cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

رܩߊ‌߬ࡍ߭ ܭܒܘ 💗

رمان کده 🥰.

Больше
Рекламные посты
205
Подписчики
Нет данных24 часа
-47 дней
-1730 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

خوب خوب دلـبرا کـانال جور شد کسایے که دوست دارین رمضان با عبادت سپرے کنن جوین شین به دوستا خو همـ بدین انشاءالله شب نشینے همـ داریمـ و دگه برنامه ها با کمک همدیگر از اے فضیلت استفاده میکنیم☺️❤️‍🩹 به امید موفقیت و قبولے طاعات و عبادات همه ما و شما عزیزان 🤲♥️ ☛𝑆𝒉𝑎𝑚𝑠『ᵍⁱʳˡ』
Показать все...
1
Показать все...
س‍ ‍ف‍ ‍ره📿 ا س‍ ‍م‍ ‍ا ن‍ ‍ی‍ ‍🌙🕊

♥️♥️ 📝قلمـ من براےخدمت به دینمـ است. «وهرڪارنیڪے ڪه انجامـ دهیدبدرستے ڪه الله‌ متعال به آن آگاه است» (سوره‌بقره:آیه۲۱۵) #سلامـ_به_کانال_س‍ ‍ف‍ ‍ر 📿 ا س‍ ‍م‍ ‍ا ن‍ ‍ی‍ ‍ ✨🕊 #خوش_آمادید♥️✨ #رمــضان_تان_پربرڪت😇✨

۱۰ پارت از رمان عشق پنهان در تنفر 🖤🔗✨❤️
Показать все...
1
#عشق پنهان در تنفر نویسنده #زهراکریمی پارت#۳۰ خوده ستاره پیاده میریم چون پیاده بیشتر خوش دارم برفتم دگ دیدم آقای احدی هم بیرو شدن از سرا خو خوده ماشین قرازه خو سی نکدوم فک نکنم م بدیده باشه باز چهار اختلات میکنه برفتم دگ برد ستاره دیدم ستاره ایستاد بود معطل م برفتم مه:سلام سلام الاغ م ایشتنه ستاره:ای خاک ای درد بتو نمیگم دگ نگو 😒 مه:بلا کله سحر مگره داو دی بچیم ایشتنی ستاره:تو داو میدی شکر خوبم تو خوبی مه:عالی شکر همیته ته راه بودیم مه:میگم ستاره بیا مردوم ب عذاب کنیم خوده ت🤭 ستاره:چی چیکار کنیم🙄 مه:بعذاب ستاره:وخی وخی مار بدم لت بدی🤨 مه:بیا گمشو دگ یک سرگردون مردوم‌می‌کنیم خوده ت ستاره:باشه مه:بیا زنگ در سراها فشار دیم خوده ت😂 ما دوتا میرفتیم زنگ در سراها فشار میدادیم و فرار میکردیم ک گیر نفتیم وقت خورم ب ای تلف میکدیم با وجودیکه دیر هم شد بازم م ایکار از دست نمیدم 😂😂خیلی زنگا در سراها مردوم میزدیممردوم هم ک از دست ما روز نداره میاین دم سرا خو میبینن کسی نیه😂😂دیدم یک موتر از پشت سر ما تیر شد استاد احدی بود ایخدا از روزی ک ای میبینم یک گل ب آو مگره بدم ما هم را خو برفتیم دگ از خجالت آو شدیم اوف بجلو ما خورد روز مارم خراب کرد ذوق م برفت ستاره:ای مرض مار شرمنده کدی مه:بخاکی مهم نیه راستی استاد بجا سرا ما میشینه ستاره:تور بخدا😳 مه:هابخدا ستاره:تو از کجا خبر داری🤔 مه:دیروز دیدم ته کوچه ما میشینن همسایه مانه ما وسط کوچه اییم اونا سر کوچه ستاره:خوو تبریک🤭 مه:مرگ تبریک چیه باز ای پوزخندا ت چی معنا😒 ستاره:خودتو میفهمی دگ😝 مه:هرکار بشه ت ب معنا میاری دگ زود زود بریم ازی گپا خوش م‌ نمیایه ستاره:مگره ته احساسات ادم لقد کنی مه:🤨🤨 دید جدیم چوپ شد ستاره:خَشِن شوخی کدوم  خودخو ایته نکو ک میترسم مه:بریم ستاره:باشه
Показать все...
