|چه فراقی|
| #یا_لهذا_الفراق | ليسَ أمامنا سِوى الصبر الجميل حتى ينطوى دهرُ الفِراق ويتصِل حبلُ اللقاء 💚دم من زندگی و بازدمم زندگی است تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است... اینجا؛ |شعر است و کتاب است و آشفتگی| بگوی: https://t.me/HarfinoBot?start=9a42e46ace9f147
Больше536
Подписчики
-124 часа
-27 дней
+830 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرورانگیزِ دلتنگیست...
نشستهام روبهروی صندلیات که همیشه بر آن مینشستی، مثل همیشه؛ چهارزانو.
منتظرم صدایم کنی تا برایت لیوان آب بیاورم و بعدش هم چهره درهم بکشی که این آب خیلی گرم است و خنکترش را میخواهی.
آن روز را به یاد داری؟ آن روز را که نشسته بودم، چهارزانو، روبهرویت!
گفتی دستم را بگیر
گرفتم!
گفتی مرا ببر دم خانه
بردم!
گفتی دمپایی را بگذار پیش پایم
گذاشتم!
خندیدی و خندیدم، نگاه کردی و نگاه کردم
عصا برایت کافی بود اما همیشه کسی را طلب میکردی برای گرفتن دستانش، من آن روز مثل همیشه گرفتم، آهسته گفتی؛"دستم را گرفتی، خدایت دست بگیرد."
دستهایم خالیست و چشمهایم پُر!
از امید رو برنمیگردانم؛ تا وقتی که صدایم کنی برای گرفتن دستهات، مینشینم همینجا، روبهروی صندلیات؛ چهارزانو.
۱۴۰۳/۲/۲۶
#فراقیه
❤ 1
به تو داشت خو دلِ گشته خون، ز تو بود جانِ مرا سکون
فَهَجَرتَنی، وَ جَعَلتنی مُتَحَیراً مُتوَحشا...
💔 2
Фото недоступноПоказать в Telegram
مستانِ نیمشب به ترنّم
آوازهای سرخِ تو را باز
ترجیعوار
زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبانهاست...
💔 2
منت بر سرم میگذارید اگر فاتحهای قرائت کنید و صلواتی بفرستید.
💔 4❤ 2👍 1🕊 1
یک سال از نبودنت گذشت
یک ساله که نیستی و جگرم آتیشه...
بهار آمد که غم از جان بَرَد، غم در دل افزون شد
چه گویم! کز غم آن سروِ خندان جان و دل خون شد
💔 2