cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

رمان‌های نازنین مرادخانلو

🌹﷽🌹 خالق آثار: دلبان(چاپ شده) ماه و پناه(در دست چاپ) رز سفید (در حال پارتگذاری) ارتباط با نویسنده و خرید کتاب دلبان: @nazanin_novels هر روز ۴ تا پارت داریم

Больше
Страна не указанаЯзык не указанКатегория не указана
Рекламные посты
583
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
این رمان با همون پارت‌های اولش سر و صدای زیادی کرده و جالب این‌جاعه که هنوز وارد بحث اصلیه داستان نشده و آخ آخ ، اگه بشه که دیگه تمومه!!!❌ ♨️ https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 ♨️ 🔥نگم از دلبری‌های #سرگرد خفنش که حسابی دل می‌بره از دختر #خلافکاری که قرار بود نقش #دلبر و توی زندگیش بازی کنه تا به دامش بندازه اما خودش گرفتار این حس #ممنوعه می‌شه و...🙈🤤😍🥺✨⛔ #نگم‌از‌دلبری‌های‌سرگردمون 🙈✨🚫👇 موهام‌و با ملایمت به پشت گوشم می‌فرسته و وقتی سوالی برمی‌گردم نگاش می‌کنم ، آروم توی صورتم با اون تن صدای لعنتیش نجوا می‌کنه _ادامه‌ی سواستفاده‌مه! نفس گرمش توی صورتم پخش می‌شه که با لحن خاص و حال عجیبی زمزمه می‌کنه _تو همراهیم نمی‌کنی؟ نفسم حبس می‌شه و می‌خواد تا آخر شب همین‌جوری دلبری کنه برام؟ 😱🙈🚫🔥⛔🤤😍 ❌نسخه‌ی کامل و بدون سانسورش و فقط و فقط از کانال زیر بخونین🚫😅لینک محدوده عزیزان...این عاشقانه‌ی پرگناه و از دست ندین که پشیمون می‌شین😎👇❌ 😈❌ ❌😈 https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0
Показать все...
❈➷هـــــBÃŻĮــــم‌⤾•|به قلمِ : اِلا|•➶❈

❁﷽❁ «کانال رسمی اِلا» اولین اثر من : •| هم‌بازی |• ⤾﴿آنلاین﴾ ~ضربان قلب نداشته‌ی عروسک خیمه‌شب بازی‌و به نوسان بنداز!⤾﴿آفلاین﴾ ❁عشق هیچ‌وقت پشت ابر نمی‌مونه❁⤾﴿آفلاین﴾ ❌رزرو تبلیغات :

https://t.me/tkhmbbghelaa

❌سفارش کاور/بنر :

