cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

Critic l مریم نصر

«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است» فرانسواز دستور Maryam.nasr[at]gmail

Больше
Рекламные посты
1 846
Подписчики
+1024 часа
+337 дней
+18630 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

📝 که خاموشی به هزارزبان در سخن است* از دوست پژوهشگری که در حوزه جنبش‌های زنان در ایران کار و تحقیق کرده بود پرسیدم آیا امکان دسترسی به آمار مشارکت زنان در انتخابات در ادوار مختلف وجود دارد و آیا این راست است که این بار زنان پای کار نیامده‌اند؟ گفت دسترسی به چنین آماری برای عموم ممکن نیست، ولی شواهد و قرائن این حرف را تأیید می‌کند. نظرش را پرسید، درباره اینکه با توجه به رویکردهای سنتی جریان رقیب درمورد زنان، چطور می‌توان زنان کم‌ترسنتی و نوطلب را صدا زد و از آنها کمک خواست؟ گفت: آن‌ها را رها کن! نخواهند آمد، از اقشار دیگر جامعه باید خواست. گفتم: زنان قشری از اقشار که نیستند، آنها در همه اقشار هستند... مگر می‌شود بدون آن‌ها؟ گفت: نمی‌دانم ولی خودت را خسته نکن. هرچقدر هم که جریان رقیب به زن نگاهی سنتی داشته باشد، باز هم زنان تحول خواه به میدان نخواهند آمد…می‌دانی، زن‌ها همیشه بوده‌اند، همیشه وفا کرده‌اند، از انقلاب علیه شاه و استبداد، تا دفاع مقدس تا جنبش اصلاحات تا... ولی بعد از پیروزی مسایل و مطالباتشان همیشه «خارج از اولویت» قرار گرفته. آنها نخواهند آمد. گفتم: سخت خواهد شد...دور نیست شکست بدون دختران جوان و بدون زنان! گفت: چند دهه زنان کاغذ و قلم در دست با زبان فقه و قانون التماس کردند برای قدمی در جهت رفع تبعیض و منع خشونت علیه زنان؟ چند دهه به مجلس التماس کردند برای تغییر قوانین؟ و مسالمت ‌آمیزترین کنش‌هایشان چندبار تبدیل به مسئله امنیتی شد و مجرم دانسته شدند؟ گفتم: به هرحال روی کار بودن یک جریان معتدل به نفع همه کسانیست که دنبال تغییرند، تغییر امری تدریجی است. گفت: نشانم بده معتدل‌ها و مصلح‌های قبلی کدام قدم موثر قابل توجه و ماندگار را در حوزه رفع تبعیض انجام داده‌اند؟ کجا پای زنان برابری‌خواه ایستادند و نگفتند ارزش درگیر شدن ندارد؟ تغییرات کم، موقتی و پرهزینه دلسردی می‌آورد... خودت دلسرد نیستی؟ گفتم: هستم، ولی نگران هم هستم! گفت: به هرحال، واقعیت این است که بعید است زنان به درخواست کمک پاسخ بدهند، حتی دیگر مطالبه‌ای هم ندارند که تا امروز به هزار زبان گفته‌اند و شنوایی نیافته‌اند...آن‌ها دارند تغییراتی که می‌خواهند را در خانواده و جامعه محقق می‌کنند، جلوی چشم ما، بهایش را هم می‌دهند...کسی صدایشان را شنید؟ دستی برای کمک به سمتشان دراز شد؟ جایی گذاشتند حرفشان را بزنند؟ رها کن! گفتم: این حذف خودخواسته درست است؟ من نگرانم که سرمایه‌های کوچکی که با زحمت زیاد بدست آوردیم تباه شود. گفت: همه نگران هستیم... *از شاملو @neocritic
Показать все...
