_Bot?start=6196402761♚ ❥جهت تبلیغات به ایدی زیر پیام دهید❥ ♡@eee_ee888♡
Больше1 506
Подписчики
+1324 часа
+37 дней
-230 дней
Время активного постинга
Загрузка данных...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Анализ публикаций
Посты | Просмотры | Поделились | Динамика просмотров |
01 Media files | 16 | 0 | Loading... |
02 بهش میگن ملکه ی افعی ...
چون داغدار مرگ دختر ۴ سالشه ، هرکسی که کوچکترین سهمی توی مرگ ماهی عزیزش داشته رو نیش میزنه ، عهد کرده که قاتل ماهی رو بکشه ...
ملکه قدرتمنده ، هزاران آدم براش کار میکنن ، همه ازش حساب میبرن ، با اعتبارش آدم میخره و آزاد میکنه ...
زخم خوردس و برای درمون پیدا کردن برای این زخم دست به هرکاری میزنه ...
ماه نشین روایت زندگی یک زنه ... زنی که زنانه برای انتقام میجنگه ، زنی که توسری خور نیست ، ضعیف نیست ، ترسو نیست برعکس زیادی جسوره ، زیادی نترسه ، اصیله ، افعیه ، زیادی شبیه ملکه هاست ...
و در این راه با مردی آشنا میشه سرشار از راز ، غیر قابل اعتماد ، دیوانه تر از خودش و ...
https://t.me/+yLWzR3CWT-wxMWU0
۱۹ | 15 | 0 | Loading... |
03 - لطفا...لطفا دژان با آزار من برادرت برنمیگرده❤️🩹
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
- اما دل من آرومتر میشه!
گفت و توی یه حرکت دستای دختر رو محکمتر به بالای تخت بست، چشم از زیبایی مسخ کنندهی صورتش گرفت و به خودش نهیب زد که این فقط برای انتقامه اما خوب میدونست به اون دختر دوستداشتنی دل داده بود!
قطرات اشکی که تند تند روی صورت دختر میچکید داشت دلشو به درد میآورد اما محال بود اینبار از فرصتی که خیلی راحت به دست آورده بگذره دست سمت لباسای دخترک برد
- گریه نکن، گریه نکن بذار تمومش کنم🔞
- من... من دوست داشتم!...🥹❤️🩹
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
• ساعت ۱۹ پاک کن 🩵 | 21 | 0 | Loading... |
04 Media files | 8 | 0 | Loading... |
05 -سقطش کن!
ناباور از آن چه شنیده بودم یک گام به عقب برداشتم.
یه گامی رو که من به عقب برداشته بودم با دو گام بلند جبران کرد:
-اصلا از کجا معلوم که راست بگی و نخوای توله ی یکی دیگه رو به اسم خانوادگی ما ببندی هان؟
از اون بابای معتاد پفیوزت که آبی گرم نمیشه، گفتی چی بهتر از این که خودمو ببندم به ریش یه خانواده ی اسم و رسم دار...
هق زدم و یک گام دیگه به عقب برداشتم.
دستش رو دراز کرد و محکم بازوم رو گرفت و گفت:
-پای یه مرد توی خونه ی تو باز شده و یه جنازه روی دست من مونده... اون وقت توقع داری باور کنم که داری راست می گی و حامله گیت مشروعه؟!
دستش رو ناگهان رها کرد و فریاد زد:
-نمی تونی با یکی دیگه بخوابی و ادای زن های نجیب رو در بیاری و توقع داشته باشی سایه ی سر بشم برای اون نطفه ی حرومی که توی شکمته!
سرم گیج می رفت! گناه من فقط عاشقی بود و حالا داشتم تاوان عشقم رو به بدترین شکل ممکن می دادم.
سرش رو جلو اورد و پچ پچ کرد:
-همین امشب کار رو تموم میکنم دختره ی بی آبرو....
نفسم رفت و لرزیدم
https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8
زن با نگاهی تحقیر آمیز براندازش کرد و گفت:
-خیال کردی با یه توله میتونی پاگیرش کنی؟
سری با افسوس تکون داد و همون طور که به سمت وسایلش می رفت گفت:
-از تو زرنگ تراش نمیتونن این گرگای پولدار رو گول بزنن...
تو که مثل بره می مونی دختر جون!
هنوز همون جا گوشه ی مطبش تاریک و کثیفش می لرزیدم که صداش رعشه به جونم انداخت:
-تموم نشد پری؟
-الان تمومش می کنم آقا!
رو به من تشر زد:
-یالا بیا روی تخت! اون وقتی که باید می لرزیدی لابد جیک جیک مستونه ت بوده! بیا دیگه این قدر وقت من رو نگیر دختر جون!
به دست و پاش افتادم:
-تو رو به هر کی می پرستی بذار برم!
-بذارم بری؟ دیوونه شدی؟ مثل این که یادت رفته کی اون بیرونه و من برای چی پول گرفتم!
دستم رو توی جیب شلوارم کردم و سرویس طلا رو جلوش گرفتم. چشماش با دیدن برلیان ها برق زد اما گفت:
-جفتمون رو می کشه!
-میرم... قسم میخورم که یه جوری خودم رو گم و گور می کنم که هیچ وقت پیدام نکنه...
وسوسه شده بود! صداش دوباره اومد:
-داری چه غلطی می کنی پری!
سیلی محکمی به صورتم زد و من بی اختیار جیغ کشیدم. پری سرویس رو از دستم قاپید و با خونسردی گفت:
-تموم شد آقا!
https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8
رفتم اما نمی دونستم اون یه روزی وجب به وجب این خاک رو دنبالم می گرده... | 19 | 1 | Loading... |
06 بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍒تجاوز ترسناک اجنهای که عاشقم شده بود
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم | 19 | 0 | Loading... |
07 . | 7 | 0 | Loading... |
08 Media files | 36 | 0 | Loading... |
09 🔞❌ پسره مافیا به دختره گفته که تو خواب بهش تعرض کرده .😢 دختره اول باورش نمیشه اما🔞
گیج بودم. اصن چیزی حس نمیکردم.
انگار توی یک حالت گیجی فرورفته بودم. لعنت به تو آراد. واقعا این کار رو کرده بودی؟
دروغ نمیگفت. حتی گفت که میتونم آزمایش بدم.
حالا متوجه شدم اون روز که برگشتم خونه، اون لکههای روی شکمم چی بود.
