𝔹𝔻𝕊𝕄

Şarküteri Topu :🤍 سیوش کن دیوونه عسلی #ایده_اسم

مثلا ی توله برت داشته باشی وقتی شبونه بهونه گیر شده و نمیخوابه بری روش بخوابی و با له کردنش، به ورجه وورجه هاش توجهی نکنی تا خودش خسته بشه دست بکشه توی موهات و بخوابه #𝑻𝒆𝒙𝒕

ی گربه که اینطوری لباس تنش کنی🤤🤤 چه شود...😈 #𝑶𝒘𝒏𝒆𝒓 #𝒑𝒆𝒕 #𝒌𝒊𝒕𝒕𝒆𝒏 𝑩 𝑫 𝑺 𝑴

#یکشنبه #خبر #ایردراپ 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 یه خبر ناب براتون اوردم 🔶 طبق گفته ها معتبر ترن ایردراپ حال حاضر🔶 شخص ایلان ماسک پشتشه عجله کنین 🔶 به زودی لیست میشه🔶 https://t.me/muskempire_bot/game?startapp=hero6854605024

جذابیت امروز🤤 #𝑩𝑫𝑺𝑴 #𝒑𝒓𝒐𝒇 𝑩 𝑫 𝑺 𝑴

#ایده_تنبیه ایده تنبیه اوردم براتون یه بادکنک کوچولو رو آب بکنید تا سنگین بشه بعد نوک سینه های سابتونو بمالید تا بزرگ بشه بعد بادکنک و بکنید تو نوک سینش با نخ ببندید جوری که بادکنک نیفته بعد مجبورش کنید چهار دست و پا راه بره و این بادکنکا کشیده شه رو زمین و اون باید مراقب باشه نترکه میتونید خودتون اذیتش کنید مثلا هولش بدید 𝑩 𝑫 𝑺 𝑴

زیبایی...🤤✨️ #𝑫𝑶𝑴 #𝑺𝒖𝒃 #𝑩𝒐𝒏𝒅𝒂𝒈𝒆 𝑩 𝑫 𝑺 𝑴

Benim lezzetli pizzam :🤍 سیوش کن پیتزای خوشمزم #ایده_اسم

جذابیت امروز🍷 #𝑩𝑫𝑺𝑴 #𝒑𝒓𝒐𝒇 𝑩 𝑫 𝑺 𝑴

#پارت16 #چشم_عسلی_ارباب راه افتادم ک بعد چن دیقه نسکافش تموم شد و لیوانش رو انداخت تقربیا ده دیقه میگذشت که یهو عقی زد و با دست بهم اشاره کرد نگران نگاهی بهش انداختم و فوری راهنما زدم و گوشه ای نگه داشتم در رو به سرعت باز کرد و خودش رو بیرون انداخت و شروع به عق زدن کرد هرچی خورده نخورده بود بالا آورد فوری از ماشین پیاده شدم حتی با اینکه خواستم تند به سمتش برم افتادم زمین و دوباره بلند شدم و سریع به سمتش رفتم بدن بیجونش رو تو بغلم گرفتم و رو سرش تند تند بوسه میزدم +جان.......جان چت شد تورو دانیار: عق........خو......عق.....بم..... +هیش هیش هیچی نیس چیزی نیس فقط ماشین زده شدی چیزی نیس عزیز دلم دانیار: میخوام.......عق.......میخوام برم........عق...... +کجا میخوای بری؟ دانیار: عقققق.......... یهو زرد آب بالا آورد حالش خیلی بد بود مشخص بود اصلا جسم بیجونش رو بلند کردم و روی صندلی جلو گذاشتمش به سمت صندق رفتم و فوری ی بطری آب برداشتم و به سمت جلو پا تند کردم +جان.....جان دلم.....خوبی؟؟؟؟ دانیار: آ.....ره توی مشتم آب ریختم و روی صورتش پاشیدم چن بار این کار رو کردم تا بالاخره بهتر شد +بیا یکم آب بخور بهتر شی بیا سری تکون داد حتی جون نداشت جواب بده یا اینکه سر بلند کنه تا بتونه آب بخوره بطری آب رو به لبای رنگ پریدش نزدیک کردم و اون شروع به خوردن آب کرد بعد از اینکه چن قلپ خورد بهتر شد و قشنگ توی ماشین نشست هوفی کردم بخیر گذشت :/ ماشین زده ک هیچی انگاری چون اولین باره سوار شده نباید چیزی می‌خورد بخاطر همین حالش بد شده بود در طرف دانیار رو بستم و به اون سمت ماشین رفتم و خودمم سوار شدم قبل از اینکه راه بیفتم دوباره نگاهی بهش انداختم +مطمئن باشم خوبی؟ سری تکون داد و به بیرون خیره شد +دانیار دانیار: بله ارباب +پوف نگفتم ارباب نگو؟ یا دامون صدام کن یا ددی ک من ددی رو بیشتر ترجیح میدم دانیار: چشم ارباب دامون اینا رو زیر لبی و آروم میگفت هوفی کردم آدم نمی‌شد میگم بگو دامون میگه ارباب دامون ای خدا ای خدا دلم میخواد از دستش سرم رو بزنم به فرمون کی قراره آدم بشه کی؟؟؟ من ک از بچگی دیده بودمش ولی اسمش رو نمیدونستم بچگیش خیلی ناز بود ی پسر کوچولو سفید تپل بامزه یکی دو بار هم بیشتر ندیدم چون بعدش مجبور شدم بخاطر درس برم خارج ولی نتونستم طاقت بیارم ک پدر قبول کرد حداقل تهران بمونم درس بخونم بیخیال افکارم شدم و ماشین رو راه انداختم دست سردش رو گذاشتم رو دنده و دست خودمم گذاشتم روش ی نیم نگاهی بهم انداخت و قطره اشکی از چشمش چکید یهو خواست تکونی به خودش بده ک ناله ای کرد سوالی نگاهش کردم ک با بغض #Black_OEAN✏️