cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

نی‌نوش

Больше
Рекламные посты
482
Подписчики
-224 часа
-127 дней
+4130 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
https://t.me/listumbrlla • تبادلات لیستی امبرلا برای همون نوع چنل و امار 50 فعلا هفته ای دوبار تگ گیری داریم  🌚🌙
Показать все...
من نیل ام... همان نیلی که از هشت سالگی قلبش گره خورده بود به قلب او... همان نیلی که شش سال پیش مرا با شناسنامه سفید از خانه اش بیرون کرد و نمیدانست قرار است برگردم اما این بار نه تنها...! این بار با دختری برگشته بودم که از خون او بود! دختر بچه ای با مو های فر و چشمان سبز درست مثل همان نیلِ هشت ساله که عاشق او بود! خیال میکردم تا همیشه در قلب او ماندگار میشوم اما وقتی برگشتم فهمیدم کس دیگری جای مرا در قلبش گرفته! آن عشق افسانه ای برای همیشه در گذشته مانده بود! #ممنوع_رمان https://t.me/+25_5OVk_pV5hOGZk 15پاک❌
Показать все...
شب های پاریس ماه نداشت...

رمان شب های پاریس ماه نداشت... دست هایم به رویای داشتنت نمیرسند و من هر شب چه غریبانه به جای تو درد هایم را به آغوش میکشم...🌙🤍 پارت گذاری هر روز🌼🥰