لعنتی 😡هرکاری خواست با من کرده بود.😱😭
تو فکر خودم بودم که به جلوی خونه رسیدم. دنیا پیش روم سیاه شده بود.
https://t.me/+cdtfc-gZa0JlZWNk
۱۶ | 29 | 0 | Loading... |
10 - همش تقصیر تو بود، ازت متنفرم ویانا میفهمی؟ ازت متنفرم!
جلوتر رفتم و دستاشو گرفتم:
- دژان ببین من واقعا فکر نمیکردم که...که برادرت توی اون کشتی باشه و خب...خب فقط من باعثش نش...
با جسم سردی که روی شقیقم قرار گرفت متعجب به دژانی که روم اسلحه کشیده بود خیره موندم:
- تو اینکارو نمیکنی!
رگههای خشم توی چشمای براقش پیدا بود!
- من اینکارو میکنم، به خاطر خون برادرمم که شده اینکارو میکنم!
- که عذاب وجدانتو کمتر کنی؟ چون میدونی به اندازه من مقصری و نمیخوای قبول کنی درسته؟
سر اسلحه رو تکونی داد و گفت:
- بعد از تو نوبت خودمه، نگران نباش!...
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵 | 40 | 0 | Loading... |
11 _بیا سوارشو
_من باهات جایی نمیام
با تویی که زن عقدیتو جلو اونهمه آدم تحقیر میکنی
نامرد من اولینم با تو بود ولی به همه گفتی دختر نیستم دیگه نمیخام تویه عوضی رو ببینم با جدیت لب زد
_رفتن و اینارو باید قبل از اینکه بیای زیرم فکر میکردی زن من اونجاییه که من میگم قبل از اینکه قاطی کنم سوارشو صدف
بی توجه خلاف مسیر دوییدم که با کشیده شدن
https://t.me/+a2TNWFwTQMU5YmQ0
پسره بخاطر انتقام دختررو میکشه زیرش و بعدم آبروشو میبره😥❌❌❌ اگه پارتش نبود لفت بده⭕️⭕️⭕️⭕️
۱۳ | 28 | 0 | Loading... |
12 🎂⬿انواع ژستهای عڪـآسی برای تولدِت
https://t.me/photograaphy_time/334
💙⬿ژستهای عڪاسے با رفـیـقِ صمیمیت
https://t.me/photograaphy_time/368
📸⬿ژست عڪاسے بدون ِ چهره👩🏻
https://t.me/photograaphy_time/312
𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒
🎀 گـــیف فیک 𝐋𝗼𝗩𝗲
؛┘─◄@Gif_your
🥺 دادگاه دلم من
؛┘─◄@dadgah_delam2
🍓 ایده های آشپزی روز
؛┘─◄@ideashpaazi
🧳 یڪ چمدان پروفایل
؛┘─◄@Caffe_profilee
👑 گنجینه بنفشبوک
؛┘─◄@banafsh_book
☕ فنجانی پر از شعر
؛┘─◄@Kafee_sheerr
🩷 آکادمی مدل مو
؛┘─◄@baaftemooshik
🩺 طبیب خانواده باش
؛┘─◄@teb_va_khanevadeh
💰 ایدههای عالی درامدزایی
؛┘─◄@honar_khallaghyat
🖊آموزش رایگان نویسندگی
؛┘─◄@anahelanjoman
💋 گیف استوری لاو
؛┘─◄@gifstorylove
🕋 کربلای حسین عاشقتم
؛┘─◄@Karbalas
💚 امام زمان عج
؛┘─◄@emamzaman_313
📸 عکاس حرم امامرضا
؛┘─◄@KARBOBAALA
🥵 دنبال رمان ترسناکی؟
؛┘─◄@Roman
🎶 مست عشق شو
؛┘─◄@molanay_gan
⚫️ استوریجآت مُـحَـرَّم ❸⓿❹❶
؛┘─◄@beynolharameyns
🫀دنیایِ قلب عاشقی
؛┘─◄@BOOGGZZZ
♥️ قلبها بهسوی کربلا
؛┘─◄@ashegankarbla
🫂 یک بغل شعر
؛┘─◄@BI_MOLAAHEZEH
❤️ پروفایل ویژه متحرک
؛┘─◄@proufaile
👪 روانشناس و مشاور شما
؛┘─◄@hamrah_ba_dr_holakouee
😔 دلنوشته های پر ازغم
؛┘─◄@eshgh_talkhh0
😎 پروکسیهای سه سوته
؛┘─◄@proxynabb
👰🏻♀ ماسک خونگی صورت
؛┘─◄@TVmoda
🧚♂ آموزش دقیق ماورا
؛┘─◄@beyondmeta666
🥰 حسرت عشق دل
؛┘─◄@HASRAT_ASHGH1
📒 روانشناس خودت باش
؛┘─◄@aramesh_roh_ravan
🛑 دوبیتی ناب بهاردونه
؛┘─◄@nnaabbb
🩶 دلتنگ بین الحرمین
؛┘─◄@ghatilol_abarat_128
🌧 خُداوند بخشنده مِهربان
؛┘─◄@samte_khooda
🤩 خنده دار ترین جک ها
؛┘─◄@dafashakhaa
😊 سلامت کده تلگرام
؛┘─◄@akhbarazmoon
🔵 والپیپر 𝐋𝐎𝐕𝐄 رمانتیک
؛┘─◄@romantic313
🤎 تکست تلـخ مفهومی
؛┘─◄@Dep_FSangin
𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒𓂃˒
𖡇جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️ | 67 | 0 | Loading... |
13 من آذرم ، ملکه ی افعی صدام میزنن ، سرکرده ی یک گروه مافیا هستم و بین هزار هزار تا مرد حرف رو حرفم نمیاد ...
برام ، آدمای زیادی کار میکنن چون من یک ملکم .
هرکس که به حرفم نباشه رو مثل یک افعی نیش میزنم و چون یک روزی این آدما من و نیش زدن ، ماهی ۴ ساله ی من و به قتل رسوندن چون زورشون به من نرسید و حالا من حاضرم برای انتقام از این آدما دست به هر کاری بزنم .
حتی اگر اون کار کشتار جمعی این آدمای حرومزاده باشه ...
حتی اگر اون کار تجارت مخدر باشه...
حتی اگر اون کار زیر خواب شدن برای مردی باشه که به اندازه ی تمام عمرم ازش متنفرم ...
و هزار تا کثافت کاری دیگه ...
من آذرم ، به معنای واقعی اسمم آتیشم ، آتیش جهنم انسان های بی رحمی که جون ادما براشون ارزشی نداره ...
https://t.me/+yLWzR3CWT-wxMWU0
ماه نشین یک روایت متفاوته که بر خلاف تمام کلیشه های تکراری ، قدرت یک زن رو به نمایش میذاره ...
