🔞خـانـومـ روانـشـنـاسـ🔞
انقدر گردنشو بخوری که دستت به بهشت کوچولوش رسید انگشتات خیسیشو حس کنه🫦💦 رمان: #خانوم_روانشناس🔞🔥 #عاشقانه #بزرگسال #روانشناسی😈💦 نویسنده: #بانوی_طلایی_F رمان های کاملم @novel_bano P1 https://t.me/c/1788962313/12
Больше20 486
Подписчики
-8124 часа
+4657 дней
+70630 дней
Время активного постинга
Загрузка данных...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Анализ публикаций
Посты | Просмотры | Поделились | Динамика просмотров |
01 •| مذهبیِ شهوتے💦👅 |•
#پارت_41
موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم...
با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟
- اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن.
از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟
- خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم.
- پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان.
برم گردوند و کرد تو ک.صم.
- تو که نمیخواستی بدون کا..ندوم بکنی.
- حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم...
دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر....
خندید.
- جوون...خوشت اومده.
- لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم.
- تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی.
- اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه...
با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد.
ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم.
- برگرد میخوام از جلو ب.گامت.
با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش...
- تو که نمیخواستی بدون کا.ندوم بکنی.
- حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم.
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
پسر بسیجی دانشگاه سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥 | 1 | 0 | Loading... |
02 -حاج امیر دلت میخواد ک.ص پرستار سکسی زنتو جر بدی؟😈👅
https://t.me/+LWwcTC7g_40xOWE8
-لا اله الا الله نصف شبی زده به سرت دختر جون لخت و پتی وسط سالن چه غلطی میکنی!!
میدونستم به این راحتی ها وا نمیده ولی من میخواستمش از وقتی وظیفم شده بود مراقبت از زن مریضش چشمم اون مردونگی کلفت رو گرفته بود و دلم میخواست پردمو بزنه و شبانه روز رو ک.یرش سواری کنم
از افکارم آهی کشیدم که زیر لب استغفار کرد و سرشو بیشتر پایین انداخت .
نزدیکش شدم و دستشو سریع چنگ زدم و زیر دامنم بردم و روی ک.ص خیسم گذاشتم که شوکه تکون محکمی خورد و خواست دستشو پس بکشه که پاهامو بهم فشار دادم و دستش زیر بهشت خیسم گیر کرد
ناله ای کردم و خودمو تو بغلش پرت کردم که نوک پستون هام به سینه ی عضلانیش فشرده شد
- ک.صم برات خیس کرده حاجی اگر ارضا نشم امشب خوابم نمیبره
دادی سرم کشید و با شدت پسم زد که روی زمین افتادم و از درد آخی گفتم
-دختره ی هرزه جل و پلاستو جمع میکنی گورتو از این خونه گم میکنی میری
سمت پله ها رفت که داد زدم
- حالا که خودت نمیتونی ارضام کنی مطمئنا خدمتکار های عمارتت که میتونن حاجی جون
سمت در رفتم که از پشت کمرمو چنگ زد و روی نزدیک ترین مبل پرتم کرد بلافاصله روم خیمه زد
-حالا کارت به جایی رسیده که میخوای به نوچه های من سرویس بدی ؟؟
کمرمو قوس دادم و دستمو توی شلوارش فرو بردم،ک.یرشو بین دستام گرفتم و مالشش دادم که ناله ی توگلویی کرد
-آهه....من زیر ک.یر هیشکی الا خودت نمیخوابم حاجی جون زودباش منو بکن ...ک.یر کلفتتو تو سوراخ تنگم عقب جلو کن
بی معطلی شلوارشو پایین کشید و ک.یرشو دم سوراخم گذاشت
-جوری جرت بدم و شکمتو پر آب کنم که تا ۹ ماه هوس جندگی به سرت نزنه ....
حرفش تموم نشده بود که یهو حجم بزرگ آلتشو یه مرتبه توم فرو کرد و......
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
امیر اعطا صارمی،حاجی بازاری متاهلی که ک.یرش برای پرستار لوند زنش سیخ میشه و بعد از حامله کردن کرشمه اونو صیغه میکنه.....😱🔞💦 | 1 | 0 | Loading... |
03 س...ک...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌
بنری که میخونید، #پارتواقعیرمانه و دارای #محدودیت_سنی هست.
لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است:
- حتی باورت نمیشه که چقدر دلم میخواد همین حالا کی*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات
کنم و اونقدر تلم*به بزنم که ک*ص و کو*نت سرخ
و کبود بشه!
آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک*صم قرار گرفت.
- پس برای همین اینقدر داری دست دست میکنی واسه پا*ره کردنم؟
جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی*رش رو تو ک*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام
رو به کمرش فشار دادم.
- آه! همینه! همینو میخواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک*ص و کو..نمو با کی*ر کلفتت پا...ره کن
- چشم! شما امر کن عروس س*ک*سی و حش..ری من!
بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل*مبه زدن. کی*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس میکردم و بدنم زیر تل*مبه هاش مثل ویبره میلرزید.
- خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟
سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم:
- آه! آره آره! حالا میفهمم آرش قدرتش تو س*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم میخواد زیر ک*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک*صم خون بیفته مرصاد!
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌
فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞 | 1 | 0 | Loading... |
04 مهماندار سکسی🔞
+ک^صت واسه ک^یر من آب انداخته مهماندار ؟
با شنیدن صدای خلبان فورا دستم و از تو شورتم بیرون کشیدم
-نه...یعنی چیزا...فقط میخارید
خلبان چشماش برقی زد و در حالیکه ک^یر بزرگش رو از روی شلوار میمالید جلو اومد و دامن لباسم و بالا زد:
-قبل از اینکه مسافرا بیان من میتونم خارشت و بگیرم
تو هم مثل جنده ها زیرم ناله کنی
با گونه های قرمز به اطراف نگاهی انداختم تا کسی نباشه:
-اما اینجا که نمیشه...تو هواپیماییم کاپیتان
زیپ شلوارش و پایین کشید و کی^رش و بیرون اورد:
-یه دست اینجا سرپایی میزنیم
وقتی رسیدیم هتل جرت میدم
حالا خم شو روی کانتر که میخوام خارشت و بگیرم جنده کوچولو
سر ک^یرش و به لبه های خیس و صورتی ک^صم مالید و...
https://t.me/+gwMg1-QeMwswYWVk
https://t.me/+gwMg1-QeMwswYWVk
https://t.me/+gwMg1-QeMwswYWVk
خلبان مچ مهماندار و موقع جق زدن میگیره و همونجا توی هواپیما...💦🙈🍆 | 1 | 0 | Loading... |
05 🖇️💙 | 79 | 0 | Loading... |
06 رمان سکسیِ الههی شهوت🔞
سینه هاش به نظر خیلی سنگین میومدن با دستم کمی فشارشون دادم که از نوکش شیر سرازیر شد و آخش هوا رفت.
- چند وقته زایمان کردی؟
- دو ماهه خانم.
- خوبه... نترس قرار نیست سینه درد بگیری شیر سینه هات تخلیه میشه.
به سمت ک.صش رفتم، خیسِ آب بود. طبیعی بود چون خیلی وقته سکس نداشته. رز دستمال مرطوبی رو بهم داد تا پاکش کنم.
- خانم ها این که خیس باشید اصلا بد نیست اما دلم میخواد در طول آموزشات خودداری رو هم یاد بگیرید.
تقریبا همشون تحریک شده بودن. بعضی ها با خجالت و شرم، بعضی ها هم با تحقیر نگاه میکردن.
- خب همونطور که میبینید واژنش رنگ خوبی داره، اما به دلیل زایمانی که داشته به شدت قیافه بدی گرفته که خب قابل تغییره!
کمی با چ.وچ.ولش بازی کردم تا دوباره خیس بشه و بعد انگشتمو وارد سوراخش کردم ولی به شدت گشاد بود طوری که در لحظه ی اول چهار انگشتم کاملا وارد میشد.
_سوراخ واژنش هم بدجور گشاد شده باید تنگ بشه!
دخترا داشتن با دقت یاداشت میکردن.
خیسی واژنشو کمی به سمت پایین سوق دادم و انگشتمو دورانی روی سوراخ پشتش کشیدم که دوباره تقلاهاش شروع شد.