https://t.me/+nrDFpiBQls40MTRk

نویسنده: مهشید زادمهر✍🏻🌼

Repost from N/a
قسمتی از داستان جذابمون با بیش از 500 پارت آماده: 👇 - سرکار خانم سلین افراشته آیابنده وکیلم شمارا به عقد دائم آقای احسان مرادی در بیاورم!؟ اشک کاسه چشم عروس طفل معصوم را خیس کرد و زیر توری که روی صورتش انداخته بودند هق زد..  عماد نیامده بود..  مرد رویاهایش کسی که از جان او را بیشتر دوست داشته بود نیامده بود و  فقط لحظه آخر  میان دستان آدم های پدرش فریاد زده بود: - حرومه معشوقه کسی رو به کِس دیگه دادن.. حرومـــه..  اون دختـــر مال منه..  جون منو ازم نگیرین..  جون منو ازم نگیر حاجی. اما عاقد بار دیگر…. #مهم #توصیه_ویـــژه_نویسنده.  #عشقی_پاک_و_ممنوعه_بین_خانوم #دکتر_و_پسر_حاجی_بازاری_بالاشهر https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0 ۱۱
Показать все...
Repost from N/a
اولین بار عکسشو دیدم و از حرفهای زنای فامیل شناختمش و ندیده عاشقش شدم 🫠 اما وقتی توی یه عروسی از نزدیک دیدمش و به سمتم اومد و گفت اونم از من خوشش میاد . رابطه ما نزدیکتر شد تا جاییکه اون کاملا قلبمو تصاحب کرد و جسممون برای رسیدن به هم دل ‌دل میزد و بوسه‌ها و آغوش‌های یواشکیمون نشان از اوج خواسته‌هامون بود . عشقی شیرین و پرشور بین ما شکل گرفت که شعله‌هاش منو سوزوند .🔥 تا به خودم اومدم به اجبار بر سر سفره عقد دیگری نشسته بودم چون یک نفر عکسهای منو عماد رو به داداشام نشون داده بود و اونا منو مجبور به ازدواج با اولین خواستگارم کردن . https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0 حالا با عشق ممنوعه‌ام باید یک جا زندگی کنم درحالیکه بعنوان دایی همسرم هست و ....😱❌ ۹صبح
Показать все...
Repost from N/a
من نیل ام... همان نیلی که از هشت سالگی قلبش گره خورده بود به قلب او... همان نیلی که شش سال پیش مرا با شناسنامه سفید از خانه اش بیرون کرد و نمیدانست قرار است برگردم اما این بار نه تنها...! این بار با دختری برگشته بودم که از خون او بود! دختر بچه ای با مو های فر و چشمان سبز درست مثل همان نیلِ هشت ساله که عاشق او بود! خیال میکردم تا همیشه در قلب او ماندگار میشوم اما وقتی برگشتم فهمیدم کس دیگری جای مرا در قلبش گرفته! آن عشق افسانه ای برای همیشه در گذشته مانده بود! https://t.me/+25_5OVk_pV5hOGZk 1شب پاک❌
Показать все...
Repost from N/a
سلین.. دکتر داروسازیه ترک تبار. دختری که خیلی وقته دلش گیره پسره حاجی بازاریِ بالاشهره تهرانه و واسه یه نگاه مردونش تب میکنه. اما دختر بد شانس قصمون خبر نداره قراره تو یک غروب  غم انگیز خردادماه.. بدترین تراژدی عمرش و تجربه کنه  و مردم اسم داستانشون و بذارن عشق و خاکستر.💞 https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0 ۲۴ ظرفیت محدود
Показать все...
Repost from N/a
#خلاصه_ای_از_ممنوعه_تریت_رمانها به چشمانش خیره شدم. نگاهم نمیکرد. دستم را جلو بردم و گونه اش را لمس کردم. بالاخره نگاهم کرد. چشمانش کدر و بی فروغ بودند. + باهات ازدواج میکنم جا خورد. ابرو های در هم گره خورده اش از هم فاصله گرفتند و با ناباوری لب زد: چی؟ + من برای نجات جون دوتاییمون باهات ازدواج میکنم سیروان صدر https://t.me/+25_5OVk_pV5hOGZk
Показать все...
Repost from N/a
داستان زندگی پنج تا پسر جذاب که شیطنتها و عاشقیاشون دل می‌بره 🫦🫠 عماد که سر دسته این گروه پسر شیطون بود و همیشه عشق رو انکار میکرد ، اما شبی که جشن فارغ‌التحصیلیش بود چشمش به دختری میفته که دل و دینش رو می‌بره ، دختری ترک از یه خانواده متعصب . اما عشق چشمش رو کور می‌کنه و یک شب سلین رو پشت باغ می‌بره و.‌‌.. 🔞 غافل از اینکه یک نفر از #رابطه عاشقانه‌اشون عکس گرفته زمانیکه رابطه اونا فاش میشه سلین تحت فشار و کتکهای برادرهاش مجبور به ازدواج میشه و عماد زمانی که میرسه  ..... https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0 ۲۱
Показать все...
Repost from N/a
_نمی‌ذارم این دفعه ازم بگیرنت، تو بله رو بده سلین... من قول شرف می‌دم خواهرمو راضی کنم تا بذاره زنم بشی! -تو که خوب می‌شناسیش، محاله بذاره عروس بیوه‌اش زنداشش بشه و بچه پسرشو باهاش بزرگ کنه؟ موهامو پشت گوشم می‌زنه: _شده به دست و پاش بیوفتم، شده تو و بچتو روی تخم چشمم گذاشتم و فرار کنیم... از نمی‌گذارم غنچه گلم💯💯💯 همین که به سمت لب‌هام خم می‌شه صدای فریادش هردومون رو می‌ترسونه: _داری چه غلطی می‌کنی عماد؟ عماد عقب نمی‌کشه و نگاهش می‌کنه: _سلین زن منه... بذار زندگیشو بکنه خواهر من! مادرشوهرش شرط می‌ذاره اگر با عشق سابقش که همون داداشه ازدواج کنه بچشو ازش می‌گیره ولی مرد جذاب این قصه اومده که... https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0 ۱۷
Показать все...
Repost from N/a
🔥🔥🔥🔥❌❌ _ اون دخترمه! شیش سال دختر داشتم و نمیدونستم! چرا؟ آب دهانم را قورت دادم. چیز های زیادی بود که سیروان آن ها را نمیدانست. در سکوت کنارش نشستم و به رو به رو خیره شدم. صدایش را کمی بالا برد: چرا این همه سال دخترمو ازم قایم کردی؟ چطور تونستی؟ باز هم جوابی ندادم که بلند شد و فریاد زد: حرف بزن دیگه، بگو چرا شیش سال من حتی نمیدونستم که یه دختر دارم؟ آرام زمزمه کردم: داد نزن بلند تر فریاد زد: جوابمو بده، چرا انقدر بی رحمی؟ این همه سال به دخترم چی گفتی؟ گفتی بابات مرده؟ گفتی ولت کرده؟ گفتی دوست نداره؟ گفتی یه آشغاله که عین خیالشم نیست دختر داره؟ سرم را بالا گرفتم: نه نگفتم بابات مرده گفتم بابات تو ایرانه، نگفتم ولت کرده گفتم نمیدونه تو دخترشی، نگفتم دوستت نداره گفتم اگه بفهمه دختر داره تمام دنیا رو میریزه به پاش https://t.me/+25_5OVk_pV5hOGZk 17پاک❌
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.