یک عشق آتشین بین زنی جسور و مردی دیوانه ...
از دستش ندید 👌👌
#عاشقانه_درام_معمایی_انتقامی
#بزرگسال🔞
۱۲ | 4 | 0 | Loading... |
14 من آذرم ، ملکه ی افعی صدام میزنن ، سرکرده ی یک گروه مافیا هستم و بین هزار هزار تا مرد حرف رو حرفم نمیاد ...
برام ، آدمای زیادی کار میکنن چون من یک ملکم .
هرکس که به حرفم نباشه رو مثل یک افعی نیش میزنم و چون یک روزی این آدما من و نیش زدن ، ماهی ۴ ساله ی من و به قتل رسوندن چون زورشون به من نرسید و حالا من حاضرم برای انتقام از این آدما دست به هر کاری بزنم .
حتی اگر اون کار کشتار جمعی این آدمای حرومزاده باشه ...
حتی اگر اون کار تجارت مخدر باشه...
حتی اگر اون کار زیر خواب شدن برای مردی باشه که به اندازه ی تمام عمرم ازش متنفرم ...
و هزار تا کثافت کاری دیگه ...
من آذرم ، به معنای واقعی اسمم آتیشم ، آتیش جهنم انسان های بی رحمی که جون ادما براشون ارزشی نداره ...
https://t.me/+yLWzR3CWT-wxMWU0
ماه نشین یک روایت متفاوته که بر خلاف تمام کلیشه های تکراری ، قدرت یک زن رو به نمایش میذاره ...
یک عشق آتشین بین زنی جسور و مردی دیوانه ...
از دستش ندید 👌👌
#عاشقانه_درام_معمایی_انتقامی
#بزرگسال🔞
۱۲ | 11 | 0 | Loading... |
15 نگاهی به هاکان، پسره خوشتیپ و هات عمارت رو به روییمون که ترک بود انداختم و در کمال بیشعوری لب زدم:
- ماشالله بزنم به تخته انگار گِل اینو از بهشت برداشتن و مال منو از دم دره جهنم... آی آی خدایا حکمتتو شکر! اووف بازوهارو! بیشرف هر روزِ خدا دخترکُش تیپ میزنه کجا بره؟ شک ندارم حرمسرایی چیزی داره با این حجم از پرکاری!
دستشو توی جیبش فرو برد و به ترکی ازم پرسید:
- چی میگی؟ متوجه نمیشم!
کلهی سگمو ناز کردم و با غصه به فارسی گفتم:
- هیچی جیگر، نمیدونی اسمشو گذاشتم هاکان...ظاهر خوبی داری ولی در باطن از این زبون بسته هم هارتری! برای همینم به جای ابراز علاقه بهت باید به سگه ابراز علاقه کنم...
ابرویی بالا انداخت و در کمال ناباوری به فارسی جوابمو داد:
- تاوقتی خودم هستم چه نیازی به سگه هست دختر ایرونی؟ واجب شد یه دیت باهم بریم بیشتر از تعریف تمجیدات فیض ببرم البته ترجیح میدم دیته توی خونهی من باشه که منم بتونم جبران کنم برات؛ مثلا تو بشی سوگلی حرمسرام...!🤣🔞
https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0
https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0
صب بپاک | 11 | 0 | Loading... |
16 این رمانو به هیچ وجه از دست ندید که فوق العادس پیشنهاد خودمه بچه ها❌😍
اگه اهل رمان خوندنید یه رمان متفاوت میخواین بخونید برید تو کانال اصلیش❤️🔥 👇
https://t.me/+dKd2mr-9OtplYTZk
عاشقانه ای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ...
دختری که عاشق تنهاییه و با کسی کاری نداره اما امان از زبون درازش که بلاخره یه جایی کار میده دستش!
و پسری سرد و مغرور که در مقابل اِلآی قصه کم میاره و جون میده سر این دختر...
اما چی میشه که یهو سرد میشن از هم؟!
کسی سعی در خراب کردن زندگی هیرمان و اِلآی داره؟!
کدومشون اشتباهاتی میکنه که خوشی هاشون رو به سمت نابودی میکشه؟!
https://t.me/+dKd2mr-9OtplYTZk
https://t.me/+dKd2mr-9OtplYTZk
#عاشقانه #غمگین #مافیایی #پایان_خوش❤️🔥
جویین بدید که زودی پاکش میکنم❌ | 8 | 0 | Loading... |
17 _چرا در رو قفل کردی!؟
جوابی نداد ادامه دادم: این کارت چه معنیای میده؟!
شونهام و گرفت منو هل داد رو تشک که دقیقا پشت سرم قرار داشت افتادم روم خیمه زد دوتا مچ دستم گرفت ترسیده لب زدم: داری چیکار میکنی ؟!
سرش کج کرد گفت: مشخص نیست🔞
اشک گوشه چشمام جمع شد با صورت سرخ شده گفتم: تمومش کن .
با این جملهام بیشتر تحریک به ادامه کارش شد شروع به دست پا زدن کردم تقلا میکردم مچ دستام از حصار دستاش بیرون بیاد پا به تشک تخت میزدم او از تقلا کردنم خوشش اومد لبخندش پر رنگتر وحشناکتر شد منم که چیزی نمونده بود اشکم در بیاد. یه دستم رها کرد فکم گرفت محکم لبش رو لبم فرود آورد .....🔥🔞
دلت یه رمان #سخسی نمیخواد🤤
اینجا یه پسر شر شیطون داریم که بزور دختره رو معشوقه خودش کرده🥺❤️🔥
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
آخ آخ بیا ببین چه بلاهای سر دختر بیچاره میاره🙈🔞
• صبح پاک کن 🩵 | 18 | 0 | Loading... |
18 🔞❌ پسره مافیا به دختره گقته که تو خواب بهش تعرض کرده .😢 دختره اول باورش نمیشه اما🔞
گیج بودم. اصن چیزی حس نمیکردم.
انگار توی یک حالت گیجی فرورفته بودم. لعنت به تو آراد. واقعا این کار رو کرده بودی؟
دروغ نمیگفت. حتی گفت که میتونم آزمایش بدم.
حالا متوجه شدم اون روز که برگشتم خونه، اون لکههای روی شکمم چی بود.