https://t.me/bnkhtcvvbe

Repost from N/a
دکتره گیر داده که دختره با سرگرده رابطه داشته❗ دکترش که اینه پس شخصیت‌های اصلیش قراره چجوری در بیان؟!مخصوصا جناب سرگرد خفن و دلبرش؟! 😍🤤😱🙈😏😂⛔ ❗پارت واقعی و آینده‌ی رمان❗ ♨️ https://t.me/+T9PimqdTbvZlZGU0 ♨️ ♨️ https://t.me/+T9PimqdTbvZlZGU0 ♨️ _چرا از #حال رفتی؟! قبل از این‌که جوابی بدم ، جناب #سرگرد زودتر پیش قدم می‌شه _فکر کنم #ضعف کرده! خانوم #دکتر نگاه پر حرصی تحویلش می‌ده و دوباره بی‌توجه بهش از من می‌پرسه _دلیل #ضعف کردنت چی بوده عزیزم؟ لبام‌و توی دهنم می‌کشم و سرم‌و پایین می‌ندازم و جواب نگاه منتظرشون‌و نمی‌دم...نمی‌دونم خانوم دکتر از این واکنشم چه برداشتی می‌کنه که خیلی قاطع و جدی می‌پرسه _باهم #رابطه داشتین؟! شوکه و متعجب از این سوالی که نمی‌دونم از کجای ذهن اُپِند مایندش بیرون اومده ، سرم به ضرب بالا میاد و مات به خانوم #دکتر نگاه می‌کنم که جواب نگاه خیره‌م‌و این‌جوری می‌ده _وسط #رابطه از حال رفتی؟! چشمام دیگه گشادتر از این نمی‌شن و این زن دیگه زیادی شور اُپِند مایند و روشن فکری رو در نیاورده؟!تنم یخ می‌کنه و از #خجالت بیشتر توی خودم جمع می‌شم و من از این به بعد چجوری تو روش نگاه کنم؟!همون مشت #فشرده شده‌ش که تو تیررس نگامه ، به اندازه‌ی کافی گویای حالش هست و خدا بگم چیکارت نکنه خانوم دکتر که ما رو توی یه وضعیت سخت‌تر انداختی...! _اشکالی نداره عزیزم خجالت نکش!تقصیر تو که نیست...بعضی‌ها انقدر #خودخواهن که فقط... قبل از اینکه بذارم خانوم دکتر بیشتر از این به #فانتزی‌های اُپِند مایندیش پر و بال بده ، با یه "نـــه" کشیده و بلند حرفش‌و می‌برم _پس نکنه #بارداری؟! وای وای وای کی به ایشون مدرک دکتری داده آخه؟!لبمو زیر دندونام فشار میدم و قبل از این که باز بیشتر به این موضوع بال و پر بده ، عاجزانه می‌گم _ نه خانوم دکتر اصلا قضیه اینا نیست یعنی...راستش من...من چیزم...اِم چیز...چیزم... ژست متفکری می‌گیره و به من و "چیز چیز" کردن‌هام نگاهی می‌ندازه _پریودی؟! یخ زده ، سرم‌و خم می‌کنم و بیشتر تو خودم جمع می‌شم و با گونه‌هایی که به‌خاطر شرم #سرخ و #داغ شدن ، آروم سرم‌و تکون میدم و خدایا میشه منو نامرئی کنی؟! _روز چندمته؟ لبام‌و #عاجزانه توی دهنم می‌کشم و با صدای خفه‌ای لب می‌زنم _اول! سرم بیشتر خم می‌شه و هی کسی که سنگینی اون #سیاه #چالات‌و شدیدا حس می‌کنم ، می‌شه لطفا نگات‌و اون‌ورتر ببری تا من بیشتر از این از خدا تقاضای #مرگ لحظه‌ایم‌و نکنم؟! ⛔ https://t.me/+T9PimqdTbvZlZGU0 ⛔ #رو_این_دکتره_کراش_زدم_رفت 👌😐😂 آقا بیاین ببرینش...دکتر هم دکترهای قدیم!دلبر و سرگردمون و تو چه مضیقه‌ای که قرار نداد🙈😅⛔ 🔥 https://t.me/+T9PimqdTbvZlZGU0 🔥 🚫نفس دختر خلافکاری که عضو باند مخوفیه ، برای رفتن از اون باند مجبور می‌شه وارد زندگی سرگردی بشه که تموم دغدغه‌ش از بین بردن اون باندیه که نفس توشه...حالا چی می‌شه اگه دلبر ما هیچ‌جوره نتونه جلوی این سرگرد جذاب و معتقدِ پاکی که همه روش قسم می‌خورن ، جلوی خودش‌و بگیره و...🙈🥺🚫 ❌نسخه‌ی کامل و بدون سانسورش و فقط و فقط از کانال زیر بخونین🚫😅لینک محدوده عزیزان...تا باطل نشده جوین بدین😎👇❌ 💯 https://t.me/+T9PimqdTbvZlZGU0 💯 💯 https://t.me/+T9PimqdTbvZlZGU0 💯
Показать все...
Repost from N/a