- تورو خدا خانم التماس میکنم نه... باهام این کارو نکنید... آبروم رفت!
دست دیگهمو رو چ.وچ.ولش گذاشتم و محکم فشار دادم که ساکت شد.
انگشتمو با فشار وارد سوراخ باسنش کردم. اونقدر تنگ بود که سریعا جیغ زن دراومد.
کمی ک.صش رو مالش دادم تا دردش رو فراموش کنه و بعد شروع کردم به حرکت دادن انگشتم.
معلوم بود که تا حالا از این سوراخ به کسی نداده!
- دقت کنید که وظیفه شما آماده نگه داشتن تمام نقاط بدنتونه!
من شما رو با تک تک نقاط لذت بدنتون آشنا میکنم و شما به هیچ وجه نباید از این لذت غافل بشید!
زن داشت به ارگاسم میرسید که دست از کار کشیدم...
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
مادام زنی که با ورود به دنیای سیاست مسئولیتی رو به عهده میگیره
مسئولیت آموزش لذت جنسی به زن های شیخ های عرب اما...
ارحام مردی دو رگه ایرانی عرب که بدجوری دنبال پیدا کردن سرنخ و زمین زدن کله گنده های عربه اتفاقی با مادام، زنی که به عنوان الههی شهوت ازش یاد میکنن، آشنا میشه...
رمان به شدت اروتیک و سکسی مناسب بزرگسالان‼️❌🔞🔞 | 1 | 0 | Loading... |
07 #پارت346
از اونجا بیرون زدم و به سمت خونه حرکت کردم.
***
دیشب اصلا نخوابیدم و تا صبح بیدار بودم و به لاله فکر می کردم.
نمیدونم چجوری اما شیش صبح سریع خودم رو آماده کردم و به سمت شرکت رفتم.
شیش صبح غیر نگهبان ها کسی نبود و احتمال خیلی زیاد فقط لاله بیاد!
با وارد شدن به شرکت چشمم به لاله افتاد که در حالی که پرونده ها تو دستشه میخواد به سمت اتاقش بره!
تا چشمش به من افتاد سریع روش رو ازم گرفت و سریع به سمت آسانسور رفت.
پا تند کردم و بهش نزدیک شدم که تا حضور منو حس کرد به سمت پله ها رفت.
سریع پشت سرش به سمت پله ها رفتم.
_ کجا میری صبر کن کارت دارم!
جوابم رو نداد که دستش رو محکم گرفتم و اونو به سمت خودم بر گردوندم.
اونقدر صورت هامون بهم نزدیک بود که با یه تکون دماغ هامون بهم دیگه برخورد می کرد.
سریع ازم جدا شد.
_ لطفا فاصلت رو با من حفظ کن!
- بشین رو ک.یرم.
نشستم و از کلفتی ک.یرش لبم رو به دندون گرفتم.
- هنوزم مثل روز اول تنگی رعیت کوچولو.
با عشوه روی ک.یرش شروع به سواری کردم که انگشتاش سوراخ ک.ونمو به بازی گرفت. ترسیده لب زدم:
- ارباب... هنوز درد دارم...
اخمی کرد و اسپنک محکمی به با.سنم زد.
- باز یادت رفت جایگاه تو؟ پول گرفتی که برام دوتا سوراخ آماده باشی فقط!
فکر می کردم خودشو میکشه بیرون از جلوم اما با فرو رفتن دیلدوی سایز بزرگی که دستش بود از درد جیغ کشیدم و بی توجه همزمان شروع به عقب جلو کردن ک.یرش و دی.لدو کرد... .
https://t.me/+xZoeRe__D98yN2Zk
دختره به خاطر پول برده جنسی ارباب روستا میشه و...🔞🔥
⛔️کپی حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد❌ | 343 | 1 | Loading... |
08 #پارت215
لبام و آويزون كردم و ناله مانند گفتم:
_ آخه دردم مياد برسام.
دستش و از پايين تنه ام جدا كرد و بي مقدمه لباش رو لبام نشست.
_ خيله خب حالا انقدر ناز نكن!
دستام و دور گردنش حلقه كردم و بدنم و بالا كشيدم.
بدنامون به هم برخورد كرد و با يه دستش رونم و گرفت.
چندتا كام وحشي از لبام گرفت و بي توجه به آدمايي كه تو امارت بودن، با سر و صدا لبام و از لباش جدا مي كردم.
بوسه آخر و شديدتر به لبام زد و بدنم و رها كرد.
پاهام تا حد ممكن از هم باز كرد و همون طور كه زل زده بود به چشمام، آب دهنش و روي بهشت خيسم سر داد.
لب پايينم و گاز گرفتم و از لذت چشمام و بستم.
_ بهشتت مثل رودخونه شده بيبي گرلِ برسام!
هر كلمه حرفش مثل سگ تح*.ريكم مي كرد.
سي*.نه هام و توي دستام گرفتم و با شه*.وت به چشماش زل زدم.
آروم آروم پايين رفت و لمس زبون نرمش با لايه هاي بهشتم لذتي رو به بدنم تزريق كرد كه با هيچي عوضش نمي كردم.
-ک.صت چه تپلیه جوجه رنگی!👅🔥💦
با خجالت دست جلوی به.شتم گرفتم
-میشه نگاه نکنی عمو؟!
دستشو توی شورتم فرستاد و چو.چولمو مالید که سریع خیس کردم براش
-جون خیس کردی که عمویی ناله کن برام
ناخوداگاه انگشتشو انداختم تو دهنم و مکیدم و با ناله ی زیر لبیم نوک کوچولوی سی*نمو کشید و....💯🔥
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
#فولهاتصحنهدارشورتخیسکن💦🔞
⛔️کپی حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد❌ | 1 | 0 | Loading... |
09 🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمانR☀️30
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat | 1 | 0 | Loading... |
10 🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمانa☀️30
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat | 3 041 | 0 | Loading... |
11 برنامه v2rayNG و رو پر از کانفینگ نکن!
بیا اینجا فقط یدونه رایگان وصل شو کافیه✅
@configV2rayng | 1 386 | 0 | Loading... |
12 نت فلیکس به تلگرام پیوست🗿: @NetFlix | 1 148 | 0 | Loading... |
13 🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمانR☀️30
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat | 138 | 0 | Loading... |
14 مرد ۳۸ ساله خشن و ها.تی که یه تهران ازش میترسن و دخترای زیادی میخوان که برن تو تختش اما اون چشمش دختر کوچولوی ۱۷ ساله شو میگیره که زنداداش بیوشه و هر شب دور از چشم مادرش با سا*.لارش پاره میکنش تا اینکه یه شب دختره...🍆🔞
https://t.me/+jHTZlOiBi1M0YWZk
https://t.me/+jHTZlOiBi1M0YWZk | 1 655 | 0 | Loading... |
15 سلام بچه ها یه خبر خوش😻
خانوم روانشناس تو کانال VIP تمام شده و شما میتونید به صورت کامل رمان رو یک جا بخونید🤤🔥
رمان فایل نمیشه ولی شما میتونید با خیال راحت تا آخر رمان رو تو کانال وی ای پی بخونید و از خوندنش لذت ببرید 😁😍
از همه مهم تر چنل پاک نمیشه و شما هرموقع خواستید باز میتونید بیاید و رمان رو بخونید 🥹❤️🔥
چنل VIP پر از پارت های ها*ت و سک*سیه که نباید اصلا از دستشون بدید🤤😈🔥
هزینه چنل VIP با احترام 39.000 تومانه برای خرید به ادمین مراجعه کنید🫧
@Sofiaa_2000 | 1 639 | 0 | Loading... |
16 #پارت_169
_ میمی هامو میخوری؟
اخم توی هم کشید و جدی پرسید:
_ که چی بشه؟
هلو های سفید و اناریم رو جلوی دهنش بردم.
_ آخه مامانجون میگه نوکش باید بزنه بیرون تا بتونم بچه شیر بدم ...خودش گفت بدم شب ها برام بمکی ...
با نگاه مشکوکی به چشم های تیله ایم خیره شد.
_ مامانم بهت گفته یا خودت حشر*ی شدی میخوای برات بخورم؟
تند سرم رو به طرفیت تکون دادم که سینه هام لرزید.