👍 35😢 10 3👏 2👎 1🤝 1
📝 رنج‌های انکار شده ✅در انتخابات ریاست جمهوری رای دادم، ولی کسی را دعوت به شرکت در انتخابات نکردم که دل‌ها همه خون بود. استدلال‌های مخالفان و موافقان رای دادن را می‌خواندم و به هر دو گروه حق می‌دادم. در نسبت با گذشته، در دهه پنجم زندگی درخواست‌ها و امیدهای کوچکی دارم. چیزهایی که می‌خواهم خیلی حداقلی بود. همین‌که در ده سال پیش رو، که جماعت زیادی از ما را که پای کارِ این وطنیم از چهل سالگی به پنجاه سالگی می‌رساند، در فضای بازتر و کمتر قهرآمیزی قدم بزنیم و قلم بزنیم. اجازه دهند هوایی بیاید و برود و به همه برسد. امکان و عزم محافظت از ذخایر و منابع و ارزش‌هایی را پیدا کنیم که گذشتگان برای ما گذاشتند و ما باید به دست آیندگان بسپاریم و فرصت کنیم رویاهایی بسازیم و بذرهای امیدی برای نسل آینده بکاریم که دیدن پاگرفتن و رشدش دلشان را به ماندن گرم کند... چقدر شدنی باشد؟ نمی‌دانم. ولی نتوانستم از خیرش هم بگذرم. ✅آنچه در رقابتهای انتخاباتی گذشت، مرا امیدوارتر نکرد. آنچه من دیدم عمدتاً انکار رنج‌های اقشار مختلف مردم بود. انگار که اگر رنجی را انکار کنی، آن رنج نیست شود. واقعیت این است که ستایش‌های اغراق‌آمیز از دولت گذشته موفق‌ترین دولت بعد از انقلاب را نمی‌سازد؛ انکار کار نابلدی خسارتها را جبران نخواهد کرد؛ انکار تبعیض و تحقیر برای شما عدالت و کرامت نمی‌آورد؛ تبدیل مسائل اجتماعی به معضلات امنیتی و پلیسی کردن جامعه حال شهروندان را بهتر نخواهد کرد. انکار رنج عزیزازدست‌دادگان مردگان را به زندگی بازنمی‌گرداند. انکار موانع بیشمار سر راه نسل جوان برای یک زندگی همراه با شرافت، آنها و استیصالشان را درمان نخواهد کرد. انکار خطرات زیست محیطی آب را به رودها و تالابهای ما برنخواهد گرداند، انکار اخراج اساتید و فضای امنیتی در نهادهای علمی و آموزشی باعث برطرف شدن یاس و سرخوردگی‌ها و تنزل کیفیت آموزش عمومی نخواهد شد؛ ندیدن آمار بالای ترک تحصیل نسل آینده را باسواد نخواهد کرد؛ انکار بدن‌های کبود شده و چشم‌های کورشده بینایی را به آنها بازنخواهد گرداند؛ انکار حجاب‌بانها باعث نمی‌شود هربار که گذارمان به مترو چهارراه ولیعصر و راسته انقلاب (مرکز فرهنگ و هنر و کتاب تهران) می‌افتد آنها را نبینیم و منقبض نشویم و خشم و نفرت متقابل را در چشمانشان و دوربین‌هایی که با آن فیلمبرداری می‌کنند نبینیم. ✅آقایان! انکار رنج درد را متوقف نمی‌کند، بلکه چیزی از جنس تحقیر را هم به درد اضافه می‌کند. انکار رنج‌های اقشار مختلف جامعه و به رسمیت نشناختن آنها بیکار نمی‌نشیند. رنج انکارشده مانند زخمی جسمانی است که به آن توجه نشود، عفونت می‌کند، گسترده می‌شود و نهایتاً چیزهایی را نابود می‌کند که برای حیات انسانی جمعی و بقای ما حیاتی هستند. رنج انکار شده احساس همبستگی و دلبستگی را از میان می‌برد. «ما»ی ما را نابود می‌کند. امید بهبود و تغییر را می‌کشد و از آن بالاتر توان «همدلی» را از میان می‌برد. ما را تبدیل به هیولا می‌کند. یکی اینطرف زنی بدون پوشش سر را با فحاشی جنسی روی آسفالت می‌کشد و یکی آن طرف به زنی که باحجاب برای رای دادن رفته حمله می‌کند و روسری‌اش را از سرش می‌کشد و انواع فحش‌های جنسی را روانه خودش و خانواده‌اش می‌کند. @neocritic
Показать все...
