༺👑ߊܥࡋߺࡅ࡙ߺߊ🦋 ༻
کپی ممنوع❌️(پیگرد قانونی داره) میلمیلم نویسنده رمان ادلیا🦋. تایم پارت گذاری:روزانه یه پارت به غیر از پنجشنبه و جمعه ناشناسم https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-634589-Gtjyjg5
Больше1 948
Подписчики
Нет данных24 часа
+57 дней
+4630 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
⚠️ این دوتا کله قناری بالارو دیدی؟؟؟
اسی به ظاهره کیوتش نگاه نکن بخونیش به فنا میری🌚💥یکاره روانشناسی جذاب و جدید🔪
مانهواهای #اسمات 😶🌫️ #روانشناختی
+ولم کن بزار برم‼️
-من تازه پیدات کردم کوئین جی اونوقت بزارم بری⁉️
+تو نباید اینکارو باهام کنی من #پسر عموتم لعنتی 🥵⚠️
با صلوات بیا که کلی مانهوای #BL و #هات داریم یا حبیبی 🍑
https://t.me/+xDx4h69Q9BM4MzU0
https://t.me/+xDx4h69Q9BM4MzU0
https://t.me/+xDx4h69Q9BM4MzU0
1300
Repost from N/a
00:04
Видео недоступно
اروتیک🔞
عاشقانهایخشن❌
#همونطور_که_دختره_رو_میکنه_از_جلو_ایست_رد_میشن
🔥🔥🔥🔥
پارتواقعیشهسرچکن😈😈
پاهامو ازهم فاصله دادم که دستش به سرعت توی #شلوارم نفوذ کرد. انگشتش رو به #شیار_بهشتم کشید و #خیسیشو روی سوراخم پخش کرد. #نالههای من بالا رفته بود و کنترل صدام دست خودم نبود که دستور داد:
_ شلوارتو تا زانو بکش پایین
شلوارمو پایین کشیدم که لپ #با..سنمو فشرد و نوک انگشتش رو به #سوراخم چسبوند
https://t.me/+Snw52PeZtZFkYzlk
https://t.me/+Snw52PeZtZFkYzlk
https://t.me/+Snw52PeZtZFkYzlk
12ظهر پاک شه 🌞
sex.mp41.61 KB
👍 1
4400
#ادلیا_فصل_2_پارت28
پشت سر هم با بچه حرف میزد، انگار که بچه میفهمه، اون چی میگه. خواستم کنارش روی تخت بشینم،پ؛ اما خودش رو عقب کشید و بچه رو بیشتر به خودش چسبوند.
چشماش خیس اشک بود. از توی اون نگاه طوفانیش میخوندم، که میگفت:(اگر بخوای به بچه.ام دست بزنی، تیکه تیکهات میکنم.) برای اروم کردنش گفتم
-کاری با بچه ندارم.فعلا پیشت میمونه.
بازم پشتش رو بهم کرد. دیگه با بچه حرف نمیزد. شروع به شیر دادن به بچه کرد. منم خیلی اروم خودم رو از پشت بهش چسبوندم. دلم براش تنگ شده بود.
دوست داشتم توی بغلم بگیرمش. با ملاحظه طرهای از موهاش رو توی دستم گرفتم و شروع به پیچوندن موهاش دور انگشتم کردم.
اصلا بهم توجه نمیکرد. کل حواسش به بچه بود. خیلی آروم سرم رو کنار گردنش بردم و دستم رو دور کمرش حلقه کردم.
چشمام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم. بوی تنش، باعث شد که لبخند به لبم بیاد. کنار گوشش نجوا کردم
-دلم برات تنگ شده بود.
تکونی به خودش داد و سعی کرد از توی بغلم بیاد بیرون. با لحن سردی گفت
+ولم کن. میخوام پیش بچهام بمونم. من دیگه با تو کاری ندارم.
محکمتر دستم رو دور کمرش حلقه کردم و گفتم
-حتی فکرشم نکن که بخوای پسم بزنی ادلیا. تو که دلت نمیخواد ارشیدا رو برای همیشه ازت بگیرم؟ میخوای؟
بازم اشکاش روی گونهاش جاری شد و گفت
+چرا انقدر پستی؟ چرا هیچ وقت درست نمیشی؟ چرا همیشه با کارات بهم اثبات میکنی که چیزی نیستی، جز یه ادم بی رحم و ظالم؟
برام مهم نبود که توی بغلم ناراحته و داره گریه میکنه. تنها چیزی که میخواستم، این بود که تا ابد توی اغوشم بمونه. فقط کنارم موندش، باعث میشد که چشمام از ارامش بسته بشه.
