cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

『𝖲𝖤𝖷 𝖳𝖱𝖠𝖢𝖪🔥🔞』

وقتي بالاخره نقطه شيرينتو پيدا ميكنم و صداي تخت با ناله هات همراه ميشه..🔥🔞 تبلیغات: @tablighat_hash

Больше
Рекламные посты
15 848
Подписчики
-6224 часа
-4447 дней
-2 63930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

-بیشرف برای چی سک و سینت و در ریختی...؟! -می خوام فرو کنم تو چشمت...؟! مرد چشم بست: لامصب این محرمیت فقط برای اینه که من برگردم ستاد نه اینکه تو رو..استغفرالله...! دخترک پایش را باز می کند که دامن کوتاهش هم بالا می رود و نگاه مرد خیره پایین تنش... دخترک پوزخند زد. -ببین اون لامصبت و فرو نکنی توش... اینجام فرو می کنم تو چشمت، اصلا می کنم تو دهنت.... 😂🔞 https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk
Показать все...
کرمم گرفته بود که عکسی از بهشت خیسم گرفتم و فرستادم برای امیر.... شک نداشتم که وسط جلسه با سرهنگ بود که دوباره یه عکس دیگه گرفتم که اینبار یه خیار هم کنارش بود..!!! ریز ریز خندیدم که ناگهان با صدای پیام دلم هری ریخت... خودش بود: رستا جوری بکنمت که به التماس بیفتی.... امشب با دختر بودنت خداحافظی کن که قراره بد بکنمت...!!! جووونی براش فرستادم و سرخوش لخت شدم و خواستم برم حمام که با باز شدن در و قامت امیر قالب تهی کردم... حیغ کشیدم که سریع در را بست و قفل کرد... -مگه پیش سرهنگ نبودی...؟! امیر نیشخند زد... -اومدم جای خیار با سالارم بکنمت... مگه نمی خواستی...؟!💦🍑 https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk
Показать все...
-اوف بهشتت چه تپلی و خوشگله رستا...!!! رستا مستانه خندید... چشمانش از شیطنت برق می زدند... -اون روزایی که گیر میدادی چرا میرم مطب دکتر، دقیقا برای صاف و لطیف کردن همین تپلی بود... می دونستم قراره یه روزی ازش رو نمایی کنی...!!! امیر خم شد و با تمام وجود بوسه ای رویش زد... دماغش را هم روی ان چسباند... -بوی توت فرنگی هم میده لامصب...؟! چشمکی زد... -آخه ژل شویندش با طعم توت فرنگیه... دوست نداری...؟! امیر از شهوت سرخ شده بود و حالش هم خراب بود... با صدایی خش دار زمزمه کرد. -دوسش دارم هم بوش و هم خودش و...!!! https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk رستا دوباره خندید و انگشتای لاک خورده اش را میان پایش برد خط صافی وسط واژنش کشید... -آخ امیر داره نبض می زنه... نمی خوای آرومش کنی...؟!♨️🔥
Показать все...
-نمی دونستم مردای مذهبی هم التشون اینقدر کلفته...؟! مرد دستی به الت شق کرده اش کشید... - هم کلفتیم هم کص کن خوبی هستیم... می خوای امتحان کنی...؟! با شهوت می خندم. -صیغت شدم که امتحان کنم...!!! دختر را زیرش کشید و بعد دو طرف کصش را با دست باز کرد و سر التش را ارام توش فروکرد که اه مرد از تنگی و داغی اش بلند شد و یک ضرب.... ♨️🔞🔥 https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk
Показать все...