_ نه ...کی گفته؟ حالا شاید خوشم بیاد از این کار اما به خاطر بچهست ...
شیطنت وار سینه چپم رو توی مشتش گرفت.
_ از کدوم کار خوشت میاد؟
خجول کنار گوشش پچ زدم:
_ همین زبونت رو دورش میچرخونی بعد محکم میخوری ...باعث میشه اونجام خیس بشه.
زبونش رو بیرون اورد و دور نوک سینهم چرخوند.
_ اینجوری؟
احساس خیسی توی شورتم کردم و دستم رو بین پام گرفتم تا به شورت توریم پس نده.
_ آخ اره ...دیدی الانم خیس شدم ...
طی یه حرکت منو زیر خودش کشوند و روم خیمه زد.
_ بچه پرو ...تو هنوز یک ماه نیست عروس من شدی؛ از شب زفاف تا حالا هر شب کرم میریزی بکنمت ...فردا صبح ناز و نوز میای بدنم درد میکنه!
ترسیده پاهام رو دور کمرش حلقه کردم.
_ خب ...خب تقصیر من چیه؟ باید یکم آروم تر خودتو بهم بکوبی ...میدونی چقدر نازم ورم میکنه؟
دستی به لای پام بردم که پس زد و خودش نازم رو مالید.
_ همینجوری خیس میشی که آدم دلش نمیاد حشر*ی ولت کنه دیگه!
مظلوم لبم رو جلو دادم.
_ میمی هام رو که نخوری ...لااقل اونجامو بخور ...نمیبینی آب افتاده ...
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
گندم دختری ۱۷ ساله که عروس یه تاجر جذاب و ثروتمند میشه!
پسری که خوشش از جنس زن نمیاد، اما شیرین زبونی های گندم کاری میکنه که پسره جذبش بشه و...🙊🔞💦
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk
#ممنوعه_بزرگسال🔥🤤
شب زفاف دختره رو راهی بیمارستان میکنه🫢🥲 | 2 484 | 1 | Loading... |
17 رمان سکسیِ الههی شهوت🔞
سینه هاش به نظر خیلی سنگین میومدن با دستم کمی فشارشون دادم که از نوکش شیر سرازیر شد و آخش هوا رفت.
- چند وقته زایمان کردی؟
- دو ماهه خانم.
- خوبه... نترس قرار نیست سینه درد بگیری شیر سینه هات تخلیه میشه.
به سمت ک.صش رفتم، خیسِ آب بود. طبیعی بود چون خیلی وقته سکس نداشته. رز دستمال مرطوبی رو بهم داد تا پاکش کنم.
- خانم ها این که خیس باشید اصلا بد نیست اما دلم میخواد در طول آموزشات خودداری رو هم یاد بگیرید.
تقریبا همشون تحریک شده بودن. بعضی ها با خجالت و شرم، بعضی ها هم با تحقیر نگاه میکردن.
- خب همونطور که میبینید واژنش رنگ خوبی داره، اما به دلیل زایمانی که داشته به شدت قیافه بدی گرفته که خب قابل تغییره!
کمی با چ.وچ.ولش بازی کردم تا دوباره خیس بشه و بعد انگشتمو وارد سوراخش کردم ولی به شدت گشاد بود طوری که در لحظه ی اول چهار انگشتم کاملا وارد میشد.
_سوراخ واژنش هم بدجور گشاد شده باید تنگ بشه!
دخترا داشتن با دقت یاداشت میکردن.
خیسی واژنشو کمی به سمت پایین سوق دادم و انگشتمو دورانی روی سوراخ پشتش کشیدم که دوباره تقلاهاش شروع شد.
- تورو خدا خانم التماس میکنم نه... باهام این کارو نکنید... آبروم رفت!
دست دیگهمو رو چ.وچ.ولش گذاشتم و محکم فشار دادم که ساکت شد.
انگشتمو با فشار وارد سوراخ باسنش کردم. اونقدر تنگ بود که سریعا جیغ زن دراومد.
کمی ک.صش رو مالش دادم تا دردش رو فراموش کنه و بعد شروع کردم به حرکت دادن انگشتم.
معلوم بود که تا حالا از این سوراخ به کسی نداده!
- دقت کنید که وظیفه شما آماده نگه داشتن تمام نقاط بدنتونه!
من شما رو با تک تک نقاط لذت بدنتون آشنا میکنم و شما به هیچ وجه نباید از این لذت غافل بشید!
زن داشت به ارگاسم میرسید که دست از کار کشیدم...
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
مادام زنی که با ورود به دنیای سیاست مسئولیتی رو به عهده میگیره
مسئولیت آموزش لذت جنسی به زن های شیخ های عرب اما...
ارحام مردی دو رگه ایرانی عرب که بدجوری دنبال پیدا کردن سرنخ و زمین زدن کله گنده های عربه اتفاقی با مادام، زنی که به عنوان الههی شهوت ازش یاد میکنن، آشنا میشه...
رمان به شدت اروتیک و سکسی مناسب بزرگسالان‼️❌🔞🔞 | 1 836 | 2 | Loading... |
18 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃
🛑🔵 اگه زیر ۱۸ سالی نیااااا که مناسب سنت نیستتتتتت 😡🛑🔵
#خانزندارهولیعاشقخدمتکارخونشونمیشهویواشکیتویخوابزنشمیکنهوباردارشمیکنه 😳😳😳🤤💦
#خانیکهبهبهانهیمعاینهکردندختره،انگولکشمیکنهوبراشمیخوره🖕🏿👅🔥💦🔞
#طغیــانگــــر ⚘#پارت13
🔴 با #لرز و ترس روی #تخت دراز کشیدم . خان پاهامو تا آخرین حد از هم بازکرد و بالا گرفت..
_پاهاتو باز نگهدار خودتم انقدر #سفت نگیر ...انگشتام توی #تپلت فرو نمیره
باز کن میگم ... باز تر
🔵_اخه دیگه از این #بازتر نمیتونم ...
سرش رو بالا گرفت و چند لحظه خیره ام شد .آب دهنمو #قورت دادم و با صورتی قرمز شده نگاهمو دزدیدم که گفت:
_شُل نگیری دردت میاد ... دوست داری درد بکشی همینطوری خودتو سفت بگیر !
🔴با دیدن خان با اون هیکل ورزیده اش بین پاهام #گرمای فوق العاده زیادی از #شهوت توی تنم جریان گرفت. با #درد بدی که از حرکت انگشتاش #بین_پاهام پیچید صورتم درهم شد :
🔵_آخ ... #آیییی درد داره ...
_یکم دیگه تحمل کن عزیزم الان تموم میشه ...
🔴توی شوک عزیزم گفتن خان و بازی و #تلمبه زدن انگشتاش توی #تپلم بودم که #گرمای چیزیو #بین_پاهام حس کردم .#هینی کشیدم و پاهامو جمع کردم که خان جلوی #بسته شدن پاهامو گرفت و زبون #نرم و #داغش بین لبه های #ک..صم فرو رفت و #میک #محکمی به #گوشت وسط #تپلم زده شد ...
🔵نفس بریده جیغی از #هیجان و #لذت کشیدم که همون موقع در اتاق #باز شد و دریا ، #زن_خان ، با چشمای #گرد شده به دهن خان که در حال خوردن من بود خیره شد جیغی کشید و یهو ...
#توجه_مهم ❌💢‼️
#این_رمان_برای_افراد_متاهل_است ⛔️🔞
https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0
https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0
دختری پرورشگاهی که توی #خواب توسط مردی #خشن و #زن_دار حامله میشه 🤰درحالیکه اصلا نمیدونه دیگه دختر نیست و ... 😱🤯🔥 | 1 937 | 1 | Loading... |
19 #خانه_شهوت👅🔞
+اوووف...دختر باید سفید و تپل باشه
دستش و تو شورتم برد و به ک..صم چنگ زد و با شهوت گفت:
+من عاشق دخترای ایرانیم
من خریدمت تا هر شب تختم و گرم کنی ولی #هلوت از الان حسابی آب انداخته
دستش رو به #چوولم رسوند قسمت #تپلش رو توی مشتش گرفت:
-اوف...لعنتی...ببین چه #گوشتی و خیسه..