👍 53 11👏 7👎 5😢 5
رنج‌های انکار شده در انتخابات ریاست جمهوری رای دادم، ولی کسی را دعوت به شرکت در انتخابات نکردم که دل‌ها همه خون بود. استدلال‌های مخالفان و موافقان رای دادن را می‌خواندم و به هر دو گروه حق می‌دادم. در نسبت با گذشته، در دهه پنجم زندگی درخواست‌ها و امیدهای کوچکی دارم. چیزهایی که می‌خواهم خیلی حداقلی بود. همین‌که در ده سال پیش رو، که جماعت زیادی از ما را که پای کارِ این وطنیم از چهل سالگی به پنجاه سالگی می‌رساند، در فضای بازتر و کمتر قهرآمیزی قدم بزنیم و قلم بزنیم. اجازه دهند هوایی بیاید و برود و به همه برسد. امکان و عزم محافظت از ذخایر و منابع و ارزش‌هایی را پیدا کنیم که گذشتگان برای ما گذاشتند و ما باید به دست آیندگان بسپاریم و فرصت کنیم رویاهایی بسازیم و بذرهای امیدی برای نسل آینده بکاریم که دیدن پاگرفتن و رشدش دلشان را به ماندن گرم کند... چقدر شدنی باشد؟ نمی‌دانم. ولی نتوانستم از خیرش هم بگذرم. آنچه در رقابتهای انتخاباتی گذشت، مرا امیدوارتر نکرد. آنچه من دیدم عمدتاً انکار رنج‌های اقشار مختلف مردم بود. انگار که اگر رنجی را انکار کنی، آن رنج نیست شود. واقعیت این است که ستایش‌های اغراق‌آمیز از دولت گذشته موفق‌ترین دولت بعد از انقلاب را نمی‌سازد؛ انکار کار نابلدی خسارتها را جبران نخواهد کرد؛ انکار تبعیض و تحقیر برای شما عدالت و کرامت نمی‌آورد؛ تبدیل مسائل اجتماعی به معضلات امنیتی و پلیسی کردن جامعه حال شهروندان را بهتر نخواهد کرد. انکار رنج عزیزازدست‌دادگان مردگان را به زندگی بازنمی‌گرداند. انکار موانع بیشمار سر راه نسل جوان برای یک زندگی همراه با شرافت، آنها و استیصالشان را درمان نخواهد کرد. انکار خطرات زیست محیطی آب را به رودها و تالابهای ما برنخواهد گرداند، انکار اخراج اساتید و فضای امنیتی در نهادهای علمی و آموزشی باعث برطرف شدن یاس و سرخوردگی‌ها و تنزل کیفیت آموزش عمومی نخواهد شد؛ ندیدن آمار بالای ترک تحصیل نسل آینده را باسواد نخواهد کرد؛ انکار بدن‌های کبود شده و چشم‌های کورشده بینایی را به آنها بازنخواهد گرداند؛ انکار حجاب‌بانها باعث نمی‌شود هربار که گذارمان به مترو چهارراه ولیعصر و راسته انقلاب (مرکز فرهنگ و هنر و کتاب تهران) می‌افتد آنها را نبینیم و منقبض نشویم و خشم و نفرت متقابل را در چشمانشان و دوربین‌هایی که با آن فیلمبرداری می‌کنند نبینیم. آقایان! انکار رنج درد را متوقف نمی‌کند، بلکه چیزی از جنس تحقیر را هم به درد اضافه می‌کند. انکار رنج‌های اقشار مختلف جامعه و به رسمیت نشناختن آنها بیکار نمی‌نشیند. رنج انکارشده مانند زخمی جسمانی است که به آن توجه نشود، عفونت می‌کند، گسترده می‌شود و نهایتاً چیزهایی را نابود می‌کند که برای حیات انسانی جمعی و بقای ما حیاتی هستند. رنج انکار شده احساس همبستگی و دلبستگی را از میان می‌برد. «ما»ی ما را نابود می‌کند. امید بهبود و تغییر را می‌کشد و از آن بالاتر توان «همدلی» را از میان می‌برد. ما را تبدیل به هیولا می‌کند. یکی اینطرف زنی بدون پوشش سر را با فحاشی جنسی روی آسفالت می‌کشد و یکی آن طرف به زنی که باحجاب برای رای دادن رفته حمله می‌کند و روسری‌اش را از سرش می‌کشد و انواع فحش‌های جنسی را روانه خودش و خانواده‌اش می‌کند.