لعنتی 😡هرکاری خواست با من کرده بود.😱😭
تو فکر خودم بودم که به جلوی خونه رسیدم. دنیا پیش روم سیاه شده بود.
https://t.me/+cdtfc-gZa0JlZWNk
۲۲ | 15 | 0 | Loading... |
19 آیسل، خوشگلترین دختر بزرگمهرا❤️🔥🥹
دختری که عزیزدردونهی باباش بود و بعد مرگ اون و مادرش حسابی تنها شده بود، پدربزرگش ارث زیادی براش گذاشته بود و پسر عموش مدام اذیتش میکرد و سعی داشت بهش تعرض کنه، از همهی مردا میترسید و نسبت بهشون نفرت داشت تا اینکه سر و کله ی پسر همسایه آیهان ملکیِ مهربون پیدا شد و دلشو برد😍
اما نمیدونست که انتقام تازه شروع شده و پسر عموش با همدستی دخترعمش قراره بازی بدی رو باهاش شروع کنه و مهرهی اصلی این بازی برای نابود شدن آیسله‼️
چی میشه اگه این راز برملا بشه که آیسل بچهی اون خانواده نیست و درواقع...🤯
https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0
https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0
8پاک | 11 | 0 | Loading... |
20 من اِلآی عاشق یه پسر بلوچ میشم و باهاش ازدواج میکنم اما اوایل ازدواجمون متوجه یکسری مخفیکاریهاش میشم و....❌❤️🔥
عشقی جنون وار و پر از خواستن که به جدایی میکشه و....❌🔞
https://t.me/+dKd2mr-9OtplYTZk
https://t.me/+dKd2mr-9OtplYTZk
کانالش خصوصیه لینکش دو ساعت دیگه باطله❌👆
#عاشقانه #مافیایی #بدون_سانسور🔞
• ساعت ۱۹:۳۰ پا کن 🩵 | 19 | 0 | Loading... |
21 چند وقته عادت ماهیانه نشدی؟!😱💦
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
- منظورتون از این حرفا چیه ؟!
- وا یعنی نمیدونید باردارید؟!
احساس کردم روح از تنم جدا شد چطور ممکنه ؟! امکان نداره امکان نداره یعنی… حتی فکر کردن راجبش مغزم سوت میکشید.
خطاب به قابله گفت: چطور امکان داره ایشون دختر هستند.
سر به نشانه نفی تکان داد گفت: من رو تجربه میگم سینههای تو شبیه به سینه زنی که چهارماه بارداری هست.
دختر بیچاره خبر نداره #حاملست تا اینکه #قابلهای که برای معاینه دوستش اومده بود میگه😢
اگر دنبال یه رمان سراسر #هیجانی غیر قابل پیشبینی هستی جوین بده👇
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
• ساعت ۱۹:۳۰ پاک کن 🩵 | 20 | 0 | Loading... |
22 _دکتر سقطش کن هرچقدرم شد دوبرابر میدم
با گریه از بازوی شاهو آویزون شدم
_توروخدا نکشش بچه ی من قلبش تشکیل شده..
با خشم هولم داد
_دختره ی احمق تو قرار بود فقط تختمو گرم کنی نه اینکه شکمت بیاد بالا .. این بچه همین امشب کارش تمومه
_نمیزارم..نمیزارم جون بچمو بگیری با بچم میریم...
با پشت دستی که خوردم یه لحظه گیج شدم از درد و صدای غرش شاهو بود که تو گوشم پیچید
_یکبار دیگه حرف از رفتن بزنی زندگیتو سیاه میکنم صدف..
https://t.me/+a2TNWFwTQMU5YmQ0
۱۸ | 18 | 0 | Loading... |
23 _زنم شو
به چیزی که شنیده ام شک میکنم ، میپرسم «چی ؟ »
سرش را تا نزدیک ترین حالت ممکن به من جلو میکشد
_زنم شو تا دنیا رو برات به آتیش بکشم
زمزمه میکنم
«میفهمی داری چی میگی ؟»
مطمئن سر تکان میدهد و انگشتانش پوست گلویم را نوازش میکنند
_پشتت میشم ، اسم من بیفته پشت اسمت دیگه کسی نمیتونه زمینت بزنه ، نمیذارم آب خوش از گلوی دشمنات پایین بره ، زنم شو و انتقامت و از اون حرومی بگیر ، زنم شو تا به دنیا نشون بدم تنها ملکه ی این جهان تویی ...
زن نامدار شو تا همه بدونن تو ملکه ی منی ، افعی خوش خط و خال منی ، مال منی ... زن من شو ملکه ...
https://t.me/+yLWzR3CWT-wxMWU0
روزی که به او نزدیک میشدم برای اینکه به من در انتقام گرفتن کمک کند هیچ گمان نمیکردم که به این نقطه برسیم .
من قرار بود ملکه ی بازی نحسی مان باشم نه ملکه ی او ...
او قرار بود یک دوست باشد، یک شریک نه معشوق دیوانه و یاغی ملکه ...
۱۵ | 12 | 0 | Loading... |
24 من درتاجم دختر جنگجوی که جان تنم را فدای سلطنت میکنم.
حین محافظت از ملکه به چالش بزرگی خوردم یک پهلوان #دلیر قدرتمند در مقابلم بود با تمام قدرتم جنگیدم #شکست خوردم!
من #مرگ خود را قبول کردم اما برخلاف تصوراتم مرد جور دیگری مجازاتم کرد
او منو مجبور کرد...🔞
برای خواندن این رمان سراسر #هیجانی 👇🔥
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵 | 18 | 1 | Loading... |
25 #سرخترین_عشق
آراد گفت: این دوستیهای عمیق که حتما نباید بین دو جنس مخالف بشه
آریا پرسید:یعنی چی؟🚫
❌یک رمان هیجانی و عاشقانه❌
منظور آراد چی میتونه باشه؟🚷🔞
https://t.me/+cdtfc-gZa0JlZWNk
۱۲ | 30 | 0 | Loading... |
26 مسیح-چرا وقتی می خندی این حال منه که خوب میشه؟
لب پایینم رو توی دهنم کشیدم
دستهام رو بالا آورده و روی سینه اش گذاشتم
-زبون باز،دل چند تا دختر بیچاره رو اینجوری بردی؟
ابروهاش به بالا زاویه گرفت
مسیح-یعنی الان دل تو رو بردم؟
الان؟دل من خیلی وقت پیش رفته بود
شاید از همون شب توی چادر که زمزمه کرده بود می خوامت
برای فرار از جواب دادن عقب کشیدم اما کف دستش به سرعت روی کمرم نشست
مسیح-حق نداری یک سانت عقب بری،تلافی تمام این مدتی که نبودی و آرامش و با رفتنت ازم گرفتی
این تنبیه بود یا جایزه؟اصلا کسی پیدا می شد دل جدا شدن از این آغوش گرم و امن رو داشته باشه؟
https://t.me/+h-gt9qeOGRg1MzE0
۱۲ظهر | 16 | 0 | Loading... |
27 جنگ جهانی و اشغال ایران باعث باز شدن پای افسر روس به زندگی لیلی میشه و هرکاری میکنه تا لیلی بدست بیاره حتی کشتن پدر و برادرانش....
