رهآ ... 🍃
می خواهم خودم باشم و این نهایت تمام خواسته هاست ... اینجا خودم هستم ، بی پروا ... #ساجده_شیرین_فرد + از اینجا می توانیم با هم صحبت کنیم 🍉 @Talktosajede_bot
Больше245
Подписчики
+224 часа
-37 дней
+530 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
من یه تصمیمی گرفتم !
تو نظام دارویی خیلی زد و بند هست و شما اگه داروخونه بزنی به راحتی نمیتونی داروهای مختلف رو برای فروش بیاری. خیلی داروها انحصارشون دست یه عدهی به خصوصه که سفت هم چسبیدن ولش نمیکنن. داروهایی که دست اوناست رو نمیشه داروخانهی عادی پیدا کرد (حالا منظور لزوما داروی شیمی درمانی نیست! یه مدت داروهای ساده مثلا آمپول ویتامین دی هم کسری بود کما اینکه هنوز سادهها هم دست انحصاریاست :||| )من تصمیم گرفتم اگر مثلا نسخهی من چهار قلم دارو داره که یکیش دست داروخانهی انحصاریه، برم از اون داروخانه اون یه دونه رو بگیرم اما سهتای بقیه رو از داروخانهی عادی بگیرم، مکمل و باند و چسب زخم و ... رو از داروخانه عادی بگیرم. شما نمیدونید چقدر سخته و چقدر به چنگ و دندون دارن این داروخانهها رو حفظ میکنن.
چند روزی بود به احمدی زنگ میزدم، یا خاموش بود و جواب نمیداد یا از دسترس خارج بود. دلم میگفت به نگرانی اهمیت نده اما نگرانی با توجه به اون تعهدای اول و صحبت دوستانه! و تمام اکتی که بعد از هر پیشنهاد من احمدی داشت (سرشو یک طرفی میذاشت روی میز و دستاشو پشتش قلاب میکرد و میگفت گرفتنمون) کمترین اتفاق منطقیای بود که میتونست بیوفته. رفتم سراغ صادقی. زنگ زدم. صداش هول بود. نفس نفس میزد. گفت احمدیو گرفتن. شوکه شدم ! داشتم میرفتم دکتر. پرسیدم تهرانی ؟ تهران بود. قرار شد بیاد دم کلینیک. با هم رفتیم بالا، یه اتاق رو که خالی بود اجازه گرفتم و رفتم داخلش. جفتمون بهم ریخته بودیم. جفتمون خیلی خیلی بهم ریخته بودیم. ماجرا رو تعریف کرد. عمدا ازش یه سوال پرسیدم. پرسیدم پشیمونی ؟!
خب تو موقعیتی که احمدی رو گرفتن و هنوز هیچ نهادی گردن نگرفته کجاست، صادقی هم تهدید شده بود و زیر نظر بود، تعارف نداشتیم. انتظار چیزی رو که شنیدم نداشتم. گفت نه ! برگردم عقب باز هم همین مسیر رو میرم.
محکم بود، خیلی محکم.
برگردم عقب باز همین کارو میکنم. از عمد زیر پستاش نوشتم گرفتنش، رفیقمه! بهم گفتن چرا گفتی! رفیقمه. تازه ! ما از اولش میدونستیم. احمدی از اولش گفته بود بهمون ممکنه این اتفاق بیوفته. من پای اعدامم هم وایسادم ! من بچه مکتب حسینم. امام حسینی که جون داد که ظلم نمونه. اینا هرچی میخوان بگن. بگن من با رسانه معاندم! من که میدونم اقتدام به کیه.
بلوف نمیزد. در عین نفس نفس زدن و صدای لرزون و پریشونیای که هر لحظهاش مقابل چشممه، چشمهاش استوار بودن.
ادامه داد: تنها ترس و نگرانیم خانوادمه.
و راست میگفت.
اون روز با ایمان گفت پای اعدامم وایسادم. خیلی حرفه یه قدمی اعدام باشی و محکم پاش وایسی. پای کاری که کردی، عاقبتش، فقط چون ایمان داری درسته. من پای اعدامم وایسادم. بلوف نمیزد و من برای اولین بار در تمام سالهای زندگیم راه امام حسینی رو توی قلبم حس کردم که توی بچگی همه ازش میگفتن:
بچگیام یادم میاد، یه قاب عکس تو خونمون، محبت صاحب عکس، دل از دلم ربوده بود ....
💔 1
در جدیدی رو در گیجبازی گشودم.
شما فرض کن من صبح رفتم بیرون اومدم خونه، مهدی الان رفته دیده من ماشینو یادم رفته خاموش کنم سویچ رو بردارم !!! ماشین با در باز و روشن پایین بوده تمام این مدت. فیالواقع ماشین رو گویا گذاشتم و گریختم 😐🫶🏻
یک نفر دیگه کافیه از فشار کاری صحبت کنه با من :|
حقیقتا جز با بیمه ابالفضلالعباس محال بوده بتونم تا اینجای ماجرا هم دووم بیارم :| نه خودم نه ماشینم
😁 1
Repost from N/a
02:17
Видео недоступноПоказать в Telegram
کالج آمریکایی متخصصان اطفال بیانیه ای را منتشر کرد که در آن همه انجمن های پزشکی بزرگ را به دلیل ایجاد جنون تغییر جنسیت در کودکان به نام فراخواند.
این کالج از این گروهها میخواهد که «ترویج تأیید اجتماعی، مسدودکنندههای بلوغ، هورمونهای متقابل جنسی و جراحیها را برای کودکان و نوجوانانی که در رابطه با جنسیت بیولوژیکی خود دچار ناراحتی میشوند، فوراً متوقف کنند.»..
@sajedakk
@sajedakk_p
IMG_1437.MP411.90 MB
😱 3
Repost from ✨آنای طبیب✨
Фото недоступноПоказать в Telegram
من تو چهره ی تو خودم رو دیدم ، وقتی سال یک بودم و عاشق این رشته ، وقتی سال دو بودم و کمی خسته ، وقتی سال سه بودم و بریده بودم .. و حالا که طرحمو یک مادر ..
دلم گرفت ، ولی شاید رفتنت باعث شه خیلیا به خودشون بیان ، که بفهمن افسردگی نه مذهب و اعتقاد میشناسه نه مادر بودن ، نه همسر بودن ، فرزند بودن .. که وقتی افسرده میشی و شرایط اونقدر بهت تنگ میشه چطور رفتن رو به موندن و دوباره جنگیدن ترجیح میدی .. من خیلی دلم گرفت ، خیلی گریه کردم ، برای تو ، برای خودم برای تمام نورهایی که عاشق اطفال ، عاشق رشته شون بودن ، برای تمام نورهایی که مادر بودن برای تمام نور هایی که …
👍 1
Фото недоступноПоказать в Telegram
پسر فکر کن برای عمل قلب باز شوهرش ویدیو تو یوتیوب آپلود کرده:)))))))
از کارخونش زنگ زدن با خودش خواستن حرف بزنن که بابت مقاومت پرینترشون در برابر اتمام کارتریج ازش تشکر کنن. سربلندشون کرد.
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.