معلومه واسه ک.یر کلفتم #اب انداخته
هر روز باید زیرم #جرش بدم...
پاهات و بده بالا ببینم اون لا چی داری عروسک سکسی ...
از ترس پدربزرگم فوری اطاعت کردم تا #قیمتم بیشتر بشه که یهو زبونش و کشید رو #چو..ولم
برخورد ريش های بلندش به واژنم اونقدر حشریم کرد که برای چند لحظه نفسم قطع شد:
-اههه.....تند تر بخورش....ممم
دوباره زبونش و کشید رو تپلم و انگشتم کرد تو #رحمم👅
اینبار از شوک بیرون اومدم و جیغ بلندی کشیدم:
-اره جیغ بکش دختر کوچولو ...میبینی چه حالی داره؟...
این تاوان خوابیدن با یه مرد ک🍆ر کلفته
تند تند تو ک_ص اکبندم #تلمبه می زد از شهوت جیغی کشیدم و #ک_ر بزرگش رو توی دهنم جا دادم با انگشت داخل #سوراخم می کرد و...😱💦🔞🤯
https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0
https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0
https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0
https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0
https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0
❌❌❌
دختر ریزه میز که پدرش اونو میفروشه و زیر یه شیخ پولدار و خشن هر شب پاره میشه💦🍑🔞 | 3 439 | 2 | Loading... |
20 ☠🔥لوسیـــــفر 🔥☠
قدرتمندترین مافیای ایران،یه شکارچی حرفه ای ونقاب دار زیادی هااات 🫦
بهش لقب لوسیفردادن چون نه رحم داره نه قلب،درتاریک ترین نقطه زندگیش یهودختری باچشم های جنگلیش سرراهش قرارمیگیره و....
شیرین دخترجوونی که برای حفظ جونش مجبوره به بی رحم ترین شکارچی انسان ها کمک کنه، اماچی میشه اگه این مرد بی قلب ووحشی یهوعاشق این دختر دلبر وسکسی بشه!؟
https://t.me/+9cFqH0zBT9E2ZGM0
https://t.me/+9cFqH0zBT9E2ZGM0
داستانی به شدت جذاب باعاشقانه جدید😍😭
باهرپارتش نفس توسینتون حبس میشه پسرش کراشیه که نگم براتون دل همه روبرده😈 | 1 713 | 0 | Loading... |
21 -یه بازی میکنیم دخترسک*سیم!
من میشم گرگ وتو یه آهو.
با تعجب گفتم: -چرا؟
-سوال نداریم، توفرارمیکنی وتاجایی که میتونی سعی کن نگیرمت.
اب دهنموقورت دادم :-میفهمم چی میگیا اما متوجه نمیشم !
-اگه تا یه دقیقه دیگه به جای فرار هنوز زیرم باشی وزر بزنی تضمین نمیکنم سالم از این خونه بیرون بری ومطمعن باش جوری به دندون میکشمت که تاعمر داری فراموش نکنی آهو کوچولو! پس تانشُمردم دست به کارشو.
یه کوچولو فاصله گرفت میتونستم حرص وخواستن روتوچشاش به وضوح ببینم، دلهره ووحشت وجودمو پرکرده بود محکم کف دستامو تخت سینش کوبیدم وخودمواز زیرش بیرون اوردم.
https://t.me/+9cFqH0zBT9E2ZGM0 | 1 | 0 | Loading... |
22 -یه بازی میکنیم دخترسک*سیم!
من میشم گرگ وتو یه آهو.
با تعجب گفتم: -چرا؟
-سوال نداریم، توفرارمیکنی وتاجایی که میتونی سعی کن نگیرمت.
اب دهنموقورت دادم :-میفهمم چی میگیا اما متوجه نمیشم !
-اگه تا یه دقیقه دیگه به جای فرار هنوز زیرم باشی وزر بزنی تضمین نمیکنم سالم از این خونه بیرون بری ومطمعن باش جوری به دندون میکشمت که تاعمر داری فراموش نکنی آهو کوچولو! پس تانشُمردم دست به کارشو.
یه کوچولو فاصله گرفت میتونستم حرص وخواستن روتوچشاش به وضوح ببینم، دلهره ووحشت وجودمو پرکرده بود محکم کف دستامو تخت سینش کوبیدم وخودمواز زیرش بیرون اوردم.
https://t.me/+9cFqH0zBT9E2ZGM0 | 1 734 | 0 | Loading... |
23 🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان30a🌖
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat | 1 | 0 | Loading... |
24 نت فلیکس به تلگرام پیوست🗿: @NetFlix | 2 154 | 0 | Loading... |
25 برنامه v2rayNG و رو پر از کانفینگ نکن!
بیا اینجا فقط یدونه رایگان وصل شو کافیه✅
@configV2rayng | 2 780 | 0 | Loading... |
26 دختر و پسر برده ی لخت ، نوبتی ک.صم لیس میزدن که سرشون داد زدم و موهاشون کشیدم
_ این چه طرز لیس زدن آشغالا زود باشید تند تر عمیق تر ، آخ .. ه*رزه های کثیف
زبونشون تند تند لای لا..بیا هام کشیدن وعمیق مکش میزدن . _ هرکدومتون بتونه ا*رضام کنه بهش یه جایزه میدم اون یکیم که نتونه سرش میبرم ، از ترس جونشون مثل سگای وحشی پاهام باز کردن و سر لیس زدن رقابت میکردن _ اااه زود باشین سگای خوب تند تند ک.صم لیسش بزنین آفررررین جووون رو چ.وچولم بیشتر ...
https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
رابطه جنسی و سواستفاده رپتایل لزبین از برده های انسانی 😈🍑🔞 #محدودیت_سنی | 94 | 0 | Loading... |
27 🎈اینم کادو من به شما عشقام🎁😀
پینگ : 50 تا 6 ماه وصله 😍👇
tg://proxy?server=5.78.77.99&port=443&secret=ee00000000000000000000000000000000616e6e6173682e636f6d | 322 | 0 | Loading... |
28 🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان30a🌖
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat | 660 | 0 | Loading... |
29 🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمانR☀️30
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat | 2 332 | 0 | Loading... |
30 🔹🔹 سوالات نهایی #هویت و #ریاضییازدهم
⭐️ تاریخ : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
📂 دانلود سوالات | 262 | 0 | Loading... |
31 از لای در به #سک*.س مامان بابام نگاه میکنم و دستمو میکنم تو #شور*.تم 🔥🔞
_میخوای مثل مامان و بابامون ماهم از این بازیا بکنیم ؟
ک.*یر #داداشم و که پشتم حس میکنم همونجا #شور*.تم و .....💦👅
https://t.me/+z_4iy1K-Rws0YTg0
https://t.me/+z_4iy1K-Rws0YTg0
این رمان به دلیل صحنه های زیاد #پنج بار فی*.لتر شده🔞💦 | 2 048 | 1 | Loading... |
32 با هر پارتش خیس میشی🔞💦
📅 24 اردیبهشت 1403⏰ ۱۶:۰۹:۰۹
متن پیام: سلام ببخشید یه رمانه بود درباره یه مستر خشن بود که هرشب از بین زنای حرمسراش یکی و میاره به تختشو خشن جر میده ، یه دختریکه لزبینه رو میبینه و عاشقش میشه اما دختره دوستش نداره و هرشب به زور بهش تجاوز میکنه رو نمیدونین اسمش چیه لینکشو ندارین لطفا؟
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
👤جواب: بله عزیزم این رمان برده شیطانه فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار.ضایی میشی🔞💦👇🏼
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
آه بلندی کشیدم : بمالش بانو تند تر بمالش لطفا
نوچ نوچی کرد و تیکه یخی از داخل ظرف برداشت
لبخند خبیثی زد و یخ رو روی ممنوعهم گذاشت که جیغ بلندی از سر شهو.ت کشیدم
سیلی به سینم زد و گفت : میخوام ببینم این بهشتِ داغت چطوری این یخ رو آب میکنه!
