گروه آموزشی پژوهشی راسان

🔴 👈 پنج هزار ساعت کارگاه تخصصی روانشناسی نیمه رایگان و رایگان همراه دانشگاه علوم پزشکی ایران👉بزنید رو عنوان 😍به انضمام مجموعه ای پر بار از کانالهای آموزشی تلگرام با پیوستن به لینک زیر👇 https://t.me/addlist/1zkd7blADWExMTI0

✅هر روانشناسی به یه همچین فولدری احتیاج داره که پر باشه از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز. این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 👇 https://t.me/addlist/YqkF6BwQHQo2ZDZk

من تعریف و تمجیدهای دیگران را به این راحتی ها نمی پذیرم. “جیمز تیلر” شرم بنیادین در دوره ای از رشد ما شکل می گیرد که پردازش اطلاعات به صورت خودمحورانه انجام می شود، به همین علت، فقدان والد - به علت زندان بودن، طلاق یا حتی مرگ - در ذهن کودک به شکل شخصی برداشت می شود. در دوران کودکی، ذهن ما این گونه برداشت می کند که والدین ما را به علت طلاق یا مرگ تنها نمی گذارند، بلکه آنها ما را رها می کنند چون به اندازه کافی دوست داشتنی نیستیم. کودکان زمان را به شکل کیفی درک نمی کنند، بلکه درک آنها کمی است؛ در نتیجه، مقدار زمانی را که والدین با آنها می گذارنند مساوی می دانند با مقدار عشقی که والدین به آنها دارند. اگر شما بیشتر وقتتان را دور از کودکانتان بگذرانید، آنها این را مساوی با طردشدن می دانند؛ اصلا هم برایشان مهم نیست که بهانه شما چقدر قانع کننده باشد. انسانها طوری تکامل یافته اند که نزدیک مراقبانشان باشند و با آنها ارتباط مداوم داشته باشند. بنابراین وقتی والدین با هیجانات کودک هم آهنگ نیستند، کودک احساس طردشدن می کند و این احساس به این شکل تفسیر می شود: من نه برای کسی مهم ام، نه ارزشی دارم؛ حتی این قدر دوست داشتنی هم نیستم که توی خانواده پذیرفته بشم و احساس امنیت کنم.» و این موضوع، وقتی بقای شما به حمایت خانواده بستگی دارد، مسئله مرگ و زندگی است. چنین تجربیاتی ممکن است در پیوندهای دلبستگی زودهنگام کودکی روی داده باشند، یعنی زمانی که کودک، هیجان زده، به دنبال برقراری رابطه و نزدیکی است، اما این انتظارش با بی توجهی، بی اعتنایی با عصبانیت والد یا مراقب او مواجه می شود. این تجربه های ناهماهنگی هیجانی باعث همان تغییر سریع از کنترل سمپاتیک به پاراسمپاتیک می شود که مشابه است با رابطه سلطه گری و سلطه پذیری در دیگر حیوانات اجتماعی. قطع ارتباط هیجانی و ناهمآهنگی حتی بین بهترین والدین و سالم ترین فرزندان هم اتفاق می افتد. با این حال، کودکی با خلق و خوی حساس یا مضطرب ممکن است از این تعاملات به ظاهر عادی و روزمره با والدش رنج بسیاری متحمل شود. تفاوت در خلق وخو یا شخصیت والدین و کودک ممکن است در ایجاد شرم بنیادین سهیم باشد،استفاده بیش از حد از شرم به عنوان ابزار تربیتی کودک را در معرض مشکلات طولانی مدت تنظیم هیجان قرار می دهد. والدینی که کودکشان را مدام شرم زده می کنند او را تبدیل به کسی می کنند که همواره نگران، ترسیده و مستعد افسردگی و اضطراب است...یکی از راه هایی  که می توان شرم بنیادین را در کودک ایجاد نکرد و او را از در خود فرورفتگی، کمرویی و حالت های کژتنظیمی دور کرد این است که، پس از تنش در رابطه، به سرعت با هیجان و احساس او هم آهنگ شویم و آن را تنظیم کنیم و با او ارتباط برقرار کنیم. اعتقاد بر این است که بازگشت های سریع و مکرر از حالت شرم به حالت هم آهنگی مجدد و برقراری ارتباط موجب متوازن شدن کارکردهای خودکار می شود و در عین حال به رشد خودتنظیمی و ارزش خود کمک می کند. . متن: کازولینو کانال تلگرام:           @rasaninstitute @vieeyanapay @psycho_nabanalytic Instagram:rasanpsy.ir www.rasanpsy.ir 📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰

