Passenger | مُسافر
با نام و یاد خدا اینجا همون دفترِ نوشتهها، داستانها، ماجراها و خاطرات منه منتها این بار شما هم اونا رو میخونین! انتقاد و پیشنهاد: @Passenger77Bot پیام ناشناس: https://t.me/HarfBeManBOT?start=NjE2MjM5OTI5MA اولین پست کانال: https://t.me/Passenger_77/3
Больше362
Подписчики
Нет данных24 часа
+87 дней
+6030 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
رمضان و تابستان...
الآن اواخر تیر و اوایل مرداد سال ۱۳۹۲ هجری شمسی است! ماه رمضان است و همگی به تازگی افطار کردیم. من هم سرکار بودم. درس و مدرسه تمام شدهاست و من هم در مغازهی تنظیم موتور اوستا امیر کار میکنم.
ساعتی پس از افطار، مادرم در حیاط، روبروی اتاق انباری که روبروی پنجرههای آشپزخانه است، زیرانداز پهن کرده است. در حیاط، با پدرم نشستهایم، روبروی همان انباری. نور چراغ حیاط ضعیف است ولی حس خوبی به آدم میدهد. تلویزیون ۱۴ اینجی آنجا وجود دارد که روشن است.
ناگهان بوی هندوانه میآید!! مادرم روی یک سینی هندوانههای قاچ شده را میآورد. پدرم شبکه ۱ را نگاه میکند. سریال دودکش پخش میشود و هرشب آن را میبینیم. با پدرم گپ و گفتهایی میکنم. پدرم رفاقت را خوب بلد ولی در عین حال، هیبت پدرانهاش را دارد.
هندوانه تمام شد...
سریال دودکش هم تمام شد...
پدرم هم تمام شد.
مثل رمضان ۱۳۹۲.
همین قدر کوتاه اما بیرحم!
هر بار هندوانه میخورم یا سریال دودکش را از تلویزیون دوباره میبینم، یا هر سال این موقعها، یاد آن شب میافتم! آن شب، یک شب خیلی عادی بود. اما همین شب عادی، الآن برایم غیرعادی شدهاست!
من نیز مسافرم. تک و تنها.
همانند آن شب ماه رمضان ۱۳۹۲ در حیاط خانه که هندوانه خوردیم و دودکش دیدیم؛ همینقدر هم آدم عادی هستم. یک عادی معمولی
حرفهای زیادی در سینه دارم...
ولش کن، همانجا بمانند بهتر است.
الهی عادیهای زندگیتان، اینگونه برایتان غیرعادی نشود.
خیلی مخلصم
#مسافر #خاطرات #دلنوشته
❤ 12
دودکش
الآن اواخر تیر و اوایل مرداد سال ۱۳۹۲ هجری شمسی است! ماه رمضان است و همگی به تازگی افطار کردیم. من هم سرکار بودم. درس و مدرسه تمام شدهاست و من هم در مغازهی تنظیم موتور اوستا امیر کار میکنم.
ساعتی پس از افطار، مادرم در حیاط، روبروی اتاق انباری که روبروی پنجرههای آشپزخانه است، زیرانداز پهن کرده است. در حیاط، با پدرم نشستهایم، روبروی همان انباری. نور چراغ حیاط ضعیف است ولی حس خوبی به آدم میدهد. تلویزیون ۱۴ اینجی آنجا وجود دارد که روشن است.
ناگهان بوی هندوانه میآید!! مادرم روی یک سینی هندوانههای قاچ شده را میآورد. پدرم شبکه ۱ را نگاه میکند. سریال دودکش پخش میشود و هرشب آن را میبینیم. با پدرم گپ و گفتهایی میکنم. پدرم رفاقت را خوب بلد ولی در عین حال، هیبت پدرانهاش را دارد.
هندوانه تمام شد...
سریال دودکش هم تمام شد...
پدرم هم تمام شد.
مثل رمضان ۱۳۹۲.
همین قدر کوتاه اما بیرحم!
هر بار هندوانه میخورم یا سریال دودکش را از تلویزیون دوباره میبینم، یا هر سال این موقعها، یاد آن شب میافتم! آن شب، یک شب خیلی عادی بود. اما همین شب عادی، الآن برایم غیرعادی شدهاست!
من نیز مسافرم. تک و تنها.
همانند آن شب ماه رمضان ۱۳۹۲ در حیاط خانه که هندوانه خوردیم و دودکش دیدیم؛ همینقدر هم آدم عادی هستم. یک عادی معمولی
حرفهای زیادی در سینه دارم...
ولش کن، همانجا بمانند بهتر است.
الهی عادیهای زندگیتان، اینگونه برایتان غیرعادی نشود.
خیلی مخلصم
#مسافر #خاطرات #دلنوشته
الآن اواخر تیر و اوایل مرداد سال ۱۳۹۲ هجری شمسی است! ماه رمضان است و همگی به تازگی افطار کردیم. من هم سرکار بودم. درس و مدرسه تمام شدهاست و من هم در مغازهی تنظیم موتور اوستا امیر کار میکنم.
ساعتی پس از افطار، مادرم در حیاط، روبروی اتاق انباری که روبروی پنجرههای آشپزخانه است، زیرانداز پهن کرده است. در حیاط، با پدرم نشستهایم، روبروی همان انباری. نور چراغ حیاط ضعیف است ولی حس خوبی به آدم میدهد. تلویزیون ۱۴ اینجی آنجا وجود دارد که روشن است.