با دیدن الت کلفتش نیشم باز شد. -چه کلفته پسرعمه، ادم خوشش میاد تو دستش بگیره و بهش نگاه کنه...! امیر سیلی به سینه های رستا زد و با حرص دست دور گردنش انداخت... -اما من خوشم میاد خودم و فرو کنم توت و جرت بدم دختر دایی... رستا در حالی که التش رو میمالید خمار لب زد. -پس معطل چی هستی... جرم بده دیگه...! رستا رو روی تخت هل داد و شورتش رو.... https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk
Показать все...
-چه بهشت تپلی داری لامصب، جون میده برای الت کلفت من...؟! زبون دور لبم چرخوندم و خمار نگاش کردم بعدم دوتا انگشتمو دم ورودی بهشتم گذاشتم و مالیدمش.... -هوم الانم نازم اونقد به نبض افتاده که مردونگب میخواد... دستی به مردونگیش کشید و تفی روش انداخت و..👅👅 https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk
Показать все...
- پردت ارتجاعیه؟ هقی زدم و چنگ زدم به شونه هاش. - نمیدونم اقا. - چقدر تنگی پدرسگ. انگار نه انگار چندبار دادی. به گریه افتادم. ولی من که با کسی نبودم. با ناله ای ارضا شد و از توم دراورد. نفس نفس زنان بهش زل زدم که با بهت ملافه ی خونی رو اورد بالا. - حرومی تو باکره بودی؟ برای ارث من نقشه کشیدی میکشمت. دستاش دور گلوم حلقه شد و من از درد بیهوش شدم... https://t.me/+V3mQM2B00iJlYzc0
Показать все...
- مردونگیت اذیتم می‌کنه! نمی‌خوام سکس کنیم، صیغه رو باطل کن. با تعجب نگام کرد. - من نبودم یکی دیگه به زور تقه‌ت و زده بود دختره پررو! بغض کرده پام و بستم. - اون که انقد گنده نبود! بابا دارم جر میخورم نمیتونم! بدون توجه پاهام و با خشم باز کرد. - تو زنمی کوچولو... باید تحمل کنی. تازه باید تا آخر ماه یه بچه واسه شوهر عزیزت بیاری.‌ خودش و یک ضرب...💦🔞 https://t.me/+uft6UMkVfcUxOThk یه دختر کوچولوی دبیرستانی که مجبور میشه صیغه پسر عمه‌ی وحشیش بشه و...🥲❌😮
Показать все...
👍 1
برادرشوهرم لبه های #نانازم 💦و باز کرد زبونش و تو شیار بهشتم کشید -اوووممم...توماج ...تند تررر...الان داداشت میاد -بگو واسه‌ کی خیس کردی؟ اه کشیدم: -واسه تو...واسه برادر شوهرم -دلت میخواد جرت بدم؟ -اههه...اررره...بهشتمو و جر بده مردونگی کلفت و درازش و فرو کرد تو بهشتم و تند تند تلمبه زد : -چقدر تنگ و داغی جن*ده انگار داداشم نتونسته گشادت کنه پاهام و گرفت و باز کرد: -لنگات و وا کن جنده اول به التم سرویس میدی بعد ... در یهویی باز شد و... https://t.me/+GKDCfbv8mm43NjNk https://t.me/+GKDCfbv8mm43NjNk به برادر شوهرش میداد که یهو شوهرش از ماموریت میاد و ...❌🔞
Показать все...
- یه جوری جر*ت میدم که صدای جیغات تو اتاق بپیچه - پس چرا داری معطل می‌کنی مرصاد!؟ بکن منو! جون کشیده ای گفت، دستشو از لای چاک دامنم داخل برد و از روی شورت، شروع کرد به مالیدنم. با حس حرکت انگشتاش روی به‍*شتم، آه بلندی کشیدم و سرم به عقب خم شد. - آخ! اونقدر لای پات خیس و داغه که از روی شورتتم می‌تونم حسش کنم. - لای پام واسه تو اینهمه خی‍.س و داغ شده‌ و سو*راخام دارن واسه پاره شدن زیر آ...لتت له له می‌زنن #رابطه_ممنوعه🔞❌ https://t.me/+yB-gQ2LtIsMzZGI0
Показать все...