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
https://t.me/+y6QOn5rB1sgyZjYx
#لزبین #ارباببردگی
دختر لزبینی که به دست میسترسش زن شده اسیر مستر خشن و هات میشه و هر شب زیرش جر میخوره🔞💦 | 4 508 | 1 | Loading... |
33 حس میکنم با تو دیوونگی خوبه❤️ | 4 412 | 1 | Loading... |
34 #گناهمباش
#پارت1
یقه ی تاپم و از تنم فاصله دادم و نق زدم:
_آیــی خیلی گرممه ماهــان!
تو گلو خندید و کمی از مایع ی زرد رنگ داخل لیوانش ریخت و مزه کرد.
_نگفتم نخور؟ تو که جنبه نداری چرا میشینی همراهیم میکنی بچه!
انگار مستی عقلم و زایل کرده بود!
حیا رو قورت دادم و بی هوا دستش و گرفتم و گذاشتم روی سینه ام.
_مگه بچه سیــنه به این بزرگی داره؟
به تندی دست پس کشید.
_نکن بچه! پاشو پاشو ببرمت زیر دوش آب سرد بلکه این مستی بپره از سرت، کم چرت و پرت بلغور کنی.
عزیز جون بیاد تو رو توی این حال ببینه چوب تو ک.ونم میکنه.
غش غش خندیدم و دستم و پس کشیدم.
_نمیام نکن دایــی، بازم بریز برام.
نوچی کرد و کلافه دستش و لای موهاش فرو برد.
سرخوش خندیدم و کمی دیگه برای خودم از اون زهرماری ریختم و یکجا سرکشیدم.
گلوم سوخت و صورتم درهم شد.
تنم داغ بود کاش لباسم و میکندم.
دستم و بردم زیر تاپم و بالا کشیدمش.
_زُلفا!!
تاپ و گوشه ای پرت کردم و خندیدم.
_گــرمم بود.
نگاهش روی بالا تنهام میخ شد و آب دهانش و پر صدا قورت داد.
حرکاتم دست خودم نبود، با ماهان خیلی صمیمی بودم ولی نه دیگه در حدی که مقابلش با سوتین بشینم و دلبری کنم.
کاش این زهرماری و نمیخورم.
بهم گفته بود که نخور ولی من سرتق تر از این حرفا بودم
صداش درست کنارم، زیر گوشم پیچید.
_سایزت چنده زُلفا؟ هشتاد و پنج میزنی؟
چه بزرگن!
چشمکِ ریزی زدم و گفتم:
_پسندیدی؟ هشتاد میزنم.
انگار کلا هرچی غذا میخورم گوشت میشه اینجا و اون پایینی.
با سر به پایین تنم اشاره زدم.
نگاهِ سرخش نشست روی شلوارکم
نگاهِ اونم خمار شده بود و چشماش سرخ بود.
تنم داغ بود و بین پام نبض میزد.
چرا زیاده روی کرده بودم؟ تا خرخره خورده بودیم.
نگاهم رفت پی خشتکِ ماهان، اوپس! یکی اینجا زده بود بالا.
تنم و کمی جلو کشیدم و با خنده دستم و گذاشتم روی خشتکش.
تکون شدیدی خورد و با ناله اسمم و صدا زد.
هیچکدوم از کارام دست خودم نبود و انگار کنترلِ دستام از ارادهام خارج بود!
کمی فشارش دادم و سرخوش خندیدم.
_چه بزرگه ماهان! من که سایزم و گفتم بهت، تو نمیگی؟
هوشیار تر از من بود، کلافه دستم و پس زد
_نکن زُلفا، داری تحریکم میکنی.
شیطنت کردم و دوباره دستم و سر دادم رو خشتکش.
_اگــه تحریــک بشـــی چی میــشــه؟
به یکباره بازوم و به چنگ گرفت و من و روی کاناپه خوابوند.
روی تنم خیمه زد و غرید:
_این میشه
لبهاش و روی لبهام گذاشت و با ولع بوسیدتم.
ادامه شو بیا تو چنل زیر بخون چطوری دایی ناتنیش مست به جونش میوفته 😱👇
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
زُلفا دختر شیطون و هاتی که عاشق دایی ناتنیش میشه و وقتی که هردو حسابی مستن باهم سکس میکنن.
زلفا از اون شب چیزی یادش نمیاد تا اینکه شب عروسی داییش میفهمه حاملست! | 2 467 | 1 | Loading... |
35 جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞
#پارت_22_واقعی🔞💯🔥
آلت گنده اش رو توی دست گرفتم و انگشت هام رو روش کشیدم.
از بس گنده بود توی دستم جا نمی شد.
زبونم رو در اوردم و خیره تو چشم هاش کشیدم روی آلتش...
اهی کشید و دستش روی سرم نشست و تا ته فروش کرد توی حلقم که یه لحظه نفسم بند اومد.
از بس گنده بود توی دهنم جا نمی شد و به خا بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم نزدیک بود عق بزنم.
شروع کرد به عقب جلو کردن خودش توی دهنم.
دست هام رو روی پاهاش گذاشتم که چنگی به موهام زد و توی دهنم محکم شروع کرد به تلمبه زدن.
داشتم نفس کم می کردم و با هر بار بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم بیشتر عقم می گرفت.
التش همین طور توی دهنم برد و بزرگ تر می شد که یهو با خالی شدن مایه داغی توی دهنم طاقت نیاوردم و عق ناجوری زدم و آبش رو بالا اوردم.
- اه...چرا تو دهنم خالی کردی.
اهمیتژ نداد و هولم داد روی تخت و پاهام کشید سمت خودش و بعدم با یه حرکت التش رو فرو کرد توم.
- آه... یواش...
شروع کرد یه تلمبه زدن تو بهشتم که اه های پر لذتم توی نفس های مردونه اش قاطی شد.
- اه...آه...محکم تر...
پشت دستم رو گذاشتم روی دهنم و محکم از زور شهوت گازش گرفتم.
- اومم....جرش بده...همه اش مال خودته.
ضرباتش خشن و طولانی شد که .....💯🔞💦❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
گابریل اسمیت...
جنگلبان 35 ساله و به شدت هات و سکسی...
توی جنگل چشمش به دختری میفته که با گروهش اومده بودن تحقیق و با دیدن هیکل سکسی و شکلاتیش...
توی یه حرکت اونو میدزده و واسه اینکه کنار خودش توی جنگل نگهش داره و مدام ازش سکس میخواد و...بی خبر از اینکه دنیز، دختر ایرانی ساکن استرالیا،عاشق این جنگلبان هات شده ولی....🔥💯❌🔞
#فولهاتسکسیکصخیسکنجنبهندارینیاا💦🔥
#محدودیتسنیییرعایتبشهباپارتاولشآبتمیاد👅💦 | 2 840 | 1 | Loading... |
36 #part2
_اهههههههه اهیییی اره حامد بکن منو کو.س و ک.ونم ماله توعه اهههه ک..یرت خیلی کلفته قربون ک.یرت برم اههه
از لای در مشغول دید زدن س.کس مامانم با دوست پسر جدیدش بودم
اینقد حشری شده بودم دستمو از شورت لامبادام رد کرده بودم و چهار انگشتمو توی ک..صم فرو کرده بودم
_اهههه اهیییی ک...صم پاره شدددد وایی خیلییی کلفتههه..
وحشیانه ک..ص و ک..ون مامانم رو میگایید
دیگه نتونستم طاقت بیارم و درنیمه بازو باز کردمو با لحن ح.شریی گفتم:
_منم میخوام ، حامد منم بکن
لای ک.سمو باز کردم و روی تخت رفتم
حامد هم از خدا خواسته ک.یرشو از تو ک.س مامان دراورد و روی ک.س پر آب من گذاشت
_جووون ، مثل ک.س مامانت آبدار و صورتیه
ک.یرشو با ک.س خیسم خیس کرد ک توی سوراخ ک.سم هول داد
_آهییی اوممم خیلی خوبه حامد خیلی کلفته اخخ تند تند بکن منو اومممم
مامان نوک سینه هامو تو دهنش فرو کرد و مشغول مالیدن ک.س خودش شد
سینه هام از شدت ضربه های حامد توی ک.سم میلرزید که مامان...