#عشق پنهان درتنفر نویسنده #زهراکریمی پارت#۲۹ مه:الااااخ دماغ م نکش🥺 فرهاد:خوب می‌کنم بریم شبت خوش مه:شب خوش هوش کو با نترسی👻🤣 فرهاد:بلاااا😐🙄 مه:😂 برفتم مم اتاق خو خاو شدم💤 ادله بهوش نماده بودم پا ها م مچم کی دست میزد چیشا خاو مالید خو بهم میمالیدم تا بهوش بیام از کمپل کله خور بیرو کدوم مه:عههههه جن جن 😱😱باباااااا جن:هیییییییی👹 مه:ننن😱 دهن م ادله قفل شد نتونستم گپ بزنم بترسیدم دیدم فرهااادک بود نقاب ترسناک ب رو خو زده بود مر بترسوند بیرو کرد نقاب خو ادله دگ مر بترسونددو دیقه به جا خو شیشته بودم هنگ کردم مه:خاک بسر تو فرهاد خر همیته آدم‌میایه ب اتاق مر بیدار میکنه 😵‍💫 فرهاد:گفتم ک تلافی میکنم😂😂 مه:گمشو خر خوده تلافی خو فرهاد😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣 مه:لوکک غولنج درد بلاااااااا😡😡😡 فرهاد:الااا دگ ایشتع مزه داد🤣 مه:عه بخدا ساعت ۶ و نیم شد هیچ آمدگی نگرفتم وخی وخی بیرو شو از تم قهرم😒 فرهاد:آخی تلافی بود دگ 😦 مه:😒😒 فرهاد:🥴🥴 مه:😂😂 وخی بیرو شو ک دوش بگیرم فرهاد:باشه پایین میبینم مه:باشه وخیستم برفتم زود کرده دوش گرفتم موها خور دَم سشوار دادم ک زود خشک شه بلند بسته کدوم موها جلو خورم بافت دادم مانتو شیرچایی ببر خو کشیدم و  شلوار لی سیاه هم پا خ کدوم شال سیاه هم بسر خ کدوم آرایش دخترونه هم بکدوم گوشی خورم ور دیشتم مثه هرورز آماده برفتم پایین ک صبحانه بخورم دیدم وقت هم ندارم ستاره هم میسکال داده مه:صبح همگی بخیر ماما:بیا دختر م ادله صبحانه بخور مه:ن ماما جان مگره برم ک دیر شده پوره کیک وردیشتم ته راه بخورم فرهاد:بخیر بری امید:صبر کو خوده هم میریم تور میرسونم مه:نه لالا تو برو ستاره معطل منه امید:خوب باشه مه:خداحافظ همگی
Показать все...