Показать все...
01:41
Видео недоступноПоказать в Telegram
**من خودم باشم من ژاله آموزگار باشم** @neocritic
Показать все...
IMG_8243.MP48.69 MB
30👍 4
Фото недоступноПоказать в Telegram
«همه بر سر این نکته متفق القولند که نوع انسان دارای ماده هم هست، در حال حاضر نیز مانند گذشته تقریباً نیمی از جامعه بشری را مادینگان تشکیل می‌دهند؛ با این همه به ما گفته می شود: «زنانگی در خطر است؛ ما را تشویق می‌کنند زن باشید زن بمانید، زن شوید». بنابراین، هر ماده انسانی لزوماً زن نیست؛ ماده انسانی باید در این واقعیت مرموز و مورد تهدید قرار گرفته که عبارت از زنانگی است شرکت جوید. آیا این زنانگی مترشح از تخمدانها است؟ یا در اعماق آسمانی افلاتونی منعقد شده است؟ آیا زیر دامنی که خش خش صدا کند کافی است تا آن را به روی زمین بیاورد؟ با آن که بعضی زنها با شوق و شور می‌کوشند که تجسمی از زنانگی باشند، الگوی زنانگی هنوز از دست فرو گذاشته نشده است. زنانگی را معمولاً با کلمه‌های مبهم و درخشان که ظاهراً از فرهنگ غیبگویان به عاریت گرفته شده، توصیف می کنند...چون جوهری که خواص آن] مانند خاصیت خواباوری خشخاش با اطمینان مشخص شده باشد.» #لقمه_کتاب @neocritic
Показать все...
17👍 12👌 3
✍🏻 می‌اندیشید، پس نیستید. 🔹بعد از اعتراضات گروه‌هایی از مردم در سال 1401 که حول شعار «زن، زندگی، آزادی» شکل گرفت و بحث و نقدهای گسترده‌ای که پیرامون آن انجام شد؛ انتظار بی‌جایی نبود اگر بخواهیم که هم آقایان در صدا و سیمای ملی و هم آقایان کاندیداهای محترم نیم‌نگاهی به این مطالبه بخشی از مردم می‌داشتند. دست کم تغییراتی صوری در برگزاری آیین‌ها و تشریفات تبلیغاتی خود می‌دادند و اگر کاندیدهای زن را تایید نمی‌کنند، دست‌کم از حضور کارشناسان و متخصصانِ زن در میان پرسشگران از کاندیداها و یا همراهان آن‌ها استفاده ‌کنند. (زنانی غیر از نمایندگان دیدگاههای رسمی در چهل سال گذشته. حرفهایی فراتر از گلایه بابت خراب شدن عروسی و آزار دیدن در دوره بارداری و سیسمونی و... که الهی همان‌ها هم نباشد. برای هیچ زنی نباشد.) 🔹چه چیزی در زنان اینقدر ترسناک است که تمام تلاشمان را برای ارائه یک قاب خاص از زن و زنانگی می‌کنیم و همه انواعِ دیگرِ زن بودن را حذف می‌کنیم؟ همان چیز ترسناکی که از زمان‌های قدیم تا امروز به طیف گسترده‌ای از اشکال حذف زنان، از حذف چهره و حضور تا حذف فیزیکی، دامن زده است: بدن زنان. برای همین است که از پی اعتراضات زنان اولین چیزی که از مردان و زنانِ مردانه می‌شنویم این است که «این‌ها میخواهند لخت شوند». ناقوس خطر! 