*سلسله لکچرهای روانپزشکی|سری تدریس های تخصصی موضوع:اختلال اضطراب در موضع ارتباط با نگاهی پویشی ؛ مداخله و دلبستگی  ■|بعد روان تحلیلی|■ باتدریس سرکار خانم دکتر حاج رحیمی آخرین سه شنبه هر ماه با لکچرهای روانپزشکی رایگان همراه ما باشید کانال تلگرام:           @rasaninstitute @vieeyanapay @psycho_nabanalytic Instagram:rasanpsy.ir www.rasanpsy.ir 📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰

رابطه‌ی جنسی به معنای یک صمیمیت قوی، یک اتصال معنادار و طولانی فقط آنگاه رخ می‌دهد که من بدانم "چه" می‌خواهم؛ بدانم فرد مورد پسند من کیست؛ اما در هیستری فرد ابدا نسبت به میل خود و چیزی که خواستارش است، آگاهی ندارد. او بیشتر از آنکه فرد خاصی را "طلب" کند، به دنبال جذب میل و توجه دیگرانی است که برای او مجهول‌الهویّت باقی می‌مانند و قرار هم نیست در ذهنیت او تبدیل به "آشنا" شوند. او فقط تا آنجا به شناسایی و کنجکاوی در جهت فهم معشوق می‌پردازد که سلایق و علایق او را کشف کند، سپس با آن علایق، "یکی" و "همانند" می‌شود (همانندسازی با میل دیگری) و از این طریق دیگری را درگیر خود می‌سازد. بنابراین در هیستری فرد از خود حرفی و هدفی ندارد. حتی تمامی symptom‌های آنان (نشانه‌های بارز هر ساختار شخصیت را سیمپتوم می‌نامند)، در نهایت متعلق به معشوق و در ارتباط با وی ایجاد و معنا می‌شود؛ از دردهای شدید در عضلات و اعصاب بدنشان‌گرفته، استایل‌ آنها، طرز نگاه و دیالوگ‌ برقرار کردنشان، و تا حتی علایق شخصیشان، در تمامی این سیمپتوم‌ها می‌توانیم سرنخی از میل و انتخاب "دیگری" -معشوق- را پیدا کنیم. او در مسیر تبدیل شدن به "آنی" که "دیگری" طلب می‌کند خود را در دردسرهای گوناگون و زحمت‌های بسیار گرفتار می‌سازد (هرچند در ظاهرِ امر، حس خودخواهی و خودشیفتگی را از او احساس می‌کنیم) ولی به محض دریافت عشقِ دیگری، از آنجا که "شوق و طلب" در وی مختل است آن عشق را پس خواهد زد. مساله این است که آنجا که عشق، "مالِ او" می‌شود، دیگر نمی‌خواهدش! او تا یک قدمیِ "ارضا" می‌رود اما تجربه‌اش نمی‌کند و به محضِ آنکه برای دیگری "مهم می‌شود، تمام عواطفش به وی محو می‌شود. چیزی که برای معشوق باورنکردنی می‌نماید: "تو که تا دیروز می‌گفتی عاشقتم! چقدر راحت از من گذشتی!" در حقیقت در ساختار هیستری فرد تنها وسیله‌ای است برای میل‌ورزیِ دیگری؛ نه انسانی که خود نیز خواستار و طالب عشق است! او خود را می‌آراید تا دیگری به وجد آید! به نوعی شاید او "ایثار" می‌کند اما برای هیچ! به نقل از گروه رامش 🪙 https://www.rasanpsy.ir/ صفحه اینستاگرام: rasanpsy.ir کانال تلگرام:           @rasaninstitute @vieeyanapay @psycho_nabanalytic 📲۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰

⭕️ با استفاده از وبسایت زیر میتونید مقالاتتون رو به راحتی خلاصه کنید، راجع به بخش های مختلف مقاله سوال کنید، رفرنس دهی منسجم تری داشته باشید و …. 🔗 https://typeset.io/ ——————————————————— 💢 آی-اپلای: کانال معرفی پوزیشن های تحصیلی و کاری 🆔 @iApply_ir

. #پایان. .