7 ماه رنگ ارامش رو ندیده بودم؛ اما الان کم کم داشتم اروم میشدم. فقط بودنش توی بغلم کافی بود که برای همیشه شاد باشم. بهش گفتم
-تو هم بی رحم بودی. ولم کردی و رفتی. منو از خودت محروم کردی. میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟ میدونی چی کشیدم؟ نمیدونی، اشکالی نداره، کم کم میفهمی.
❤ 46💔 13👍 9🥰 7❤🔥 1😭 1
28509
این آهنگ منو یاد ادلیا میندازه. حس میکنم وهوک داره اینو میخونه🥺 دقیقا اول فصل دوم که داشت دنبالش میگشت.
تو کجایی الان ببین دنبال تو چجوری میگردم
بودی شهرو چراغونی میکردم🌼☘ꕥ
من تورو زندونی میکردم که نری فقط
تو کجایی نمیدونی من حاضرم بمیرم برات
Ali Yasini - Cheraghooni.mp35.37 MB
❤ 9😭 2
41400
#ادلیا_فصل_2_پارت27
انقدر حس بدی داشتم که به داخل اتاق نگاه نکردم. همون لحظه از اون خراب شده، به سمت بهشت تلپورت کردم. حتی دلم نمیخواست بقیه حرفاشون رو بشنوم.
حس خیلی بدی داشتم. این اولین بار بود که این حس رو تجربه میکردم. انگار قفسه سینهام سنگینی میکرد. با حس خیس شدن گونههام، ناباور دستی به صورتم کشیدم.
این چی بود که از چشمام بیرون میریخت؟ من چم شده بود؟ این اولین بار بود که این چیزا رو حس میکردم و هیچ توضیحی براش نداشتم.
حتی نمیدونستم، چرا اینطوری شدم. تنها چیزی که میدونستم، این بود که حالم طبیعی نبود.
وهوک
فلش بک
تقریبا تا اخرای شب طول کشید تا تمام کارهای عقب افتادهام رو راست و ریس کنم. بلافاصله بعد از تموم شدن کارام، سمت اقامتگاهم رفتم.
هنوز به هیچ کس نگفته بودم که بچه دارم. میدونستم دیر یا زود، اخبارش پخش میشه؛ ولی میخواستم تا جای امکان دیرتر بقیه بفهمن، بچه دارم.
قصر ترسناکتر از چیزی بود که به نظر میومد. قدرت حتی به یه بچه شیرخوار هم رحم نمیکنه. اول به سمت اتاق بچهام رفتم. دوتا سرباز جلوی در ایستاده بودن و داخل اتاق هم 4 تا سرباز گذاشته بودم.
زندگی تو قصر بهم یاد داده بود، به هیچ کسی اعتماد نکنم. برای همین سربازهای قسم خوردهام رو توی اتاق گذاشته بودم تا حواسشون به دایهای که از دخترم مراقبت میکرد، باشه.
با وارد شدنم به اتاق، دایه، از جاش بلند شد و بهم ادای احترام کرد. بدون توجه بهش، سمت گهواره دخترم رفتم. خیلی اروم خوابیده بود.
با دیدنش، لبخند به لبم اومد و اروم بغلش کردم. درست مثل ادلیا بود. حتی بوی اونو میداد. حس فوقالعادهای با بغل کردنش، بهم دست میداد.
حس میکردم کل ارزوهام رو توی بغلم گرفته بودم. این بچه برام از هر چیزی توی این دنیا، با ارزشتر بود. انقدر دوسش داشتم که حاضر بودم به خاطر هر چیزی رو نابود کنم.
از عشق زیاد، بوسهای به سرش زدم و سمت اتاق ادلیا رفتم. دلم نمیخواست، ادلیا رو زیاد اذیت کنم. همین که وارد اتاق شدم، دیدم پشت در منتظر ایستاده.
کاملا از ظاهرش مشخص بود که بی قراره. جوری بچه رو از بغلم گرفت و به خودش چسبوند که انگار من قراره به بچه اسیب بزنم.
رفتارش با همیشه فرق داشت. چشمش جز بچه هیچ چیزی رو نمیدید. حتی جواب سلامم رو نداد. فقط پشتش رو به من کرد و شروع به صحبت با بچه کرد. از صدای لرزونش فهمیدم که داره گریه میکنه. به بچه گفت
-دیگه نمیزارم بابات تو رو ازم بگیره. نمیزارم هیچ کسی تو رو ازم بگیره. میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟ .....
