cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

𝑶𝒏𝒚𝒂𝒛 𝒍𝒊𝒇𝒆🤍

-𝐒𝗍α𝗋𝗍:𝟑𝟎/𝟑/𝟏𝟒𝟎𝟐- Wꫀᥣ‌ᥴׁ᥆me ȶ᥆ O𝖓yᥝz Pᥝᥣ‌aᥴ𝘦 . . .🦩🫧 N᥆vꫀᥣ‌, ꫀ𝐝𝔦ƚ, ρɦt᥆, wᥣ‌lpᥝρꫀ𐑩, ƚჩꫀme, 𝐌᥆ິ𝖒ꫀnƚ,᥉tᦅ𐑩y, ρ᥆᥉ȶ ƚჩꫀׁ ᥣ‌𝖎𝖋ꫀ ɦ𝘦 𝖓eꫀׁ𝐝s 𝔦᥉ ɦꫀ𐑩𝘦🤍🪬

Больше
Рекламные посты
1 017
Подписчики
+124 часа
+27 дней
+36230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Фото недоступноПоказать в Telegram
از بازیگران ترکی چی میخوای!؟😌🇹🇷
Показать все...
میکس‌های قشنگ ☘💚
ادیت و پروف 👛🩷
جزئیات🫦❤️‍🔥
سکانس خنده‌دار🫐💙
میم های فان 🔥🧡
قاب های جذاب شب 🌑🩶
تا فردا زیادش کنید پلیزز🥲🤌🏻
Показать все...
جدید منتشر شده از اونور بی هافیسا رفته پیشش منم موخوام🥹 ╭╴╴━╯ ━━ #𝗡𝗘𝗪 - #onur 🤍🪷` ╰╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴𝐎n𝗒Az𝐋𝐢𝖋ꫀ
Показать все...
3.77 MB
3.31 MB
🍓 4 2🤩 1
Repost from N/a
00:02
Видео недоступноПоказать в Telegram
_ تو واقعا همه چیمو #دیدی؟💦🫦 + خب، تو اون #لحظه نمیشد #کاریش کرد! با #بغض زانوهامو #بغل کردم و گفتم: _ تو حتی منو #دوست نداری بعد لخ*تمم #دیدی... .💔❄️ + یوکی... . _ نمی‌خوام #چیزی بشنوم، برو #بیرون! بلند شدم تا #هلش بدم که یهو #حوله از دورم افتاد و #بدن بر*هنه‌ام نمایان شد.🔥 _ هیییین!!! نگاه نکن!🫧 همین که #خواستم خودمو‌ بپوشونم روی #تخت هلم داد و روم #خیمه زد:🙊 _ هیچوقت نگفتم #دوستت ندارم!💢🌪 به دنبال #حرفش پاهامو بین #پاهاش قفل کرد و ...🔞🙈 ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ https://t.me/+h0czyqn_5xVjNmU0 https://t.me/+h0czyqn_5xVjNmU0 https://t.me/+h0czyqn_5xVjNmU0 ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ ִֶ⊹ 🧧 #پری_کوهستان 24پاک
Показать все...
anime-anime-kiss.mp40.18 KB
Фото недоступноПоказать в Telegram
استوری جدید پرنس🙂‍↔️🫀 جوننننننننننننننن : ) 🤍🪷` | ━━ #𝗡𝗘𝗪 - #story - #onur ╭╴╴━╯ ╰╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴𝐎n𝗒Az𝐋𝐢𝖋ꫀ
Показать все...
8💅 2🔥 1
Repost from N/a
00:02
Видео недоступноПоказать в Telegram
مامان منو نازدار امشب تو اتاق خودم میخوابیم بعد رو به من کرد و با چشمک گفت مگه نه؟ نگار رفتاراش چند وقتیه عجیب شده لحافطو برداشت و گفت: دنبالم بیا دختر عمه رفتم داخل اتاقش که یهو درو بست و اومد سمتم پاشو محکم وسط پام فشار داد که اه غلیظی کشیدم.. ولی متعجب داشتم نگاش میکردم نگار چرا داشت اینکارو میکرد. اروم دم گوشم زمزمه کرد: _امشبو میخام باهات حال کنم دختر عمه خیلی مستم امشب بدجوری داغونم قول میدم بهت خوش بگذره توام لذت ببری🤤 لباس داغشو روی لبام گذاشت و.💋😋 سرشو تو گودی گردنم برد و زبونشو زیر گردنم کشید و دستشو گذاشت روی....🤤🍑💦 https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk نگار که با دختر عمه هم دانشگاهیش سعی میکنه رابطه برقرار کنه یه شب باهاش سک.س میکرد که مامانش میاد و...😈🔞💦 24پاک
Показать все...
kisses-love-you.mp40.78 KB