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
زیرگوشم زمزمه میکند:
-اونارو میبینی؟ دیوونه شده از وقتی #فرار کردی این طوری داره بقیه رو #قتل_عام میکنه!
فرار کردم چون نمیتونستم ببینم هر روز به شکلی من و خانواده ام رو اذیت میکرد و بعد میگفت #عاشقتم!
سه نفر جلوی پاهایش افتاده بودند دست و چشم و دهانهایشان بسته بود!
از همینجا میتوانستی لرزششان را ببینی. او فریاد میزند:
-کسایی که با نازیها همکاری میکنن چیزی جز یه مشت موشهای کثیف نیستند! و سزای کسایی که به جمهوری شوروی و پادشاهی ایران خیانت میکنند مرگه!
شلوار خیس یکی از مردهارا میبینم. خودش را کثیف کرده بود!بعد از اتمام حرفش صدای #شلیک_گلوله در فضا میپیچد و بدنها یکی یکی روی زمین میافتند! نفسم بند میاید نگاهم روی او میماند با ان صورت سرد و خونسرد و چشمهای بیحالت مثل کسی نیست که چند نفر به #قتل رسونده.
دستی روی #خون هایی که به صورتش پاشیده میکشد. برای لحظهای انگار بین جمعیت چهره آشنایی دیده که با شک برمیگردد و.....🥹❤️🔥
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
داستانی براساس واقعیت💣
• صبح پاک کن 🩵 | 13 | 0 | Loading... |
28 من هاکانم❤️🔥
دورگهی ایرانی ترک تباری که مدل معروف برندای مده و عکساش همیشه رو جلد مجلههاست، فن زیاد دارم و خیلیا بهم پیام میدن که حتی سین نمیخوره اما وقتی اون دختر ناشناس بهم ویس داد و برای اولین بار صداشو شنیدم عجیب دلم براش رفت!🥹
اون خیلی چیزا ازم میدونست ولی یه عکسم تو اینستاگرامش نداشت، دلم میخواست ببینمش اما نشد و هیچ جوره پا نمیداد، خیلی دنبالش گشتم اما هیچی به هیچی و انگار عمدا میخواست ناشناس بمونه...
بعد چند سال اتفاقی توی ایران دیدمش!
میخواست انکار کنه همون دختریه که مدتها باهم تو فضای مجازی حرف زدیم، صورتشو هیچوقت بهم نشون نداده بود و همیشه از زیرش در میرفت اما منی که در به در دنبالش گشته بودم محال بود صداشو یادم بره...
بد موقعی اومده بود؛ من وسط یه انتقام قدیمی گیر کرده بودم، داشتم با دخترعمش ازدواج میکردم و با اومدنش آتیش عشقی که ناتموم مونده بود رو توی دلم شعلهور کرد، به خاطر محافظت از خودشم که شده سعی کردم ازش دور بمونم اما اون فنچِ لوند با دلبریاش کاری کرد نتونم دوریشو تحمل کنم و کشوندمش خونم تا دم به دم خفتش کنم...🔞🤤
https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0
صب بپاک | 23 | 0 | Loading... |
29 ببینید دختره بدجنس رمانمون با اینکه عاشق امید شده ولی چجوری بهش جواب میده😂😭
- غزاله... فکراتو کردی؟
میدونستم منظورش چیه اما خودمو به اون راه زدم و با ابروهای بالا رفته پرسیدم:
- راجب چی؟
- راجب خودمون... قرار یک ماه پیشمون و یادت نرفته که... گفتی فقط به یه شرط حاضری باهام زندگی کنی و جدا نشی.
اهوم کشداری گفتم و کمی از نوشیدنیم نوشیدم. میدونستم این بی تقاوتیم خیلی حرصش میده اما خودشو کنترل میکنه!
در آخر طاقت نیاورد و گفت:
- خب جوابت چیه؟
خبیث جواب دادم:
- جوابم به زودی میاد دم در و تو تحویلش میگیری... درخواست طلاق!
چند دقیقه فقط با بهت بهم خیره شد و تنها صدایی که سکوت بینمون و میشکست صدای گوش نواز قطرات بارون بود.
یکدفعه انگار به خودش اومد و طغیان کرد:
- تو جدیی غزاله؟ آخه چرا؟ من که همه تلاشمو کردم لعنتی... من نمیزارم تو از پیشم بری.
با اخم بلند شدم و غریدم:
- تو خودت این حق انتخاب و به من دادی پس بهتره سر حرفت بمونی
- هیش آروم گربه چموشم... من اینجام نترس!
امید و غزاله دختر عمو و پسرعمویی که به خاطر مسائلی به اجبار با هم ازدواج کردن. امید عاشق غزالهس و برای بدست آوردن قلبش هر کاری میکنه و اما....🔥‼️
https://t.me/+h-gt9qeOGRg1MzE0
۲۴ | 1 | 0 | Loading... |
30 امید و غزاله دختر عمو و پسرعمویی که به خاطر مسائلی به اجبار با هم ازدواج کردن. امید عاشق غزالهس و برای بدست آوردن قلبش هر کاری میکنه و اما....
چند دقیقه فقط با بهت بهم خیره شد و تنها صدایی که سکوت بینمون و میشکست صدای گوش نواز قطرات بارون بود.
یکدفعه انگار به خودش اومد و طغیان کرد:
- تو جدیی غزاله؟ آخه چرا؟ من که همه تلاشمو کردم لعنتی... من نمیزارم تو از پیشم بری.
با اخم بلند شدم و غریدم:
- تو خودت این حق انتخاب و به من دادی پس بهتره سر حرفت بمونی
و پشت بند حرفم سمت در آشپزخونه رفتم و اما با روشن شدن ناگهانی آسمون و چند ثانیه بعد صدای وحشتانک رعد و برق، ترسیده جیغ بلندی کشیدم و دستمو رو گوشام گذاشتم.
قبل اینکه بتونم خودمو جمع کنم برقا رفت و ترس من بیشتر شد... با بغض و لرز اسم امید و صدا کردم که همون لحظه تو آغوش گرمی فرو رفتم:
- هیش آروم گربه چموشم... من اینجام نترس!