👇👅💦
https://t.me/+FaOsPM7Yd_thZjFk
https://t.me/+FaOsPM7Yd_thZjFk
https://t.me/+FaOsPM7Yd_thZjFk
https://t.me/+FaOsPM7Yd_thZjFk
https://t.me/+FaOsPM7Yd_thZjFk
https://t.me/+FaOsPM7Yd_thZjFk
دوس پسر مامانش دوتاشونو حامله میکنه💦🔞👅 | 3 444 | 1 | Loading... |
37 #گناهمباش
#پارت1
یقه ی تاپم و از تنم فاصله دادم و نق زدم:
_آیــی خیلی گرممه ماهــان!
تو گلو خندید و کمی از مایع ی زرد رنگ داخل لیوانش ریخت و مزه کرد.
_نگفتم نخور؟ تو که جنبه نداری چرا میشینی همراهیم میکنی بچه!
انگار مستی عقلم و زایل کرده بود!
حیا رو قورت دادم و بی هوا دستش و گرفتم و گذاشتم روی سینه ام.
_مگه بچه سیــنه به این بزرگی داره؟
به تندی دست پس کشید.
_نکن بچه! پاشو پاشو ببرمت زیر دوش آب سرد بلکه این مستی بپره از سرت، کم چرت و پرت بلغور کنی.
عزیز جون بیاد تو رو توی این حال ببینه چوب تو ک.ونم میکنه.
غش غش خندیدم و دستم و پس کشیدم.
_نمیام نکن دایــی، بازم بریز برام.
نوچی کرد و کلافه دستش و لای موهاش فرو برد.
سرخوش خندیدم و کمی دیگه برای خودم از اون زهرماری ریختم و یکجا سرکشیدم.
گلوم سوخت و صورتم درهم شد.
تنم داغ بود کاش لباسم و میکندم.
دستم و بردم زیر تاپم و بالا کشیدمش.
_زُلفا!!
تاپ و گوشه ای پرت کردم و خندیدم.
_گــرمم بود.
نگاهش روی بالا تنهام میخ شد و آب دهانش و پر صدا قورت داد.
حرکاتم دست خودم نبود، با ماهان خیلی صمیمی بودم ولی نه دیگه در حدی که مقابلش با سوتین بشینم و دلبری کنم.
کاش این زهرماری و نمیخورم.
بهم گفته بود که نخور ولی من سرتق تر از این حرفا بودم
صداش درست کنارم، زیر گوشم پیچید.
_سایزت چنده زُلفا؟ هشتاد و پنج میزنی؟
چه بزرگن!
چشمکِ ریزی زدم و گفتم:
_پسندیدی؟ هشتاد میزنم.
انگار کلا هرچی غذا میخورم گوشت میشه اینجا و اون پایینی.
با سر به پایین تنم اشاره زدم.
نگاهِ سرخش نشست روی شلوارکم
نگاهِ اونم خمار شده بود و چشماش سرخ بود.
تنم داغ بود و بین پام نبض میزد.
چرا زیاده روی کرده بودم؟ تا خرخره خورده بودیم.
نگاهم رفت پی خشتکِ ماهان، اوپس! یکی اینجا زده بود بالا.
تنم و کمی جلو کشیدم و با خنده دستم و گذاشتم روی خشتکش.
تکون شدیدی خورد و با ناله اسمم و صدا زد.
هیچکدوم از کارام دست خودم نبود و انگار کنترلِ دستام از ارادهام خارج بود!
کمی فشارش دادم و سرخوش خندیدم.
_چه بزرگه ماهان! من که سایزم و گفتم بهت، تو نمیگی؟
هوشیار تر از من بود، کلافه دستم و پس زد
_نکن زُلفا، داری تحریکم میکنی.
شیطنت کردم و دوباره دستم و سر دادم رو خشتکش.
_اگــه تحریــک بشـــی چی میــشــه؟
به یکباره بازوم و به چنگ گرفت و من و روی کاناپه خوابوند.
روی تنم خیمه زد و غرید:
_این میشه
لبهاش و روی لبهام گذاشت و با ولع بوسیدتم.
ادامه شو بیا تو چنل زیر بخون چطوری دایی ناتنیش مست به جونش میوفته 😱👇
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
زُلفا دختر شیطون و هاتی که عاشق دایی ناتنیش میشه و وقتی که هردو حسابی مستن باهم سکس میکنن.
زلفا از اون شب چیزی یادش نمیاد تا اینکه شب عروسی داییش میفهمه حاملست! | 1 | 0 | Loading... |
38 #پارت345
صدای آرومش اومد.
_ اردلان برو فعلا نمیتونم صحبت کنم!
روی در زدم.
_ در رو باز کن ببینمت می رم!
احساس کردم بغض کرده.
_ حالم خوب نیست! فعلا نمیخوام کسیو ببینم و میخوام تنها باشم! لطفا برو!
آروم گفتم:
_ اگه حالت خوب نیست بیا بریم دکتر! لاله پشیمون شدی؟! نکنه دیشب نتونستم خوب راضیت کنم؟
صدای گریش بلند شد.
_ اردلان برو حالم خوب نیست! نمیتونی بفهمی منی که یه دختر مجردم الان دیگه دختر نیستم!
سریع گفتم:
_ نگران نباش من میگیرمت!
عصبی غرید:
_ فکر کردی من از این دخترام که میخوام خودم رو به تو بندازم؟! میگیرمت یعنی چی؟!
سریع گفتم:
_ نه منظوری نداشتم میشه در رو باز کنی؟!
صدایی نیومد!
به در محکم کوبیدم اما باز صدایی نیومد.
پوف کلافه داری کشیدم.
بالاخره که فردا توی شرکت می بینمت! اونوقت ببینم باز میتونی ازم فرار کنی یا نه!
-ک.صت چه تپلیه جوجه رنگی!👅🔥💦
با خجالت دست جلوی به.شتم گرفتم
-میشه نگاه نکنی عمو؟!
دستشو توی شورتم فرستاد و چو.چولمو مالید که سریع خیس کردم براش
-جون خیس کردی که عمویی ناله کن برام
ناخوداگاه انگشتشو انداختم تو دهنم و مکیدم و با ناله ی زیر لبیم نوک کوچولوی سی*نمو کشید و....💯🔥
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
#فولهاتصحنهدارشورتخیسکن💦🔞
⛔️کپی حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد❌ | 5 708 | 0 | Loading... |
39 #پارت344
عامری بود.
_ میشنوم!
آروم گفت:
_ سلام قربان گزارش کار امروز رو براتون ایمیل کردم خواستم اینو بگم!
سرم رو تکون دادم.
_ اوکی چک میکنم.
بعد گفتن حرفم بدون خداحافظی سریع گوشی رو قطع کردم و به لاله زنگ زدم که دیدم جواب نمیده!
چند بار زنگ زدم و بازم همینطور شد و همین بیشتر من رو نگران می کرد.
نکنه پشیمون شده بود؟!
سریع یه دوش مختصر گرفتم و یه هودی مشکی و شلوار مشکی و کفش های سفیدم رو پودم و به سمت ماشینم حرکت کردم و به سمت خونه لاله روندم!
تا رسیدم سریع ماشین رو یک جا پارک کردم و وارد آپارتمان شدم و به سمت خونه ی لاله پا تند کردم و وقتی جلوی در رسیدم زنگ در رو زدم.
با اینکه لامپ روشن بود جواب نمی داد.
دوباره زنگ در رو زدم و وقتی دیدم واکنشی نشون نمیده تند تند با مشت روی در زدم و عصبی گفتم:
_ درو باز کن می دونم خونه ای!
آقا معلم تقلبم و گرفت شلوار و شو*رتم و پایین کشیدو با انگشت چاک باس*.نم کشید
-فردا با مادرت میای مدرسه از امتحاناتم محرومی
ک^*یر کلفت و قطورش و لای ک^صم گذاشت و با شه*.وت گفت:-ولی اگه اجازه بدی صورتیت و بخورم به مادرت چیزینمیگم
-اههه...آقا معلم...هر وقت شما واسم میخورید میدم خونه از تپلم آب چکهمیکنه
-اووف...به خودت دستنمیزنیا بیا خودم یکاریمیکنم ار*.ضا شی،دوست داری زبونم و بکنم تو ک*^ص خوشگلت؟
https://t.me/+mHGOc0UniH84ZWJk
معلم ۳۸ ساله و ها*.تی که دانش آموزش و موقع تقلب میگیره و اونو توی کلاس💦
⛔️کپی حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد❌ | 1 | 0 | Loading... |
40 #پارت214
روی تنم خوابید و وقتي قیافه در همم و دید خندید و سرش و به سمت نوک سی*.نه ام برد.