ری اکشن نسبت به ویو خیلی کمه🙂
Показать все...
6
عه وا چراغ سبز😂😔✅ - پارت جدید گذاشتم💆🏻‍♀🦩 خوب حمایتش کنید که زود زود پارت بدم هدیه این پارت فقط 60ری اکشنه:)👐🏻🎀 امیدوارم از پارت جدید لذت کافی رو ببرید🌸✨″ کامنتاتون زیر پارت جدید بهش انرژی میده🦦🐾
Показать все...
13😈 2🌚 1
#یــه‌قـدم‌تـا‌مــرگ ┈•┈•┈┈Onur┈┈•┈•┈ ❲پارت چهاردهم❳ یازگی:اونوررر داری چیکار می‌کنی سریع آدماش اومدن به سمتم نیشخندی زدم و تا جایی که تونستم اوناهم زدم یازگی:بسسسس کنید عین خروس جنگی به جون هم افتادید _یازگییی هنوز که اینجایی برو تو همین الان یازگی:نمیخواممممممم _بچه نشو برو تو یازگی:گفتم نمیخواممممممم لبخند محوی زدم که یهو از پشت یه چیز زدن تو سرم ″چند دقیقه بعد″ چشامو کم کم باز کردم تو یه انبار بزرگ بودم و رو یه صندلی نشسته بودم و دست و پام بسته شده بود چشامو تو حدقه چرخوندم که یازگی رو دیدم که اونم به صندلی بسته شده بود و اون مردک بالا سرش بود _یازگییی یازگی:اونور ...:اونور کوچولو میدونی میخوام چیکار کنم؟میخوام جلوت به دختری که عاشقشی تجاوز کنم با شنیدن این حرف کل بدنم لرزید و رگام برجسته شدن _توووو چی گفتی(با فریاد) یازگی:دوسم داری؟ نگاهی به یازگی کردم... _الان قضیه این نیست یازگی:بگو داری یا نههه(با گریه) _دارممم لعنتییییییییی(با فریاد) ...:اوف اوف عوقم گرفت یازگی:بازم کنننن ...: هرچی شما امر کنی رفت و یازگی رو باز کرد،یازگی دویید طرفم و محکم بغلم کرد _یازگی:(با تعجب) یازگی‌:منم ...دو....دوست دارم لبخندی گوشه‌ی لبم رفت اما ...اما یازگی رو ازم جدا کردن...دوباره نشوندنش رو صندلی ...:خبب اونور کوچولو نوبتشه که موش کوچولوت ازت دست بره _دهنتو ببند اشغال بلاخره که باز میشم نیشخندی زدم و نگاهی به یازگی کردم طناب دستامو شل کرده بود : ) وقتی که پشت کرد سریع دستمو آزاد کردم و پاهامم باز کردم و صندلی رو برداشتم و از پشت آروم رفتم و محکم زدم تو پشتش که افتاد سریع یازگی رو باز کردم _خوبی؟ با گریه سری تکون داد...نگاهی به اون مرتیکه انداختم رفتم روش و شروع کردم به مشت زدن تو صورتش یازگی:اونوررر بسهههه به خودت بیااااا قرمز شده بودم هیچی جلو دارم نبود تا اینکه یازگی دستای کوچولوشو قالب صورتم کرد و با چشای اشکی زمزمه کرد یازگی:بسه اونور ... بغلش کردم... ″چند دقیقه بعد″ یازگی:اونور من باید برم خونه _باشه من میرسونمت...ولی قبلش باید درباره احساساتمون صحبت کنیم سری تکون داد که نشستیم رو کاناپه _خب من تو زمانی که خونم موندی یه احساسی نسبت بهت پیدا کردم ولی مطمئن نبودم تیر که خوردی متوجه شدم یه تیکه از قلبم شدی : ) یازگی:اونور من ...دوست ندارم...فقط یه حس کوچیک بهت دارم اشکی رو گونم ریخت ‌...یعنی الان چیشد،دوسم نداره؟ یازگی:ببین احساسم بهت چراغ سبز نشون داده ولی خب دوست ندارم حسم اونقدر قوی نیست بلند شدم و رفتم تو دستشویی...      ⎯⎯⎯⎯⎯⎯ادامه دارد....🖤⚰️ @onyaz_life
Показать все...
39🍓 6👍 2🤩 2💘 2🌚 1🍾 1😈 1👻 1
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.