cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

𝗟𝗶𝗺𝗲𝗿𝗲𝗻𝗰𝗲༒

🏷️لیمرنس: {عشقِ‌افراطی‌و‌دیوانه‌وار} Senior Lone☕️: t.me/HidenChat_Bot?start=177626819

Больше
Рекламные посты
2 715
Подписчики
-924 часа
-37 дней
+33630 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

00:10
Видео недоступно
اینو ببینید😂
Показать все...
IMG_8695.MOV1.41 MB
🍾 27😈 7
فقط برید حال کنید چه چیزی براتون نوشتم😎 منتظر نظرات خوشگلتون هستم عشقای من.
Показать все...
🔥 23
sticker.webp0.01 KB
Billie-Eilish-BLUE-320.mp313.25 MB
🕊 18
با بدنِ خیس از بارون و برف، تنِ خستش رو به شومینه‌ای که گوشه‌ی سالن تعبیه شده بود رسوند، دست‌هاش که حالا به سرد ترین و سرخ ترین حالت خودشون رسیده بودن رو بالا آورد و رو به روی گرمای لذت بخشِ آتش قرار داد، لبخند گرمی زد و نگاهش رو دور تا دورِ سالنِ سرد و خاکستری‌ای که وسایل کمی داخلش قرار داشت چرخوند تا مرد رو پیدا کنه، اما با ندیدنش لبخندش محو شد و سرش رو پایین گرفت؛ -خرگوش کوچولوی خیس اینجاست؟ +ا..اومدی هیونگ؟…چیکار میکردی؟ اشاره‌ای به لیوان‌های هات‌چاکلت،‌ که داخل دستش قرار داشت کرد و لبخند زد: -اینجاست…هات‌چاکلتِ گرم و شیرینت آمادست کوکا +ن..نیازی به این کار نبود…چرا خودتو به زحمت انداختی؟…خوب میدونم که این روزا همش سر کاری و کلی پروژه روی سرت ریخته…پس بیا بشین، لازم نیست خودتو خسته کنی هیونگ…من اومدم اینجا تا فقط… -تا فقط ببوسیم؟ با چشم‌های ترسیده از شرم نگاهش کرد و جواب داد: +شاید… تهیونگ که حالا فاصله رو با قدم های بلندش پر کرده بود و درست کنار پسر، روی زمین نشسته بود نیشخندی زد و جرعه‌ای از نوشیدنیِ داغش نوشید؛ -پس این همه راه و فقط برای لب‌های من اومدی پریزاد؟ +اینجوری نگو… -برای چی؟…خجالت میکشی؟ +از اینکه ببوسمت خجالت نمیکشم…از این خجالت میکشم که کارم اشتباهه! با تعجب نگاهش کرد و پرسید: -اشتباه؟…اون وقت چرا؟! +تو همون پسر عموی خبیث و سنگ دلی هستی که ارث خانوادگیِ مادرم رو بالا کشید و رفت…و حالا که به سئول برگشتی…من یک هفته‌ی تمامِ که دارم تورو ملاقات میکنم و‌ الان به بی‌شرمانه‌ترین حالت ممکن منتظرم که لب‌های داغت و روی لب‌هام بکوبی و خفن کنی…این نهایتِ خیانت به خانوادست!… با مهربانی دستش رو زیر صورت پسر قرار داد و لبخند گرمی زد: -من ارث هیچکس رو بالا نکشیدم…اون پولی که با خودم به پاریس بردم از قبل به نامم بود…و برای بوسیدنم، نیاز نیست خجالت بکشی…حالا هم زود باش نوشیدنیت رو بنوش، سرد که بشه از دهن میوفته. +پس چرا لب‌های تو وقتی به سرد ترین حالت ممکن بودن باز هم بوسیدنی بودی؟ -شاید چون منتظرِ پیوند خوردن با تو بودم… ❄️به قلمِ…من که لُن باشم. @intheworldoflimerence
Показать все...
😭 42🕊 9❤‍🔥 1
  • Фото недоступно
  • Фото недоступно
😭 22
با بدنِ خیس از بارون و برف، تنِ خستش رو به شومینه‌ای که گوشه‌ی سالن تعبیه شده بود رسوند، دست‌هاش که حالا به سرد ترین و سرخ ترین حالت خودشون رسیده بودن رو بالا آورد و رو به روی گرمای لذت بخشِ آتش قرار داد، لبخند گرمی زد و نگاهش رو دور تا دورِ سالنِ سرد و خاکستری‌ای که وسایل کمی داخلش قرار داشت چرخوند تا مرد رو پیدا کنه، اما با ندیدنش لبخندش محو شد و سرش رو پایین گرفت؛ -خرگوش کوچولوی خیس اینجاست؟ +ا..اومدی هیونگ؟…چیکار میکردی؟ اشاره‌ای به لیوان‌های هات‌چاکلت،‌ که داخل دستش قرار داشت کرد و لبخند زد: -اینجاست…هات‌چاکلتِ گرم و شیرینت آمادست کوکا +ن..نیازی به این کار نبود…چرا خودتو به زحمت انداختی؟…خوب میدونم که این روزا همش سر کاری و کلی پروژه روی سرت ریخته…پس بیا بشین، لازم نیست خودتو خسته کنی هیونگ…من اومدم اینجا تا فقط… -تا فقط ببوسیم؟ با چشم‌های ترسیده از شرم نگاهش کرد و جواب داد: +شاید… تهیونگ که حالا فاصله رو با قدم های بلندش پر کرده بود و درست کنار پسر، روی زمین نشسته بود نیشخندی زد و جرعه‌ای از نوشیدنیِ داغش نوشید؛ -پس این همه راه و فقط برای لب‌های من اومدی پریزاد؟ +اینجوری نگو… -برای چی؟…خجالت میکشی؟ +از اینکه ببوسمت خجالت نمیکشم…از این خجالت میکشم که کارم اشتباهه! با تعجب نگاهش کرد و پرسید: -اشتباه؟…اون وقت چرا؟! +تو همون پسر عموی خبیث و سنگ دلی هستی که ارث خانوادگیِ مادرم رو بالا کشید و رفت…و حالا که به سئول برگشتی…من یک هفته‌ی تمامِ که دارم تورو ملاقات میکنم و‌ الان به بی‌شرمانه‌ترین حالت ممکن منتظرم که لب‌های داغت و روی لب‌هام بکوبی و خفن کنی…این نهایتِ خیانت به خانوادست!… با مهربانی دستش رو زیر صورت پسر قرار داد و لبخند گرمی زد: -من ارث هیچکس رو بالا نکشیدم…اون پولی که با خودم به پاریس بردم از قبل به نامم بود…و برای بوسیدنم، نیاز نیست خجالت بکشی…حالا هم زود باش نوشیدنیت رو بنوش، سرد که بشه از دهن میوفته. +پس چرا لب‌های تو وقتی به سرد ترین حالت ممکن بودن باز هم بوسیدنی بودی؟ -شاید چون منتظرِ پیوند خوردن با تو بودم… ❄️به قلمِ…من که لُن باشم. @intheworldoflimerence
Показать все...
  • Фото недоступно
  • Фото недоступно
پست با تاخیر ۱۱:۳۰ اپ میشه
Показать все...
😭 5
پست جدید ساعت ۱۱ گذاشته میشه
Показать все...
🎉 24😭 1
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.