Bloom🌸

این عکسو ازم گرفته میگه دلم که برات تنگ میشه ،اینو توی شب های بیتوته نگاه میکنم و یادم میاد که با یه دختربچه ۵ ساله که یواشکی میاد تو اتاق ‌پفک بخوره ازدواج کردم🫠

از گریه زیاد بخاطر مهاجرت دوست های قدیمی برمیگردم.

توی جلسه تراپی درباره این مهم صحبت کردم. و دلیلش یه چیزه. چون من نسبت به همه ی آدمای دنیا به خودم سختگیر ترینم.

من چطور هستم که وقتی کسی که دوستمه درمورد یه نفر دیگه که اونم دوستمه میگه این لو لوله، همش مواظبم اون نفر دومیه نفهمه این اولی چی بهم گفته و ناراحت نشه؛ اما اگر یه نفر همین حرفو درباره ی من به کسی بزنه همش فکر میکنم نکنه اینا میخوان رابطشونو با من قطع کنن؟ نکنه من ادم بده م؟

صبحا از ۵:۴۵ مجبورم بیدار بشم. امروز ساعتای هفت و نیم هشت انقدر خوابم میومد عملا غیرهوشیار بودم. خیلی وضع نکبتی داشتم. با اینکه دیشب یازده خوابیدم. سر صبح هم ساعتای ۵ نمیدونم کدوم گوساله هایی زیر پنجره اتاق من که رو به پارکه بلند بلند میخندیدن و سرصدا میکردن.

بخاطر اینکه دهگردشی هارو این ماه نامنظم رفتم و بعضی روزا هم بجای ساعت یازده، زودتر رفتم که هوای گرم ظهر کمتر اذیتم کنه ، برام نامه تذکر اومده. یه ساله دارم خدمت میکنم به ازای هیچ کار مثبت نامه تشویق نگرفتم ولی یه ماه اونم بخاطر کارای مراسمم که برنامه هارو مرتب انجام ندادم برام نامه زدن. خیلی زیباست.

دلیلی که باید از اسکرول کردن اینستا بیای بیرون.

این روزا از گرما میگرنم عود میکنه. صبح با سردرد بیدار میشم و شب با سردرد میخابم. رفتم از مسئول داروخونه مرکز آکسار بگیرم که بهم گفت خانوم دکتر تخم مرغ شکستن رو امتحان کردین؟ گفتم نه. گفت حتما امتحان کنین خیلی تاثیر داره. انقدر سرتون سبک میشه زود خوب میشین. میگفت حتما چشمتون زدن. یجوری جدی اینا رو میگفت انگار داشت از ترکیب چندتا دارو و اثرشون حرف میزد. بهش گفتم حالا چقدر چشم خوردنیم هستم من🤣

منظورم از رمزگشایی اینه که میان یعالمه قصه تعریف میکنن بعد میگن فلان قرصو میخوایم. یا کلی گوز رو به شقیقه ربط میدن که بگن همه جام درد میکنه و دارم میمیرم. مثلا یه تیکه ای روی پام بعضی شبا بی حس میشه. مثلا صبحا از خواب پامیشم دهنم خیلی خشکه. یا مثلا پاهام خیلی شاخ شاخ میکنه از فشارخونم نیس؟ 🤯🤯🤯🤯 به قرعان که عین شکایت های یه سری هاشون همینه. یه پیرمرد دیگه ای هم اومده بود میگفت شربت امام علی بده. هی میگم شربت امام علی چیه دیگه؟ میبینم به رگ دستش اشاره میکنه. بعد از کلییییی سوال پرسیدن فهمیدم که میخواد بره کلینیک امام علی اونجا شربت متادون بگیره برای اونجا میخواد آزمایش خون ببره من براش آزمایش خون بنویسم. همه رو خلاصه کرده بود توی شربت امام علی. با من از رمز گشایی حرف نزنین.

موتور کولر مرکز رو دزدیدن. حالا تو این گرماها با اخلاق سگی باید مریض ببینم و صحبت های روستایی هارو رمزگشایی کنم.