♦️
روشنفکران و اقتصاد بازار
✍🏻علی سرزعیم
🔻یکی از واقعیات اجتماعی کشور ما این است که روشنفکران ایرانی با مکانیزم بازار بر سر مهر نیستند و اصولا نگاه مثبتی به اقتصاد بازار ندارند. شاهد این ادعا این واقعیت است که روشنفکران به جای تعبیر اقتصاد بازار از تعبیر نظام سرمایهداری استفاده کرده و بار معنایی منفی برای آن قائل هستند.
🔻با توجه به اینکه روشنفکران ایرانی قشر تاثیرگذاری بر جامعه دانشگاهی و همچنین نظام سیاستگذاری هستند، باید این مساله را جدی گرفت برای حل آن تدابیری اندیشید. به بیان دیگر، روشنفکران اگرچه در چند دهه گذشته راهی به نظام تصمیمگیری کشور نداشتهاند، اما از طریق تاثیرگذاری فراوان بر جامعه دانشگاهی که عملا نظام تکنوکراسی دولتی را تشکیل میدهند از یکسو و از سوی دیگر القای طرحها و دیدگاههای خود در ذهن کسانی که به مناصب تصمیمگیری و سیاستگذاری راه مییابند، عملا توانستهاند بر سیاستهای اقتصادی کشور تاثیر قابل توجهی داشته باشند. حداقل کارکردی که روشنفکران ایرانی در این جهت ایفا کردهاند، پشتیبانی نظری و توجیه تئوریک تصورات و دیدگاههای سیاستگذارانی بوده که موضعی مخالف با اقتصاد بازار داشتهاند. به عنوان مثال مرحوم عظیمی گرچه با سیاسیون موسوم به چپ مذهبی به لحاظ ایدئولوژیک اختلاف نظر فراوانی داشتند، اما همواره مورد استناد قرار میگرفتند و نوشتهها و سخنرانیهای ایشان در مخالفت با سیاستهای تعدیل به طور مرتب در روزنامه سلام منتشر میشد.
🔻در این مقاله تلاش میشود تا دلایل مخالفت روشنفکران ایران با اقتصاد بازار مورد واکاوی قرار گرفته و ریشههای این تعارض معرفی گردد. در مورد نقش
حزب توده و ایدئولوژی چپ در مقالات دیگر سخن گفته شده است. لذا در این مجال به تکرار این عامل پرداخته نخواهد شد.
▪️
۱. یک واقعیت آن است که در ۵۰ سال گذشته روشنفکران مجال چندانی برای حضور در پستهای سیاسی و به تبع آن در نظام سیاستگذاری نداشتهاند و همواره در موضع اپوزیسیون قرار میگرفتند. حکومتها برای تحت فشار قراردادن روشنفکران به لحاظ مالی مانع از فعالیت آنها در سازمانهای دولتی میشدند. این امر دو پیامد مشخص به دنبال داشت: از یکسو روشنفکران به سمت دانش و تخصصهایی سوق مییافتند که رابطه چندانی با نظام اداره جامعه نداشته است.
▪️از سوی دیگر روشنفکران در عمل فاقد هر گونه ارتباط نزدیک با فرآیند تصمیمگیری و سیاستگذاری و اجرای سیاستها شدهاند. این امر موجب گردیده تا روشنفکران تصورات انتزاعی و غیرواقعی از مسائل اقتصادی کشور داشته باشند. در نتیجه مدل اداره کشور براساس نظام برنامهریزی مرکزی نظامی قابل قبول جلوه کند، چرا که این مدل به لحاظ نظری مدلی بسیار جذاب، جالب و منسجم به نظر میرسد. اصولا بسیاری از صاحبنظران اقتصادی نیز معتقدند که در عالم تئوریک مدلسازیهایی که برای اثبات اینکه نظام برنامهریزی مرکزی میتواند همانند نظام اقتصاد بازار کارآیی داشته باشد موجه بوده و هستند، اما اشکال اساسی آنها در عرصه عمل و اجرا نمود مییابد.
نظام برنامهریزی مرکزی قابلیت اجرای عملی ندارد، چرا که اطلاعات مورد نیاز برای برنامهریزی مرکزی در جامعه پخش بوده و هزینه جمعآوری این اطلاعات آنقدر زیاد است که اجرای این مدل را غیرممکن و غیراقتصادی میسازد. حال کاملا طبیعی است که افرادی دور از عرصه عمل و اجرا از مشکلات و هزینههای اجرای نظام برنامهریزی مرکزی بیخبر باشند و صرفا جذابیتهای آن را مشاهده کنند. باید اذعان کرد که نظام برنامهریزی مرکزی ظاهر جذاب تری نسبت به نظام اقتصاد بازار دارد، چرا که بر حساب کتاب داشتن امور دلالت میکند، اما نظام بازار در نگاه اول جاذبه چندانی ندارد، چرا که بر وانهادن امور به حال خود و عدم کنترل دلالت دارد.
▪️
۲.واقعیت تاریخی دیگر آن است که روشنفکران در دهههای گذشته نوعا به لحاظ سیاسی در نقطه مقابل نظام سیاسی قرار داشته و نقش اپوزیسیون را ایفا میکردند. با توجه به اینکه
انگلیس (در اوایل قرن)
و آمریکا (از زمان محمد رضا شاه)
پشتیبانان خارجی حکومت قلمداد میشدند و در عین حال سمبلهای نظام اقتصاد بازار شناخته میشوند، نفرتی که از این حکومتها به دلیل حمایت از حکومتها وجود داشت به نظام اقتصاد بازار نیز تسری مییافت، چرا که قبول این مساله که سیاست خارجی یک کشور میتواند منفی باشد، اما نظام اقتصادی آن میتواند قابل قبول، قابل دفاع و توجیهپذیر باشد برای روشنفکران دشوار بود در عوض آنها ترجیح میدادند که با حکومتهایی روبهرو باشند که همه چیز آنها از سیاست خارجی گرفته تا نظام اقتصاد داخلی شان نفرت انگیز و منفور تلقی گردد.
#مقاله #روشنفکری #دانشگاه #دولتگرایی #افکار_عمومی #درآمد_نفتی
♟ #liberty
🗞
@andishee_noo 🍃
🔻
ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