بیتوجه به بحث الکی که بینمون راه انداخته بودم، برگشتم و سفت بغلش کردم که خندهای کرد و با شیطنت گفت...
https://t.me/+h-gt9qeOGRg1MzE0
۲۰ | 12 | 0 | Loading... |
31 پسر عموی لاتی که تازه از زندان آزاد شده کسی که تمام فامیل از او متنفر بودن حالا من رو میخواست و به هر طریقی منو بدست می اورد حتی.....
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
-ت...تکین!
بعد از مکثی پوزخند میزند:
- بعد از این همه سال اولین باره اسممو از دهنت میشنوم!
سرم را بیشتر به تشک فشار میدهم،دستش روی هوا می ایستد. همراه نفس عمیقش دستش را پس میکشد:
- کی میخوای ادم بشی؟
او بود که یک حیوان به تمام معنا بود،خندهام میگیرد از حرفش!
صدایش عصبیست و کمی بلند شده:
- باتوام!
دلم پیچ میخورد، این حرفا آخرت خوبی نداشتند. میترسیدم در این نصف شب آبرو ریزی کند، میترسیدم شروع به داد و هوار کند یا... سعی میکنم صدای لرزانم را صاف کنم:
- بقیه خوابن!
-دقرار بود یه فرصت بدم ادم بشی ولی انگاری یع غلط اضافه کردم !
صدایش چشمهایش و اخمهای درهم رفتهاش و بدتر از آن گردن کلفت و بازوهایی که پنج برابر بازوی من بود باعث شده بود از ترس به نفس نفس بیوفتم!
دستانش را کنار سرم میگذارد و من از ترس فلج شدهام وقتی باز هم لبهای کلفتش من را میبوسد و...❤️🩹🔥💦
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
تمام بچگیم با ترس از اون گذشت تا وقتی که از زندان ازاد شدوبه هرطریقی منو میخواست...
• ساعت ۱۹ پا کن 🩵 | 22 | 0 | Loading... |
32 ⭕️رها در عمارت فرامرز ها با سخت گیری شدید زندگی میکند تا اینکه پسرعموی لاتش از زندان ازاد میشود ....
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
بی توجه به تن لرزونم، کف دستشو رو موهام میکشه و شونه بدون پوششمو میبوسه
_چقد تو قشنگی آخه....!
دندونام بهم میخورن، نمیخواستم داغی تنشو حس کنم... همیشه بعد تموم شدن کارش...
پیشم میموند و ناز و نوازشم میکرد...
یه نوازش زجر آور!
میگفت با این کار اروم میشم ولی من....
با حس گرمی انگشتاش روی گودی کمرم... دیگه طاقتم تموم میشه و به شدت به گریه میافتم، عصابش خورد میشه و با چنگی که به موهام میزنه... سرمو به سمت خودش برمیگردونه و با خشونت میبوسه! اون قدر با گریه دستو پا میزنم تا دندوناشو از گوشتم جدا میکنه و نگاهم میکنه...
_چشمای اشکیتو دوست دارم....
یک دفعه در باز میشه
_رها جان اینجایی؟اقا جونت ص....
با باز شدن ناگهانی در اتاق..
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
https://t.me/+LNFvhVlNsMhmM2M8
❌چون یتیم بودم، پدر بزرگم مجبورم میکنه زن پسر عمویی که تازه از زندان ازاد شده بشم کسی که به رذلی او روی زمین نبود....
• ساعت ۱۳ پاک کن 🩵 | 19 | 0 | Loading... |
33 - امشب که نمیشه بخوابی!
https://t.me/+5FCJHkLE8Ro5ZDk0
مثل خودش ابرویی بالا انداختم و دست به سینه نگاهش کردم.
- چرا نمیشه؟
دستش رو سمت دکمه های بلوزش برد و درحالی که بازشون می کرد، گفت:
- چون امشب باید مال من بشی!
با حرفی که زد وحشت به جونم انداخت و ناخواسته قدمی عقب رفتم. سمتم اومد و دستش رو روی کمرم گذاشت و من رو به سمت
خودش کشید.
- بهم...دست...نزن!
من نمیخوام!
نه شما رو نه این ازدواج کوفتی و مسخره رو!
https://t.me/+5FCJHkLE8Ro5ZDk0
https://t.me/+5FCJHkLE8Ro5ZDk0
ازدواج اجباری با خانزاده مغرور🔥
• صبح پاک کن 🩵 | 13 | 0 | Loading... |
34 ببینید دختره بدجنس رمانمون با اینکه عاشق امید شده ولی چجوری بهش جواب میده😂😭
- غزاله... فکراتو کردی؟
میدونستم منظورش چیه اما خودمو به اون راه زدم و با ابروهای بالا رفته پرسیدم:
- راجب چی؟
- راجب خودمون... قرار یک ماه پیشمون و یادت نرفته که... گفتی فقط به یه شرط حاضری باهام زندگی کنی و جدا نشی.
اهوم کشداری گفتم و کمی از نوشیدنیم نوشیدم. میدونستم این بی تقاوتیم خیلی حرصش میده اما خودشو کنترل میکنه!
در آخر طاقت نیاورد و گفت:
- خب جوابت چیه؟
خبیث جواب دادم:
- جوابم به زودی میاد دم در و تو تحویلش میگیری... درخواست طلاق!
چند دقیقه فقط با بهت بهم خیره شد و تنها صدایی که سکوت بینمون و میشکست صدای گوش نواز قطرات بارون بود.
یکدفعه انگار به خودش اومد و طغیان کرد:
- تو جدیی غزاله؟ آخه چرا؟ من که همه تلاشمو کردم لعنتی... من نمیزارم تو از پیشم بری.
با اخم بلند شدم و غریدم:
- تو خودت این حق انتخاب و به من دادی پس بهتره سر حرفت بمونی
- هیش آروم گربه چموشم... من اینجام نترس!
امید و غزاله دختر عمو و پسرعمویی که به خاطر مسائلی به اجبار با هم ازدواج کردن. امید عاشق غزالهس و برای بدست آوردن قلبش هر کاری میکنه و اما....🔥‼️
https://t.me/+h-gt9qeOGRg1MzE0
۱۰صبح | 22 | 0 | Loading... |
35 پادشاهی قدرتمند و نیمه خدا با مرگ همسر محبوبش ، قلب خودشم همراهش دفن میکنه و هزاران سال بدون احساس به حکومتش ادامه میده تا اینکه...🔞🔥
https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0
https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0
صب بپاک | 19 | 0 | Loading... |
36 دست شکستمو پیچوند که جیغم پشت دستش با شدت بیشتری بالا رفت باصدای آروم هشدار داد
_خفه شو صدا نشنوم ازت ! فقط بگو کدوم گوری بودی تا اون یکی دستتم نشکوندم
با بالا رفتن دستش با ترس و گریه دستمو جلوی صورتم گرفتم _توروخدا نزن
_درست جوابمو بده بیشرف میگم کجا بودی
_بخدا پشت عمارت بودم ترسیدم باز کتکم بزنی
سیلی محکمی زیر گوشم خوابوند
صداش اینبار با غرش بیشتری بالا رفت
_مثل سگ دروغ میگی جنست مثل اون بابای کثافتته ولی من آدمت میکنم
با کشیدنم داخل اتاق.....
https://t.me/+a2TNWFwTQMU5YmQ0
طبق درخواستتون آخرین باریه که لینکشو میزارم❌♨️♨️♨️
۲۴ | 9 | 0 | Loading... |
37 من آرسامم🔥...