زبونش و دورانی روی نوک سی*.نه ام کشید.
دستش بهشتم و فشار داد و از حس دست گرم و بزرگش دلم ضعف رفت.
_ میخوام حسابی تشنه ات کنم کژال!
من همین الان هم داشتم از شه*.وت میمردم!
دلم اون حجم مردو*.نگیش و توی بهشتم میخواست.
بعد از این حرفش و آه بلندم خیسی بهشتم و به سوراخ پشتم مالید و آروم انگشتش و داخلم کرد.
چون خیس و تحریک شده بود درد نیومد ولی وقتي انگشت دومش و واردم کرد آخی گفتم و کمی ازش دور شدم تا فاصله بگیره.
انگشت اشاره اش توی سوراخ تنگ باس*.نم بود و با شستش چو*.چولم و میمالید.
در تلاش بود که انگشت فاکش رو داخل سوراخ باس*.نم بکنه ولی تقلا هام جلوی کارش رو میگرفت!
بعد از چند ثانيه كه موفق به انجام كارش نشد، ضربه ي محكمي به باس*.نم زد و از دردش جيغ كشيدم.
_ انقدر سرتق بازي در نيار جوجه!
آقا معلم تقلبم و گرفت شلوار و شو*رتم و پایین کشیدو با انگشت چاک باس*.نم کشید
-فردا با مادرت میای مدرسه از امتحاناتم محرومی
ک^*یر کلفت و قطورش و لای ک^صم گذاشت و با شه*.وت گفت:-ولی اگه اجازه بدی صورتیت و بخورم به مادرت چیزینمیگم
-اههه...آقا معلم...هر وقت شما واسم میخورید میدم خونه از تپلم آب چکهمیکنه
-اووف...به خودت دستنمیزنیا بیا خودم یکاریمیکنم ار*.ضا شی،دوست داری زبونم و بکنم تو ک*^ص خوشگلت؟
https://t.me/+mHGOc0UniH84ZWJk
معلم ۳۸ ساله و ها*.تی که دانش آموزش و موقع تقلب میگیره و اونو توی کلاس💦
⛔️کپی حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد❌ | 1 | 0 | Loading... |
•| مذهبیِ شهوتے💦👅 |•
#پارت_41
موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم...
با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟
- اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن.
از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟
- خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم.
- پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان.
برم گردوند و کرد تو ک.صم.
- تو که نمیخواستی بدون کا..ندوم بکنی.
- حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم...
دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر....
خندید.
- جوون...خوشت اومده.
- لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم.
- تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی.
- اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه...
با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد.
ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم.
- برگرد میخوام از جلو ب.گامت.
با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش...
- تو که نمیخواستی بدون کا.ندوم بکنی.
- حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم.
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
https://t.me/+c20bUUikPqRiOGY0
پسر بسیجی دانشگاه سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
100
-حاج امیر دلت میخواد ک.ص پرستار سکسی زنتو جر بدی؟😈👅
https://t.me/+LWwcTC7g_40xOWE8
-لا اله الا الله نصف شبی زده به سرت دختر جون لخت و پتی وسط سالن چه غلطی میکنی!!
میدونستم به این راحتی ها وا نمیده ولی من میخواستمش از وقتی وظیفم شده بود مراقبت از زن مریضش چشمم اون مردونگی کلفت رو گرفته بود و دلم میخواست پردمو بزنه و شبانه روز رو ک.یرش سواری کنم
از افکارم آهی کشیدم که زیر لب استغفار کرد و سرشو بیشتر پایین انداخت .
نزدیکش شدم و دستشو سریع چنگ زدم و زیر دامنم بردم و روی ک.ص خیسم گذاشتم که شوکه تکون محکمی خورد و خواست دستشو پس بکشه که پاهامو بهم فشار دادم و دستش زیر بهشت خیسم گیر کرد
ناله ای کردم و خودمو تو بغلش پرت کردم که نوک پستون هام به سینه ی عضلانیش فشرده شد
- ک.صم برات خیس کرده حاجی اگر ارضا نشم امشب خوابم نمیبره
دادی سرم کشید و با شدت پسم زد که روی زمین افتادم و از درد آخی گفتم
-دختره ی هرزه جل و پلاستو جمع میکنی گورتو از این خونه گم میکنی میری
سمت پله ها رفت که داد زدم
- حالا که خودت نمیتونی ارضام کنی مطمئنا خدمتکار های عمارتت که میتونن حاجی جون
سمت در رفتم که از پشت کمرمو چنگ زد و روی نزدیک ترین مبل پرتم کرد بلافاصله روم خیمه زد
-حالا کارت به جایی رسیده که میخوای به نوچه های من سرویس بدی ؟؟
کمرمو قوس دادم و دستمو توی شلوارش فرو بردم،ک.یرشو بین دستام گرفتم و مالشش دادم که ناله ی توگلویی کرد
-آهه....من زیر ک.یر هیشکی الا خودت نمیخوابم حاجی جون زودباش منو بکن ...ک.یر کلفتتو تو سوراخ تنگم عقب جلو کن
بی معطلی شلوارشو پایین کشید و ک.یرشو دم سوراخم گذاشت
-جوری جرت بدم و شکمتو پر آب کنم که تا ۹ ماه هوس جندگی به سرت نزنه ....
حرفش تموم نشده بود که یهو حجم بزرگ آلتشو یه مرتبه توم فرو کرد و......
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
https://t.me/+jTAKxu5oQWNmNzg8
امیر اعطا صارمی،حاجی بازاری متاهلی که ک.یرش برای پرستار لوند زنش سیخ میشه و بعد از حامله کردن کرشمه اونو صیغه میکنه.....😱🔞💦
غـمـزهِ شیـطـان
به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...
100
س...ک...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌
بنری که میخونید، #پارتواقعیرمانه و دارای #محدودیت_سنی هست.
لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است:
- حتی باورت نمیشه که چقدر دلم میخواد همین حالا کی*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات
کنم و اونقدر تلم*به بزنم که ک*ص و کو*نت سرخ
و کبود بشه!
آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک*صم قرار گرفت.
- پس برای همین اینقدر داری دست دست میکنی واسه پا*ره کردنم؟
جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی*رش رو تو ک*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام
رو به کمرش فشار دادم.
- آه! همینه! همینو میخواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک*ص و کو..نمو با کی*ر کلفتت پا...ره کن
- چشم! شما امر کن عروس س*ک*سی و حش..ری من!
بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل*مبه زدن. کی*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس میکردم و بدنم زیر تل*مبه هاش مثل ویبره میلرزید.
- خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟
سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم:
- آه! آره آره! حالا میفهمم آرش قدرتش تو س*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم میخواد زیر ک*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک*صم خون بیفته مرصاد!
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
https://t.me/+XABUsjgSv78wZTlk
ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌
فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
100
00:03
Видео недоступно
مهماندار سکسی🔞
+ک^صت واسه ک^یر من آب انداخته مهماندار ؟
با شنیدن صدای خلبان فورا دستم و از تو شورتم بیرون کشیدم
-نه...یعنی چیزا...فقط میخارید
خلبان چشماش برقی زد و در حالیکه ک^یر بزرگش رو از روی شلوار میمالید جلو اومد و دامن لباسم و بالا زد:
-قبل از اینکه مسافرا بیان من میتونم خارشت و بگیرم
تو هم مثل جنده ها زیرم ناله کنی
با گونه های قرمز به اطراف نگاهی انداختم تا کسی نباشه:
-اما اینجا که نمیشه...تو هواپیماییم کاپیتان
زیپ شلوارش و پایین کشید و کی^رش و بیرون اورد:
-یه دست اینجا سرپایی میزنیم
وقتی رسیدیم هتل جرت میدم
حالا خم شو روی کانتر که میخوام خارشت و بگیرم جنده کوچولو
سر ک^یرش و به لبه های خیس و صورتی ک^صم مالید و...
https://t.me/+gwMg1-QeMwswYWVk
https://t.me/+gwMg1-QeMwswYWVk
https://t.me/+gwMg1-QeMwswYWVk
خلبان مچ مهماندار و موقع جق زدن میگیره و همونجا توی هواپیما...💦🙈🍆
2.49 KB
100
Repost from 🔞خـانـومـ روانـشـنـاسـ🔞
رمان سکسیِ الههی شهوت🔞
سینه هاش به نظر خیلی سنگین میومدن با دستم کمی فشارشون دادم که از نوکش شیر سرازیر شد و آخش هوا رفت.