🔹 برخی معتقدند ریشه این ترس از بدن زنانه در قابلیت شگفت‌انگیز/رشک‌انگیز/رعب‌انگیز آن برای باروری و خلق زندگی است. امکانی که از زمان سقراط تا امروز موضوع رشک مردان بوده است. استفاده از استعاره باروری و وضع حمل نزد مردان از موضوعاتی است توجه پژوهشگران زنانه‌نگر را جلب کرده است.  سقراط که خودش را «قابله نفس» می‌دانست، تلاش می‌کرد این قابلیت طبیعی* زنان را مردانه و از آنِ خود، یعنی فیلسوف، بکند: «هنر مامایی من به طور کلی مانند هنر آنها [قابله‌ها] است؛ تنها تفاوت این است که بیماران من مردان هستند، نه زنان، و دغدغه من مربوط به بدن نیست، بلکه مربوط به نفسی است که دچار درد وضع حمل است». 🔹نسبت زنان با زندگی، دربرابر نسبت مردان با مرگ/جنگ بهتر فهمیده می‌شود. خواستن زندگی امری زنانه است و مرگ کار و کسب مردانِ غالب است. زندگی‌خواهی اگر قوت بگیرد، یعنی زنانگی قوت گرفته است و این اخلال و اختلالی جدی در بزرگداشت مرگ، کنترل و سلطه است. حضور غیرضروری زن نظم‌های سرکوبگر را به چالش می‌کشد. عادت کرده‌ایم زنان خارج از قاب، زنان متخصص، زنان منتقد، زنان با داعیه ریاست را نبینیم. اگر آنقدر که ما می‌گفتیم ناتوان نبودند چه؟ اگر معترض بودند، ولی نمی‌خواستند لخت شوند چه؟ دنیای زندگی خواهی بازگشتی به امر طبیعی و معمولی و متداول برای آدمیزاد است، دربرابر تحمیل خشونتبار بی‌شمار قیدوبندهای قلدرمآب و غیرعادی برای دنیای امروز و اقتضائات آن که هرچقدر هم فیلم و عکس‌هایش منتشر شود بازهم وجودش را انکار می‌کنیم- چون متعلق به آن گروهی از آدم هاست که وجود و هستی سان را انکار کرده‌ایم. آنها در قاب‌هایی که ما تعریف می‌کنیم نمی‌گنجد؛ پس وجود ندارند! 🔹اینجاست که حتی وقتی یکی از کاندیداهای محترم درباره «زندگی معمولی» حرف می‌زند آن را کاملا بر بستر اقتصادی تفسیر می‌کند- کاری که اکثر قریب به اتفاق تحلیل‌گران مرد با اعتراضات 401 کردند. آنها آگاهانه متعرض بحث از زن و آزادی نمی‌شود که ناشناخته است. در تاریکی حبس بوده. در محاسبات ما زنده به گور شده. انبار باروت است! آنها در قلعه کهنه و سنگی خودشان، در انتخاباتی مردانه با کارشناسان و تحلیلگران مرد حول موضوعات اقتصادی و سیاسی با ادبیات و در چارچوبی مردانه باقی می‌مانند- گرچه ممکن است رای زنانِ خارج از قاب را هم بخواهند-که از بخت خوب/بد «حق رای» دارند.   *وقتی از قابلیت زنان برای باروری سخن می‌گوییم نباید منکر «اراده» آنها برای تصمیم به فرزندآوری/نیاوری و یا فضیلت اخلاقی تصمیم برای به خطرانداختن زندگی و سلامتشان برای زندگی‌بخشی شویم. @neocritic
Показать все...
41👍 25👎 3🤔 3👌 3
01:16
Видео недоступноПоказать в Telegram
صداهای زنان @neocritic
Показать все...
12.91 MB
12👍 5
01:16
Видео недоступноПоказать в Telegram
**صداهای زنان** @neocritic
Показать все...