پسر کوچیک خانوادهی زند که بعد فوت داداشم مجبور شدم بیوه برادرم رو به عقد خودم در بیارم با وجود اینکه عاشق یکی دیگه بودم!
اما سرتقی و جذابیت اون دختر باعث شد خیلی زود وا بدم و عاشقش بشم❤️🔥
https://t.me/+5FCJHkLE8Ro5ZDk0
https://t.me/+5FCJHkLE8Ro5ZDk0
• ساعت ۲۰ پاک کن 🩵 | 14 | 0 | Loading... |
38 من راحیلم...❗
یک روز مثل همه ی جوونای هم سنم رفته بودم تور کویر اما شب ها موقع خواب صدای ارتعاشاتی بهگوشم میرسید!
انگار کسی من رو صدا میکرد و جالب اینجا بود که هیچ کس جز من این صدا رو نمیشنید...
و بالاخره در آخرین روز کمپ تصمیم گرفتم سمت صدا برم و به صدا رسیدم...
صدا مثل تپش قلب بود و از زمین به گوشم میرسید پس خاک داغ رو کندم و کندم تا به صندوقچه ای رسیدم و در صندوقچه رو که باز کردم با قلب انسانی مواجه شدم!
قلبی که در تپش بود و من به قدری وحشت کردم که از حال رفتم اما وقتی بهوش اومدم با صاحب اون قلب در بُعدی دیگر مواجه شدم و این شروع داستان من یا بهتر بگم ما بود...📵🔥
https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0
#اصلا_ذهنتممم_نمیرسههه_که_چیههه😱❌
فقط پارتاشو بخون😉💯
https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0
https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0
8پاک | 15 | 0 | Loading... |
39 من نامدارم، ولیعهد مهراد صیادی ، کله گنده ترین آدم این بازی ...
کسی از هویت واقعی من خبر نداره و همه فکر میکنن یک آدم عادی ام ، یک زیر دست و سرباز ساده ...
اما من وزیر جنگ این بازی ام ...
ارتش حریف بهجای شاه ، ملکه داره ، یک ملکه ی افعی ... یک مار زده ی مار شده ...
زن دیوانه ای که خون و بو میکشه ، هر کسی که خون بچش و روی دستاش داشته باشه رو بو میکشه ...
پیداشون کنه نیششون میزنه ، خونشون و میمکه ، چون اون دنبال انتقامه ... برای خون خواهی به یک افعی تبدیل شده ...
زنی که با تموم قدرت زبون زدش از بین اون همه مهره ی قدرت مند دیوانه وار عاشق من شد ، عاشق یک سرباز ساده ...
غافل از اینکه من خود دشمنم ، خود حریف ، خود رقیب ... همونی که سالها دنبالش گشت ...
https://t.me/+yLWzR3CWT-wxMWU0
۱۹ | 10 | 0 | Loading... |
40 #رمان_نیستی
#پارت173
به سمت راست اشاره کرد و گفت: ازاین طرف
به جایی که اشاره کرده بو نگاه کردم تا خواستم سوالی بپرسم با جای خالیه تیدا رو به رو شدم
دو دل برای رفتن با موندن
شاید این ها همه حیله بود
شایدم یه امتحان از طرف محمد
با این حال ترس پیروز جنگ درونیم شد و به جهتی که تیدا اشاره کرده بود پا به فرار گزاشتم
نفس نفس زنان میدویدم همه جا رو مه گرفته بود
مسخ شده ایستادم به اطرف نگاه کردم هیچ چیز پیدا نبود حالا نمیدونستم کجام
باید چکار میکردم
اب دهنم و به سختی قورت دادم روی زمین نشستم و زانو هامو بغل گرفتم سر روی زانو هام گزاشتم
به دقیقه نگذشت که به عالم رویا پناه بردم
༺از زبان علی ༻
برگشتم برای انتقام
دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم
جَن سرکش خواب و خوراکم و ازم گرفت
به پدر بزرگم قول دادم به دام بندازمش همینطور که پدر بزرگم به پدرش قول داده بود
حالا من اخرین بودم و چون اخرین بودم باید جَن سرکشو به دام مینداختم
وقتی فهمیدم عقیم شدم با خودم عهد بستم به دام بندازمش و وقتی به دام انداختمش برم سروقت کسی که منو اخرین کرد
کم کم بازیه روزگار همه چیو سر هم کرد و کنار هم چید
جَن سرکش با کسی که مسبب اخرین شدن من شد کنار هم مقابل من قرار داد
حالا من بودم و دو موجود نفرت انگیز زندگیم وسط جنگی که دو سر باخت بود
خوشحالم چون کم کم تیکه های پازل کنار هم چیده شد
https://t.me/nisti_1
https://t.me/nisti_1
https://t.me/nisti_1
🥳 اطلاعیه کانال vip نیستی 🥳
پارت گذاری در کانال عمومی هفتهای 5 پارت هست اما توی vip هفتهای 14 پارت داریم🌸
اونجا فقط رمان پارت گذاری میشه و هیچ گونه تبلیغات آزاردهندهای نیست🌸
مبلغ خرید عضویت 48000 تومان است🌸
💳6037998252618334
تهمینه صبوری
شات واریز و به این آیدی ارسال کنید❤️👇
@eee_ee888 | 1 | 0 | Loading... |
Repost from N/a
بهش میگن ملکه ی افعی ...
چون داغدار مرگ دختر ۴ سالشه ، هرکسی که کوچکترین سهمی توی مرگ ماهی عزیزش داشته رو نیش میزنه ، عهد کرده که قاتل ماهی رو بکشه ...
ملکه قدرتمنده ، هزاران آدم براش کار میکنن ، همه ازش حساب میبرن ، با اعتبارش آدم میخره و آزاد میکنه ...