#عشق پنهان در تنفر نویسنده #زهراکریمی پارت#۲۸ مادر:چیخبره چکاره خونه بسر خو گدیشتین مه:هیچی فرهاد مایه ناخنا م بگیره فرهاد از پشت در جیغ میزد فرهاد:ای دفعه فرار کردی صبا تیار میشم خوده ت مه:باز میبینیم🙄 برفت بالا دیدم برفت دستشویی مم پشت در دستشویی ایستاد بودم ک هم بیایه دلیو بترقونم تاریک هم بود بیرو شد از دستشویی مه:هااااااااو👻 دل بیچاره بترقید رنگی برفت فرهاد:بپدر تو نالت دگ ارمی سگ تیاری خوده ت گریفته نمیشه مه:خوب نگیر بااااو😂 بزد پی کله م درد گرفت مه:مرض داری 😑 فرهاد:مر میترسونی مرض نداری؟ باز صبا خوده ت تیار میشم باز خخخخ 🤣 فرهاد:مرگ فقط خریه  😂😂 مه:ای گمشو تو 😒😒 فرهاد:برو اتاق خو بداو😂 مه:خخخ شب خوش👻 فرهاد:بلای شب خوش😂جن مقبول مه🤭 مه:خاک راستی راستی فرهاد:هن مه:مرگ هن تو خبر دیشتی ک شهرام‌مر ماست☹️ فرهاد:ن دیونه از کجا ماستم خبر شم مه:گو نخور بشنیدم صدا شماها😒😒 فرهاد:خوب ها نگفته بودم بری ت چون اگ‌میگفتم بیشتر بد تو میاماد ازی و شهرام هم بری م قول داده بود ک ب کسی نگم مه:تو چری چیزی بریو نگفتی ک م ب عشق و عاشقی اعتقاد ندارم فرهاد:بگفتم دگ بازم عشق تو اور بسختوند😂 مه:وخی مرگ برو تم خاو شو مم میرم از تو دلخورم😒 فرهاد:بخدا قسم ک نماستم از ت مخفی کنم چون میفهمیدم جواب رد هم میدی و یکیم بریو قول دادم ک چیزی نگم بگفتم ک عشق ت بی فایده یه مه:تیاره غمی نیه فرهاد:حالی دلخور نی؟ مه:نی مام از چی دلخور باشم دماغ م بکشید گفت فرهاد:دختر عمه نازمه🥰
Показать все...
#عشق پنهان درتنفر نویسنده #زهراکریمی پارت#۲۶ فریده:ها خش ندارم فیلم ترسناک ما میریم پس مه:خوش امدین درم ببندین خاموش کنین لامپه😐 بلاخره فیلم خلاص شد خیلی ترسناک هم بود شهرام:بترسیدی مه:بلههههه؟😐 شهرام:بترسیدی ؟ مه:نه مام از چی بترسم شهرام:خب رنگ ت پریده یه مه:ن نیوم م عاشق فیلم ترسناکم شهرام:میفهمم خب ترس داره دگ مه:نیه شهرام:باشه شبت خش خب بخوابی🙂 کله خور تکون دادم اونا برفتن پایین فکر کنم آخی ت چیکار داری بتوچه عبرت ک از چی میترسم از چی ن😒😒 یک فکر ب ذهن م آماد برفتم صدف صدا کنم صدف صدف صدف:جان مه:بیا یک نقشه دارم _ نقشه رم بگفتم بری صدف صدف:خیلی خوب میشه 😁 مه:هنوز نرفتن ب اتاق خو؟ صدف:نه همه بچه ها میرن بالا خاو میشن مه:اخشششش عالیه😂 همه کارا بکردیم منتظر بچه ها بودیم یکجا قائم شدیم ته حموم اتاق م و صدف خیلی هیجان دیشتم بچه ها برفتن سر خو بگدیشتن لامپا رم خاموش کدن پنجره ها خوب شد نبستن بیزو خیلی باد هم بوود کمی روشنی بود اتاق هم م:آماده ای صدف صدف:ها بریم مه و صدف از حموم ته اتاق بیرو شدیم با ملافه ها سفید رو سر م و صدف بود دستا ما هم بالا بود 👻چکمه هم پا خو کرده بودیم برفتیم بالا سر بچه ها کمپلا می‌کشیدیم پایین م کمپل فرهاد کش میکردم صدف کمپل شهرام شهرام:آخی کی کمپل م کش میکنه کله خور بالا گریفت  مثه وحشتانکا صدا خو میکردیم م و صدف:هووووی👻👻👻👻 پنجره ها هم باز و بسته میشد واقعا خیلی ترسناک شده بود اتاق همودم یک رد برق شدید شد شهرام فرهاد:جیئیییغ جن جن 😱😱😱 امید:چخبره 😨 کله خور ازکمپل بیرو کد مار ک بدید جییییغ کشیدن هر سه تا😱😱 م و صدف هم خییلی خور چرخ و تاو میدادیم😂😂ک اینار بترسوننیم
Показать все...