12.91 MB
📝 یک مشکل همیشه «مشکل کسی/کسانی است»   🔹چندسال پیش، در جلسه مصاحبه دکتری دانشگاهی در رشته «مطالعات زنان» حضور داشتم. یکی از متقاضیان مردی تنومند و بلندبالا بود. با چکمه وارد اتاق شد و به نامناسب‌ترین شکل ممکن روی صندلی نشست. توضیح داد که پلیس است. از او پرسیدم چرا می‌خواهد رشته مطالعات زنان بخواند؟ گفت در منطقه‌ای که خدمت می‌کند تخلفات زنان زیاد است و به این نتیجه رسیده که نیازدارد «مطالعات زنان» بخواند تا زنان را بهتر بشناسد و عمل‌کرد بهتری داشته باشد...   🔹دانش «درباره زنان» از قدیم وجود داشته است. در متون ادبی، حماسی، دینی، پزشکی، نصیحت‌نامه‌ها ومانند آن. تا زمانی خیلی نزدیک به ما، تقریباً صددرصد این دانش را مردان به وجود می‌آوردند و مسئله زن را از پنجره خودشان می‌دیدند. طبیعی است که مردان از چشم‌انداز خودشان به مسئله زنان پرداخته باشند. به همین ترتیب، عجیب نیست نتایج دانشی که مردان درباره زنان پدید آورده باشند در خدمت به انقیاد درآوردن زنان و کنترل و هدایت آنان در جهت منافع مردان بوده باشد. 🔸شبیه به کارفرمایی که هزینه زیادی بابت پژوهش دراین زمینه میکند که چگونه حداکثر بهره‌وری از کارکنانش را جهت دستیابی به اهداف خودش داشته باشد ، اما کارکنان امکانی در اختیار ندارند تا درباره کنترل مدیر و مقاومت و خنثی کردن شیوه‌های بهره‌کشی او از خودشان دانشی تولید کنند.   🔹معرفت‌شناسی فمینیستی از ما می‌خواهد که متوجه باشیم مشکلات اجتماعی همیشه مشکل افراد یا گروه‌هایی هستند و صورتبندی آنها در مقام مشکل و پاسخ به آن نیز در جهت نیازها و منافع گروه‌های مشخصی است. پس دانش درباره مسائل زنان و مردان باید با دانش زنان  از منظر خودشان و تشخیص مسائل خودشان تعدیل شود... 🔸رویکرد زنانه‌نگر از منظر زنان رفتار پلیس را بررسی می‌کند. مسئله پلیس با زنان، جرم‌انگاری آن و اهدافی که دنبال می‌کند. زنان پژوهشگر از منظری زنانه و انتقادی مسئله زن در دانشی که  قوانین و رفتارهای پلیس، پزشک، فقیه و... حول آن شکل گرفته است را بررسی می‌کنند تا نشان دهند صورتبندی امری به عنوان «معضلی اجتماعی»، آنچنان که ادعا می‌شود مشکل همه نیست و اهدافی که دنبال می‌کند و هزینه‌هایی که بر دوش جامعه بار می‌کند الزاماً «خیر عموم» را درنظر ندارد.   🔹نمی‌خواهم بگویم زمین زمین مبارزه چشم‌اندازهاست. حرفم این است که مسائل آنچنان که ادعا می‌شود مسائل (و مصالح) کلی جامعه نیستند. زمین هم زمین همدلی و ملاحظه نیست. زمین انتقاد، چانه‌زنی، مقاومت، نوشتن و گفتن است تا زمانیکه منظر ما هم دیده شود و در شمار آید.   @neocritic
Показать все...