زخم خوردس و برای درمون پیدا کردن برای این زخم دست به هرکاری میزنه ...
ماه نشین روایت زندگی یک زنه ... زنی که زنانه برای انتقام میجنگه ، زنی که توسری خور نیست ، ضعیف نیست ، ترسو نیست برعکس زیادی جسوره ، زیادی نترسه ، اصیله ، افعیه ، زیادی شبیه ملکه هاست ...
و در این راه با مردی آشنا میشه سرشار از راز ، غیر قابل اعتماد ، دیوانه تر از خودش و ...
https://t.me/+yLWzR3CWT-wxMWU0
۱۹
1500
Repost from N/a
- لطفا...لطفا دژان با آزار من برادرت برنمیگرده❤️🩹
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
- اما دل من آرومتر میشه!
گفت و توی یه حرکت دستای دختر رو محکمتر به بالای تخت بست، چشم از زیبایی مسخ کنندهی صورتش گرفت و به خودش نهیب زد که این فقط برای انتقامه اما خوب میدونست به اون دختر دوستداشتنی دل داده بود!
قطرات اشکی که تند تند روی صورت دختر میچکید داشت دلشو به درد میآورد اما محال بود اینبار از فرصتی که خیلی راحت به دست آورده بگذره دست سمت لباسای دخترک برد
- گریه نکن، گریه نکن بذار تمومش کنم🔞
- من... من دوست داشتم!...🥹❤️🩹
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
• ساعت ۱۹ پاک کن 🩵
2100
Repost from N/a
-سقطش کن!
ناباور از آن چه شنیده بودم یک گام به عقب برداشتم.
یه گامی رو که من به عقب برداشته بودم با دو گام بلند جبران کرد:
-اصلا از کجا معلوم که راست بگی و نخوای توله ی یکی دیگه رو به اسم خانوادگی ما ببندی هان؟
از اون بابای معتاد پفیوزت که آبی گرم نمیشه، گفتی چی بهتر از این که خودمو ببندم به ریش یه خانواده ی اسم و رسم دار...
هق زدم و یک گام دیگه به عقب برداشتم.
دستش رو دراز کرد و محکم بازوم رو گرفت و گفت:
-پای یه مرد توی خونه ی تو باز شده و یه جنازه روی دست من مونده... اون وقت توقع داری باور کنم که داری راست می گی و حامله گیت مشروعه؟!
دستش رو ناگهان رها کرد و فریاد زد:
-نمی تونی با یکی دیگه بخوابی و ادای زن های نجیب رو در بیاری و توقع داشته باشی سایه ی سر بشم برای اون نطفه ی حرومی که توی شکمته!
سرم گیج می رفت! گناه من فقط عاشقی بود و حالا داشتم تاوان عشقم رو به بدترین شکل ممکن می دادم.
سرش رو جلو اورد و پچ پچ کرد:
-همین امشب کار رو تموم میکنم دختره ی بی آبرو....
نفسم رفت و لرزیدم
https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8
زن با نگاهی تحقیر آمیز براندازش کرد و گفت:
-خیال کردی با یه توله میتونی پاگیرش کنی؟
سری با افسوس تکون داد و همون طور که به سمت وسایلش می رفت گفت:
-از تو زرنگ تراش نمیتونن این گرگای پولدار رو گول بزنن...
تو که مثل بره می مونی دختر جون!
هنوز همون جا گوشه ی مطبش تاریک و کثیفش می لرزیدم که صداش رعشه به جونم انداخت:
-تموم نشد پری؟
-الان تمومش می کنم آقا!
رو به من تشر زد:
-یالا بیا روی تخت! اون وقتی که باید می لرزیدی لابد جیک جیک مستونه ت بوده! بیا دیگه این قدر وقت من رو نگیر دختر جون!
به دست و پاش افتادم:
-تو رو به هر کی می پرستی بذار برم!
-بذارم بری؟ دیوونه شدی؟ مثل این که یادت رفته کی اون بیرونه و من برای چی پول گرفتم!
دستم رو توی جیب شلوارم کردم و سرویس طلا رو جلوش گرفتم. چشماش با دیدن برلیان ها برق زد اما گفت:
-جفتمون رو می کشه!
-میرم... قسم میخورم که یه جوری خودم رو گم و گور می کنم که هیچ وقت پیدام نکنه...
وسوسه شده بود! صداش دوباره اومد:
-داری چه غلطی می کنی پری!
سیلی محکمی به صورتم زد و من بی اختیار جیغ کشیدم. پری سرویس رو از دستم قاپید و با خونسردی گفت:
-تموم شد آقا!
https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8
رفتم اما نمی دونستم اون یه روزی وجب به وجب این خاک رو دنبالم می گرده...
1910
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍒تجاوز ترسناک اجنهای که عاشقم شده بود
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
1900
Repost from N/a
🔞❌ پسره مافیا به دختره گفته که تو خواب بهش تعرض کرده .😢 دختره اول باورش نمیشه اما🔞
گیج بودم. اصن چیزی حس نمیکردم.
انگار توی یک حالت گیجی فرورفته بودم. لعنت به تو آراد. واقعا این کار رو کرده بودی؟
دروغ نمیگفت. حتی گفت که میتونم آزمایش بدم.
حالا متوجه شدم اون روز که برگشتم خونه، اون لکههای روی شکمم چی بود.
لعنتی 😡هرکاری خواست با من کرده بود.😱😭
تو فکر خودم بودم که به جلوی خونه رسیدم. دنیا پیش روم سیاه شده بود.
https://t.me/+cdtfc-gZa0JlZWNk
۱۶
2900
Repost from N/a
- همش تقصیر تو بود، ازت متنفرم ویانا میفهمی؟ ازت متنفرم!
جلوتر رفتم و دستاشو گرفتم:
- دژان ببین من واقعا فکر نمیکردم که...که برادرت توی اون کشتی باشه و خب...خب فقط من باعثش نش...
با جسم سردی که روی شقیقم قرار گرفت متعجب به دژانی که روم اسلحه کشیده بود خیره موندم:
- تو اینکارو نمیکنی!
رگههای خشم توی چشمای براقش پیدا بود!
- من اینکارو میکنم، به خاطر خون برادرمم که شده اینکارو میکنم!
- که عذاب وجدانتو کمتر کنی؟ چون میدونی به اندازه من مقصری و نمیخوای قبول کنی درسته؟
سر اسلحه رو تکونی داد و گفت:
- بعد از تو نوبت خودمه، نگران نباش!...
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
4000
Войдите и получите доступ к детальной информации
Мы откроем вам доступ после авторизации. Мы обещаем, это быстро!