#عشق پنهان در تنفر نویسنده #زهراکریمی پارت#۲۷ مثه وحشتناک شده بود ادله دگ مر خنده میگیرفت😂 صدف خور بنداخت بالی فرهاد مم خور بنداختم بالی امید همه هر سه تا دگ ممکن بود سکته کنن ادله همیته بترسیدن😂😂👻👻👻👻 همه: نننننننه فرهاااااد:البد خاو می‌بینیم😱 مم صدا خور لوک کرده بودم مه:نهههه شما خاو نمیبینین👻 شهرام:عههه بخدا ای ارمیتایه صداینه فرهاد:خب روحا میتونن صدا خو مثه هرکس کنن😨 مر همیته خنده گریفت ماستم غششش کنم از خنده الاا دگ😂😂😂 امید:ای مسخره بازی ها خو تموم کنین لامپ روشن کرد م از خنده ب زمین افتادم غشش غشش م و صدف میخندیدم الاااا🤣🤣🤣🤣دلخور بگریفتیم فرهاد:خاک بسر ت نشه آرمی خوده صدف چری ایته کار کدین😒 مه:خووووب کردیم🤪🤪 شهرام:بخدا دگ چی بگم ب شماها از امینجی سلامه ب تو آرمیتا پیر ازی فیلمایی خوبه بازیگر شی مه:هااا🤪🤪 فرهاد:تیار میشم خوده شما دو تاصبر بده مه:گفتم تلافی میکنممممم🤪🤣 شهرام:خیلی خوب گردی😁 امید:وخیزین برین خاو شین باشه صبا تور ب بابا بلد دم مه:هرکاری میخوای بکن یهیه🤪🤪 امید:خوب یهیه خوده ت تیار میشم صبا خاوماهم از سر ما بپروندین وخیزین برین فرهاد:باشه یک دیقه تلافی کنم سر آرمی 🤨 برفت ک ناخن گیر بیاره ناخنا بلند ناز مر بگیره مم کو خیلی ب ناخنا خو حساسم  از نقطه ضعف م ماست استفاده کنه مه:کور خوندی نمیتونی ناخنا مقبول مر بگیری😝 فرهاد:صبر بده تو تا امو ناخنا مقبول تو نگیریم صبر بده مم ک فرار کدم از اتاق مه:نمیتونی نداو 😂😂 فرهاد:صبر بده اگ مردی ایستاد شو🤨 مه:م مرد نیوم دخترم🤣 فرهاد:بخی هرچی هستی بیا خوده م خور بگیر میداودیم و می‌گفتیم مه:خاو دارم برو خاوشو بلاخره برفتم پایین پیش مادر خو درم بسته کردم ک نیایه
Показать все...
#عشق پنهان در تنفر نویسنده #زهراکریمی پارت#۲۵ خیلی فیلم ترسناک بود فیلم‌چینی هم هس بابیلا اولیو خیلی خون بود خونه ها تاریک بود باد و طوفان بود رد و برق بود صداها روح ها بود 😰یک زن از تابلواتاق خو ۴ دست و پا بیرو شد😑 موهایو هم ب جلویو بود😨 دهن خورم مثه شغالا میکرد لوک خون بود بترسیدم😱 چیشا خور پت کدوم😑 هم ک صدایو شد یک زن بکشت خوده دندونا خو گردنیو گرفت  جیغ کشیدم ای دفعه خیلی ترسیدم 😨 شهرام:چکار شد آرمیتا مه:هیچی نشد باز شهرام سی کو تو تو چیکار داری😒 دوباره همی روح برفت ب اتاق یک بچه گک خورده او بچه خاو بود دست خو می‌کشید رو چیشایو و لالای میخوند بچگه بیدار شد جیغ کشید مم جیغ م بالا رفت دست م بگریفت شهرام شهرام:نترس چیزی نیه مه:نمیترسم دست خور خطا دادم آخی ای چره دست م بگیره ماستم وخیزم از پیشیو گفتم بعده دگ ور خیزم امیته دگ غرق فیلم بودم بفکر امدم گفتم باشه یک تلافی بکنم فرهاده فرهاد هم غرق فیلم بود بالا سر م رو کمد گلدون بود یکی از همو گلا ور دیشتم با گل از پشت سر رو