❤ 83👍 12😭 12❤🔥 1🔥 1
417020
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
به خاطر قراردادی که پدرم با شیطان بسته بود، زندگیم توی تولد ۱۶ سالگیم نابود شد. پدر و مادرم که تا پای مرگ رفتن و خواهرم با معشوقهاش فرار کرد. فقط من موندم و شیطانی که از بوی شیرین روحم جذبم شده بود. منو دزدید و باکرگیم رو ازم گرفت و زمانی که خواستم از دستش فرار کنم....
#گـــــــــــــــــی #عاشقانه
https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0
https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0
4200
Repost from N/a
گی... عاشقانه...اروتیک🏳🌈
دستی روی بدنم لختم کشید و گفت: اولین باره خودت میای بغلم!♨️♨️
عمیق لب هاش رو بوسیدم و به همون حالت بوسیدن به سمت پایین رفتم.🫦
بین پاهاش جا گرفتم. زبونی روی #دی.کش کشیدم و گفتم: «خوشت نمیاد؟»🔞
دی.کش رو وارد دهنم کرد و زبونی دورش کشیدم.❌⭕️
آهی کشید و گفت: «خرگوشم داره من رو میخوره! مگه میشه لذت نبرم؟»💦💦
https://t.me/+plt3Ln0BtEtjZjc8
https://t.me/+plt3Ln0BtEtjZjc8
۱۱ شب پاک شه 🌞
👍 1
5500
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
Фото недоступно
شاهزاده ای که عاشق خداست و همیشه عبادتش میکنه، حالا توسط یه شیطان حسود دزدیده شده. شیطانی که میخواد هر طور شده،اون پسر رو مال خودش کنه، حتی اگر مجبور باشه براش رحم بزاره و حاملهاش کنه
#گـــــــــــــــــی #عاشقانه
با هق هق گفتم
+خدایا نجاتم بده
زافان پوزخندی زد و کمرم رو محکم چنگ زد. با هر ضربه ای که داخلم میزد، تخت محکم تکون میخورد و من از درد داد میکشیدم
-اسم منو صدا کن شازده کوچولو. چون عروس منی نه اون. تا ابد مال من میمونی. منو و تو و بچهمون
https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0
https://t.me/+HHa9nUscT9lkNTI0
👍 1
8500
Repost from N/a
00:10
Видео недоступно
جفت دستهای سفید اوریا رو میبنده و فیلم پورن گی رو پخش میکنه
_میخوام همین جوری که این مرده پسره رو جر میده منم همین شکلی تو همین پوزیشنا سوراختو جر بدم
مرد توی فیلم انگشتای بلندشو دونه دونه وارد سوراخ تنگ و ملتهب پسر میکنه
همون لحظه شاکو دوتا از انگشتاش رو عمیق وارد سوراخ اوریا میکنه و داخلش ضربه میزنه
زبونشو روی گودی کمر اوریا میکشه و عمیق تر و محکمتر داخلش میکوبه👅
مرد توی فیلم نوک سینه های پسر بیچاره رو با دندون میکشه و چند لحظه بعد اوریا با کشیده شدن نیپلاش و سوزش عمیقش...🔞💦
https://t.me/+plt3Ln0BtEtjZjc8
https://t.me/+plt3Ln0BtEtjZjc8
پسره زال و کیوتی که عکسای نودش پخش میشه و اونم برای خریدن دوباره آبروش....
۹ شب پاک شه 🌞
1.48 MB
7700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
پسره رو مجبور میکنن دوتاییشون رو تو سوراخش جا بده و عقب جلوش یکی میکنن 💦🏳🌈
آدرین به زور #کلاهکش رو از پشت داخلم کرد که نعره ای از درد زدم.
به لیام اشاره کرد تا اونم واردم کنه
-مطمئنی؟ آخه اون باکرست.
آدرین پوزخندی زد:
-از کی تاحالا به درد کشیدن یا نکشیدن برده هات اهمیت میدی لی؟🩸⛓
پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو از دست داده و مجبوره بخاطرش اسلیوشون بشه💦🔥
#گیلاو #تریسام #مافیایی #انتقامی ⛓
https://t.me/+FIM-JF4LjQg5MWFk
https://t.me/+FIM-JF4LjQg5MWFk
5600
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.