ناگهان بوی هندوانه میآید!! مادرم روی یک سینی هندوانههای قاچ شده را میآورد. پدرم شبکه ۱ را نگاه میکند. سریال دودکش پخش میشود و هرشب آن را میبینیم. با پدرم گپ و گفتهایی میکنم. پدرم رفاقت را خوب بلد ولی در عین حال، هیبت پدرانهاش را دارد.
هندوانه تمام شد...
سریال دودکش هم تمام شد...
پدرم هم تمام شد.
مثل رمضان ۱۳۹۲.
همین قدر کوتاه اما بیرحم!
هر بار هندوانه میخورم یا سریال دودکش را از تلویزیون دوباره میبینم، یا هر سال این موقعها، یاد آن شب میافتم! آن شب، یک شب خیلی عادی بود. اما همین شب عادی، الآن برایم غیرعادی شدهاست!
من نیز مسافرم. تک و تنها.
همانند آن شب ماه رمضان ۱۳۹۲ در حیاط خانه که هندوانه خوردیم و دودکش دیدیم؛ همینقدر هم آدم عادی هستم. یک عادی معمولی
حرفهای زیادی در سینه دارم...
ولش کن، همانجا بمانند بهتر است.
الهی عادیهای زندگیتان، اینگونه برایتان غیرعادی نشود.
خیلی مخلصم
#مسافر #خاطرات #دلنوشته
میگفت:
من مجموعهای از درست میشودهای پارهپارهام...
❤ 5😢 3👍 2😁 1
عزیزانی که امروز رو روزه بودند، این حقیر، برادر کوچیکتون رو در دعاهای خیرتون یاد کنید.
طاعات و عبادات همه عزیزان قبول درگاه الله تعالی❤️
❤ 11
پ.ن: صفراش خیلی زیاده، این تازه برای یه سالشه!!!
با اینکه این بازیکن چرا باید انقد پول بگیره کاری ندارم؛ کاری هم ندارم که مگه چیکار میکنه باید انقدر پول بگیره؛ فعلا روی حرفم با این کلهخالیاست که میگن حاجی نرو حج، بده فقرا...
بازیکن پولتو بده فقرا...
👍 8
دیروز خبری در کانالهای تلگرامی خواندم که مثل بمب همه جا ترکیده:
یک باشگاه فوتبال معروف ایرانی با یک بازیکن ایرانی، قراردادی به مقدار 50000000000 تومان امضا کرده و در صورت تمدید برای سال دوم، این مبلغ بیشتر هم میشه.
خب ملحدین شلمغز، بیاین وسط و برای فقرا ابراز نگرانی کنین! بگین بده فقرا...
سوالی که من از ملحدین و روغنفکرا دارم اینه که، وقتش نیست به اینم اعتراض کنن که چرا نمیدن به فقرا؟ چرا نمیدن به فقرا؟ چرا فقط وقتی که حجاج راهی سرزمین وحی میشن، سراپای وجودتون لب و دهن میشه که عاقا چرا میدید به عربا؟!
خب اگه وجودشو داری برو به همین بازیکنا بگو پولتو بده به فقرا، ببین اصلا نگاهت میکنه؟! ما که میدونم سوزشت از برای چیه، ولی خفهخون نگیرید و نگرانیتون رو برطرف کنین!!
همین شما ها میگین اونا کمک مالی میکنن و فلان، باید بگم که حاجیهای ما هم آشکارا پنهونی کلی کمک مالی میکنن...
درد و سوزش شما چیز دیگهاییه
فقط این خفهخون گرفتنتون خیلی حرفه!!
#مسافر #الحاد
❤ 9
Repost from عکس مهتاب | عبدالله محمد
Фото недоступноПоказать в Telegram
برخی از سؤالها محصول زندگی در فضای دیگر است. حاصل پرت بودن از مرحله است.
موسی علیه السلام یک شخصیت قرآنی است. آنقدر که نام ایشان در قرآن بیش از دیگر پیامبران آمده است، حتی بیشتر از رسول الله صلی الله علیه وسلم.
برای همین تعجب نکنید اگر روزی را به شکرانهٔ نجات ایشان و هلاکت فرعون روزه میشویم. آدم اگر سالی هم یک بار قرآن را کامل از اول تا آخر بخواند هفتهای بییاد این پیامبر و داستان او نخواهد گذراند. آنقدر که در پایان همان میشود که پیامبرمان صلی الله علیه وسلم خطاب به یهودیان فرمودند: «نَحْنُ أَوْلَى بِمُوسَى مِنْكُمْ...» (بخاری و مسلم) ما از شما به موسی شایستهتریم. یا طوری دیگر: او بیشتر پیامبر ماست تا شما.
اما وقتی ملت آنقدر در فضای قرآن نیستند که موسی را پیامبر «یهودیان» میدانند، این میشود که یکی میپرسد: چرا باید برای نجات موسی عاشورا را روزه گرفت؟
تو بیا و در این فضا زندگی کن، بیشتر پرسشها خودش حل میشود.
#عبدالله_محمد
❤ 6
این قشنگترین متنی بود که اخیرا خونده بودم...
فتبارک الله احسن الخالقین♥️
👍 5❤ 5😢 1
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.