#طنز_ترین رمان قرن رو اینجا بخون شنگولم😁👇🏼 رمانی پر از فاجعه های #طنز و #هیجانی😈🤤 سه دختر #خنگول اتحادیه #کرم_ریزی راه میندازن و با یه اکیپ #خنگول_تر در میوفتن و... بی سر و صدا بیا که کرمشون به تو نگیره 😂🤦🏻‍♀ https://t.me/+CXZIO-uFxuBjMTI8 https://t.me/+CXZIO-uFxuBjMTI8
Показать все...
Repost from N/a
پسره و دختره توی جنگل گم میشن و مجبورن شب رو اونجا بمونن، اما... هر دو کنار هم نشسته بودیم و با ترس به اطرافمون نگاه می کردیم. داریا با شیطنت نگاهم کرد و گفت: _ الان لولو میاد دلسا رو می خوره!😈 مشتی به بازوش زدم و گفتم: + ها ها ها ترسیدم...برو خودت رو مسخره کن.🫠 یهو صدای ی چیزی رو شنیدیم و هردو ساکت شدیم. + صدای چی بود؟😧 آروم از کنارم بلند شد و گفت: _ می رم ببینم چیه! دو دقیقه گذشت...داشتم از ترس سکته می کردم که دستی روی شونم نشست. + وای خوب شد اومدی.😮‍💨 صدای داریا از چند قدم دور تر به گوشم رسید. _ چیزی گفتی دلسا؟! وایسا اگه این داریا نیست...پس🫡😰 جیغ بلندی کشیدم و...👻💀☠ https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8 https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8
Показать все...
Repost from N/a
مرده می خواد از دختره باج بگیره ببین دختره چیکار می کنه...😱 خنده ی کثیفی کرد. _ می دونی...من آدم منصفی ام و می خوام ی راه بذارم جلوی پات تا لو نری!🤫 ابرویی بالا انداختم. + و اون راه چیه؟ دستش رو نوازش وار کشید روی گونم. _ خودت رو بذار در اختیار من! عوضی کثیف! با خونسردی ظاهری نزدیکش شدم و روان نویسش رو از گوشۀ کتش برداشتم. + واقعا؟!...اینکه خیلی آسونه! زبونش رو کشید رو لباش و نگاهش رو دوخت به لبام.👀👄 روان نویس رو نشونش دادم و انگشتم رو کشیدم رو نوک تیزش. + روان نویس قشنگیه...می دونی چرا از چیزای تیز خوشم میاد؟! محو شده به حرکت لبام خیره شده بود. _ نه چرا؟ تو ی حرکت نوک روان نویس رو فرو کردم توی گلوش...🔪🀄️ خیره به مردمک های لرزونش گفتم: + چون می تونم آدم های کثیفی مثل تو رو بنشونم سر جاشون! فکر کردی به همین راحتی می تونی از من...باج بگیری مردک؟! روان نویس رو کشیدم بیرون که چند قطره خون پاچید روی صورتم.🩸✒️ خیره به اونی که داشت نفسانی آخرش رو می کشید... گفتم: + جهنم خوش بگذره!😈 دختری_از_جنس_مافیا دختری از تبار مافیا به دنبال انتقام https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8 https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8
Показать все...
Repost from N/a
یه #سرگرد خفن و #جذابِ مذهبی و یه #دلبر گناهکاری که باید #دل ببره از این سرگردی که هیچ‌جوره #رام نمی‌شه و از شانس درخشان دلبرمون شدیدا #دلبر از آب در میاد و حسابی #دل و #دین می‌بره و...🙊😱🤤😍💜🙂 🤤 https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 🤤 #نگم‌از‌دلبری‌های‌سرگردمون 🙈✨🚫👇 [[موهام‌و با ملایمت به پشت گوشم می‌فرسته و وقتی سوالی برمی‌گردم نگاش می‌کنم ، آروم توی صورتم با اون تن صدای لعنتیش نجوا می‌کنه _ادامه‌ی سواستفاده‌مه! نفس گرمش توی صورتم پخش می‌شه که با لحن خاص و حال عجیبی زمزمه می‌کنه _تو همراهیم نمی‌کنی؟ نفسم حبس می‌شه و می‌خواد تا آخر شب همین‌جوری دلبری کنه برام؟عاقبتم با این مرد به کجا می‌رسه؟!]] 🖤 https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 🖤 🔥❌این رمان با همون پارت‌های اولش جنجال زیادی به پا کرده و همه دنبال لینکشن پس بجنب جوین شو تا پاک نشده!❌🔥 #توصیه‌ی‌تضمینی‌نویسنده 💯😍🙈 🚫نفس دختر خلافکاری که به دستور باند مجبور می‌شه وارد زندگی سرگردی بشه که توی کارش همتا نداره و آوازه‌ش ترس می‌ندازه به جون همه!