گوشیو میگدیشتم یک دفعه جیغ کشید ورخیست فرهاد:جییییییغ😰😰 چهریو واقعا دیدنی بود🤣 فرهاد:جننننننن😨 مه:😂😂😂 همه گی:😳😳چکار شد مم کو از خنده غش کردم🤣🤣 فرهاد:عبرت تیار میشم خوده ت چری ایکار کدی🤬 مه:😂😂😂بتو نگفتم تلافی میکنم صدف:شمابخدا اگ ایته کنین بشینن سی کنین دگ فیلم خراب کدین بشیشتیم 😂غرق فیلم بودیم ک مرتکه ته موتر خو سوار شد ک روح خور بنداخت بجونیو خیلی وحشت ناک بود مم بترسیدم هیچ واکنش نشون ندادم😐 دیدم دراتاق م محکم وا شد دو تا دختر دیدیم مه و صدف :جیییییییغ جننننننن😱 مه و صدف بترسیدم لامپ روشن کدن دیدیم ثنا و فریده یه آخی 😐😐 ثنا:بدون ما فیلم سی میکنین ها😐 مه:بلاااا دل مار بترقوندین😑 فریده و ثنا:🤣🤣 مه:فیلم ترسناکه شما دوتا ک خوش ندارین ماستیم بگم بری شما اختلات میکردین شما دوتا مزاحم نشدیم😐
Показать все...
#عشق پنهان در تنفر نویسنده #زهراکریمی پارت#۲۳ مه:ب اتاق م چکار میکنی زلیخا:هیچکار فقط بیامدم سر لب تاپ تو وایه ک بسته کنم مه:ببین زلیخا خور ب دروغ خسته نکو از اول بتو گفتم م ب عشق و عاشقی اعتقاد ندارم و اینا همش دروغه زلیخا:خوب ب م چی ازاتاق بیرو شد خدایا چری ای ایته میکنه کینه بدل شده خوب شد ک اونار پاک کده بودم از داخل لب‌تاپ  از دست ت زلیخا،شب شد نان بخوردن ماستن برن  خاله فاطمه برفت خوده برار م و زنی اینا برفتن  خاله فرشته نرفت ماما م همینجی بودن خوده فرهاد اینا ،حتی زلیخا یک بارم نماد خدافظی نکد حتی طرف م سی هم نمیکرد خیلی عجله دیشت ک بره جلوا ده بار بغل کشی میکرد تا میرفت خوب بگذریم میگذرع اینا بابا:ثنا دخترمه بداو ب مادر خو جوشانده بیار بالا میاره مچم چری مه:انه باباجان م تیار میکنم امید:باشه بابا از امی شربت ک بنوشتم بستونم از دواخانه بیارم مادرجانمه بخورن بابا:باشه باباجان هررقم خودتو میفهمی جوشانده تیار میکدوم ک دست م بسوخت امید:مواظب باش جان لالا تیار نکو شربت میارم مه:باشه ثنا:چکار شده مادر مه:مچم بالا آوردن برفت شربت بگیره ثنا:اها خوب جوشانده تیار نکدی مه:ن گفت شربت میارم مادر:خوب شدم حالی صدف:بیا آرمیتا بریم ته انستا بگردیم خوده ت مه:باشع بیامدم فرهاد:آخی پس شیم ک مم وسط شما بشینم😊 مه:بتو نمونده وخی برو پیش امید😒 فرهاد:تو غلط کدی برفت دواخانه مه:انه بچه ها خاله از ته سرا میاین بشی خوده ازونا فرهاد:پس شو ور ور نکو😒 مه:الااااخ از هوا خور پرت کدی زمین چخبره دست م نرم کدی😒😒 فرهاد:الااا کجاجا🥺 مه:وخی بتو نمونده😒 یک دفعه صدا م بلند شد امیته جیغ کشیدم ک ای فرهاد عبرت سوزن بخلوند بجون شونه م مه:الاا مرض داری بخدا 😠😠 فرهاد:گناه م چیه آخی😐 مه:چری سوزن میخلونی بستک تلافی میکنم اینا بسر ت😒 صدف:بشینیم دگ مدام شما دوتا خوده هم نساختین
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.