👍 19👏 18👌 2
بانک تلسن، واقع در حوالی تمپل بار‌، حتی در سال ۱۷۸۰ نیز عمارتی قدیمی ساز بود. محلی بود بسيار كوچك و تنگ‌وتار و بدقیافه. از لحاظ خصوصیات اخلاقی نیز جایی بود قدیمی مسلک، آنچنان‌که شرکای بانک به کوچکی و تنگی و تاری و زشتی آن مباهات می‌کردند، و حتی از اینکه در این خصال براقران خویش برتری داشت بر خویشتن می‌بالیدند و معتقد بودند اگر از قوت این خصائص کاسته شود قدر و منزلت بانک کاهش خواهد پذیرفت و این نه فقط عقیده‌ای صرف نبود، بلکه سلاحی بود که آن را علیه کلیه مؤسساتی که وضع راحت‌تری داشتند به‌کار می بردند. می‌گفتند: تلسن جای راحت نمی خواهد؛ تلسن به روشنایی احتیاج ندارد؛ تلسن به زرق و برق احتياج ندارد. نوك وشریک یا برادران اسنوکس ممکن است به چنین چیزهایی احتیاج داشته باشند، ولی تنسن به حمد خدا نیازی به این قبیل چیزها ندارد. هريك از شرکاء چنانچه پسرش سخنی از تجدید بنای بانک به میان می‌‌آورد وی را از ارث محروم می‌کرد. از این لحاظ مؤسسه مزبور با کشور متبوع خود برابر بود، زیرا او نیز اغلب فرزندان خویش را به خاطر طرح پیشنهاداتی در زمینه اصلاح وضع قوانين وعرف وعاداتی که از مدتها پیش به زشتی گراییده بودند و هر قدر بیشتر به زشتی می‌گراییدند حرمت و منزلتی بیشتر می‌یافتند، از ارث محروم می‌ساخت. با این وصف، پیداست كه بانك تلسن از حیث ناراحتی عالیترین نمونه کمال زمان بود. ... پولتان در کشوهای چوبی فرسوده و کرم‌خورده‌ای جای می‌گرفت و بیرون می‌آمد که هر گاه که باز و بسته می‌شدند ذرات چوبشان به حلق و بینی راه می‌یافت. اسکناس‌هایی که می‌گرفتید بوی پوسیدگی می‌دادند، انگار می‌خواستند در لحظه تجزیه شوند و از هم بپاشند و باز مبدل به کهنه و ژنده گردند. نقره آلاتتان در کنار چاهک‌های مستراح انبار می‌شد و ظرف یکی دو روز به‌یمن قرب جوار این مصاحبان ناجور برق و جلای خویش را از دست می‌داد. ... جعبه های سبک‌تر محتوی اسناد خانوادگی در طبقه بالا و در اتاقی که در آن از خوراکی اثری نبود و میز ناهارخوری طویلش ناهاری به خود ندیده بود انبار می‌شد - آنجا که حتی در سال ۱۷۸۰ هم نخستین نامه‌هایی که معشوقه‌های سابق یا کودکان خردسالتان به شما نوشته بودند همین اواخر از شر نگاه‌های خیره‌ای که از پنجره به درون می‌نگریستند و از کله‌هایی بود که با قساوت و وحشیگریی در خور حبشی‌ها و آشانتی‌ها بر تمپل بار به تماشا گذارده می‌شدند خلاصی یافته بودند. ولی در حقیقت در آن ایام اعدام در هر حرفه و پیشه ای داروی رایج زمان بود و طبیعی است از نظر تلسن و نیز از نظر قوه مقننه، مرگ داروی طبیعی بود... نه اینکه اعدام و مرگ در امر جلوگیری از این حوادث سودمند بود، نه و شاید بی‌مناسبت نباشد بگویم که درست عکس این بود - منتها چیزی بود که به هر حال به ناراحتی و دردسر قضیه خاتمه می‌داد و چیزی باقی نمی‌گذاشت که بعدها مایه ناراحتی خیال باشد. ... بانک تلسن، شعبه لندن، هنگامی که کارمند جوانی را به خدمت می‌پذیرفت تا پیر نمی‌شد او را از انظار مخفی می‌داشت. بدین معنی که او را همچون قطعه‌ای پنیر در جاهای تاریک نگه می‌داشت تا كفك آبی رنگ تلسن برسر ورویش می‌نشست و طعم و مزه‌اش جا می افتاد... از «داستان دوشهر» نوشته چالز دیکنز، با ترجمه ابراهیم یونسی #یک-لقمه- از-کتاب @neocritic
Показать все...
👍 12 2
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.