- چند وقته زایمان کردی؟
- دو ماهه خانم.
- خوبه... نترس قرار نیست سینه درد بگیری شیر سینه هات تخلیه میشه.
به سمت ک.صش رفتم، خیسِ آب بود. طبیعی بود چون خیلی وقته سکس نداشته. رز دستمال مرطوبی رو بهم داد تا پاکش کنم.
- خانم ها این که خیس باشید اصلا بد نیست اما دلم میخواد در طول آموزشات خودداری رو هم یاد بگیرید.
تقریبا همشون تحریک شده بودن. بعضی ها با خجالت و شرم، بعضی ها هم با تحقیر نگاه میکردن.
- خب همونطور که میبینید واژنش رنگ خوبی داره، اما به دلیل زایمانی که داشته به شدت قیافه بدی گرفته که خب قابل تغییره!
کمی با چ.وچ.ولش بازی کردم تا دوباره خیس بشه و بعد انگشتمو وارد سوراخش کردم ولی به شدت گشاد بود طوری که در لحظه ی اول چهار انگشتم کاملا وارد میشد.
_سوراخ واژنش هم بدجور گشاد شده باید تنگ بشه!
دخترا داشتن با دقت یاداشت میکردن.
خیسی واژنشو کمی به سمت پایین سوق دادم و انگشتمو دورانی روی سوراخ پشتش کشیدم که دوباره تقلاهاش شروع شد.
- تورو خدا خانم التماس میکنم نه... باهام این کارو نکنید... آبروم رفت!
دست دیگهمو رو چ.وچ.ولش گذاشتم و محکم فشار دادم که ساکت شد.
انگشتمو با فشار وارد سوراخ باسنش کردم. اونقدر تنگ بود که سریعا جیغ زن دراومد.
کمی ک.صش رو مالش دادم تا دردش رو فراموش کنه و بعد شروع کردم به حرکت دادن انگشتم.
معلوم بود که تا حالا از این سوراخ به کسی نداده!
- دقت کنید که وظیفه شما آماده نگه داشتن تمام نقاط بدنتونه!
من شما رو با تک تک نقاط لذت بدنتون آشنا میکنم و شما به هیچ وجه نباید از این لذت غافل بشید!
زن داشت به ارگاسم میرسید که دست از کار کشیدم...
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5
مادام زنی که با ورود به دنیای سیاست مسئولیتی رو به عهده میگیره
مسئولیت آموزش لذت جنسی به زن های شیخ های عرب اما...
ارحام مردی دو رگه ایرانی عرب که بدجوری دنبال پیدا کردن سرنخ و زمین زدن کله گنده های عربه اتفاقی با مادام، زنی که به عنوان الههی شهوت ازش یاد میکنن، آشنا میشه...
رمان به شدت اروتیک و سکسی مناسب بزرگسالان‼️❌🔞🔞
الههی شَهـوَتـــ🔞
من الههی شهوتم! میتونم کاری کنم وسط ناله هات التماسم کنی که ارضات کنم🔞 رمان به شدت اروتیک و صحنه دار مناسب بزرگسالان🔞❌
100
#پارت346
از اونجا بیرون زدم و به سمت خونه حرکت کردم.
***
دیشب اصلا نخوابیدم و تا صبح بیدار بودم و به لاله فکر می کردم.
نمیدونم چجوری اما شیش صبح سریع خودم رو آماده کردم و به سمت شرکت رفتم.
شیش صبح غیر نگهبان ها کسی نبود و احتمال خیلی زیاد فقط لاله بیاد!
با وارد شدن به شرکت چشمم به لاله افتاد که در حالی که پرونده ها تو دستشه میخواد به سمت اتاقش بره!
تا چشمش به من افتاد سریع روش رو ازم گرفت و سریع به سمت آسانسور رفت.
پا تند کردم و بهش نزدیک شدم که تا حضور منو حس کرد به سمت پله ها رفت.
سریع پشت سرش به سمت پله ها رفتم.
_ کجا میری صبر کن کارت دارم!
جوابم رو نداد که دستش رو محکم گرفتم و اونو به سمت خودم بر گردوندم.
اونقدر صورت هامون بهم نزدیک بود که با یه تکون دماغ هامون بهم دیگه برخورد می کرد.
سریع ازم جدا شد.
_ لطفا فاصلت رو با من حفظ کن!
- بشین رو ک.یرم.
نشستم و از کلفتی ک.یرش لبم رو به دندون گرفتم.
- هنوزم مثل روز اول تنگی رعیت کوچولو.
با عشوه روی ک.یرش شروع به سواری کردم که انگشتاش سوراخ ک.ونمو به بازی گرفت. ترسیده لب زدم:
- ارباب... هنوز درد دارم...
اخمی کرد و اسپنک محکمی به با.سنم زد.
- باز یادت رفت جایگاه تو؟ پول گرفتی که برام دوتا سوراخ آماده باشی فقط!
فکر می کردم خودشو میکشه بیرون از جلوم اما با فرو رفتن دیلدوی سایز بزرگی که دستش بود از درد جیغ کشیدم و بی توجه همزمان شروع به عقب جلو کردن ک.یرش و دی.لدو کرد... .
https://t.me/+xZoeRe__D98yN2Zk
دختره به خاطر پول برده جنسی ارباب روستا میشه و...🔞🔥
⛔️کپی حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد❌
❤🔥 8❤ 2🔥 1
34310
Repost from ~•👅🔥غرق هوس🔥👅•~
#پارت215
لبام و آويزون كردم و ناله مانند گفتم:
_ آخه دردم مياد برسام.
دستش و از پايين تنه ام جدا كرد و بي مقدمه لباش رو لبام نشست.
_ خيله خب حالا انقدر ناز نكن!
دستام و دور گردنش حلقه كردم و بدنم و بالا كشيدم.
بدنامون به هم برخورد كرد و با يه دستش رونم و گرفت.
چندتا كام وحشي از لبام گرفت و بي توجه به آدمايي كه تو امارت بودن، با سر و صدا لبام و از لباش جدا مي كردم.
بوسه آخر و شديدتر به لبام زد و بدنم و رها كرد.
پاهام تا حد ممكن از هم باز كرد و همون طور كه زل زده بود به چشمام، آب دهنش و روي بهشت خيسم سر داد.
لب پايينم و گاز گرفتم و از لذت چشمام و بستم.
_ بهشتت مثل رودخونه شده بيبي گرلِ برسام!
هر كلمه حرفش مثل سگ تح*.ريكم مي كرد.
سي*.نه هام و توي دستام گرفتم و با شه*.وت به چشماش زل زدم.
آروم آروم پايين رفت و لمس زبون نرمش با لايه هاي بهشتم لذتي رو به بدنم تزريق كرد كه با هيچي عوضش نمي كردم.
-ک.صت چه تپلیه جوجه رنگی!👅🔥💦
با خجالت دست جلوی به.شتم گرفتم
-میشه نگاه نکنی عمو؟!
دستشو توی شورتم فرستاد و چو.چولمو مالید که سریع خیس کردم براش
-جون خیس کردی که عمویی ناله کن برام
ناخوداگاه انگشتشو انداختم تو دهنم و مکیدم و با ناله ی زیر لبیم نوک کوچولوی سی*نمو کشید و....💯🔥
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
https://t.me/+kp5y8oUtcdpiZDZk
#فولهاتصحنهدارشورتخیسکن💦🔞
⛔️کپی حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد❌
100
Repost from مـرد مـخـفـیـ💯
01:00
Видео недоступно
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمانR☀️30
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
100
Repost from مـرد مـخـفـیـ💯
01:00
Видео недоступно
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمانa☀️30
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
3 04100