و این سرگرد خفن کمر به نابودیه باندشون بسته و حالا نفس باید اونی که دل نداره رو عاشق خودش کنه اما خبر نداره که این مرد زیادی از حد دل می‌بره و...!🙈🥺🚫 ⛔ https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 ⛔ 🔥نگم از دلبری‌های #سرگرد خفنش که حسابی دل می‌بره از دختر #خلافکاری که قرار بود نقش #دلبر و توی زندگیش بازی کنه تا به دامش بندازه اما خودش گرفتار این حس #ممنوعه می‌شه و...🙈🤤😍🥺✨⛔ ❌نسخه‌ی کامل و بدون سانسورش و فقط و فقط از کانال زیر بخونین🚫😅لینک محدوده عزیزان...این عاشقانه‌ی پرگناه و از دست ندین که پشیمون می‌شین😎👇❌ ⛔ https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 ⛔ ⛔ https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0
Показать все...
Repost from N/a
#پسره_از_دختره_می‌خواد_اتاق_کارش‌و_به‌زور_تمیز_کنه_و_دختره_هم_از_زور_حرص_به_زبون_ترکی_تا_میتونه_فحش‌کشش_می‌کنه_تا_این‌که_محو_سیاه‌چالاش_می‌شه_و https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 😌👌😂😱🙂🤦‍♀😈 _بفرمایین؟کاری باهام داشتین؟! همون‌جوری که با اخم مشغول نوشتن چیزیِ ، با #تحکم جواب می‌ده _لابد کارتون داشتم که صداتون کردم! لبم‌و با #حرص به دندون می‌کشم و چشمام‌و می‌گردونم _روحّاستاسِ!(مریضِ روانی!) با اخم سرش‌و بالا میاره که #لبخند ملیحی تحویلش می‌دم _کارتون‌و بفرمایین! چند ثانیه اون تیله‌های مشکیِ #مرموز و #ترسناکش‌و توی چشمام می‌گردونه و بعد از تکون دادن سری ، می‌گه _ممنون می‌شم یه دستی به سر و گوش اتاق بکشین...خیلی خاک گرفته ، نمی‌تونم روی کارم تمرکز کنم! مات مونده ، چند بار پلک می‌زنم _به‌نظرتون بهتر نیست به نظافتچیِ اداره همچین کاری‌و محول کنین؟فکر نکنم تمیز کردنِ اتاقِ شما تو حیطه‌ی کاریِ من باشه! پوزخند که می‌زنه نگام به سمت #لباش سوق داده می‌شه و مگه لبای یه مرد هم انقدر #قلوه‌ای و #خوش‌فرم می‌شه؟! _حیطه‌ی کاری؟!جالبه!فکر می‌کردم وجودِ شما باید #کمکی برای من باشه نه این که شما برای من وظایفتون و #تعیین و تکلیف کنین!اگه خیلی کارِ سختیِ می‌تونین خیلی راحت استعفا بدین ، غیر از اینه؟! دستام‌و با حرص مشت می‌کنم و یقینا این مرد آفریده شده تا آستانه‌ی صبرِ من سنجیده بشه!حیف که کارم گیرته...#حیف! _نه ، کاملا متوجه‌ی حرفتون شدم! با چشمام براش آتیش ارسال می‌کنم...مردکِ تلافی‌کارِ #عقده‌ای! پوفِ غلیظی می‌کشم و همون‌جوری که آخرین پرونده‌ی مرتب شده رو توی قفسه جا می‌دم با #حرص زیر لبی می‌غرم _مانْیاک...آپتال...!(دیوونه...احمق...!) دوباره زیرچشمی نگاش می‌کنم که نگام با چشمای ریز شده‌ش تلاقی پیدا می‌کنه و ناخودآگاه میخِ اون دو تا تیله‌ی #لعنتیِ مشکیش ، زمزمه می‌کنم _آلله سِنی کاهْرِتسین ، نِدَن بو کادار چِکیجی یــا...؟!(خدا لعنتت کنه ، چرا انقدر #جذابی آخه...؟!) چشمام به ثانیه نشده به #درشت‌ترین حالت خودش در میاد و بهت زده دستم‌و به سرم می‌گیرم _نِ...؟!(چی...؟) با استفهام نگام‌و دور تا دور اون صورتِ #جذابِ بی‌عیب و نقصش می‌گردونم و می‌نالم _بو...(این...) چشماش که ریزتر می‌شه و احتمالا داره زور می‌زنه که معنیِ جمله‌هامو بفهمه ، نگام‌و روی اون تیله‌های #محسور کننده‌ش ثابت می‌کنم و لبخند سکته‌ای روی لبام می‌شونم و با درموندگی لب می‌زنم _آلله آلله یـــا ، نِ دیوروم؟!دِلیرمیش اُلمالییِم...!(یا خدا ، چی دارم می‌گم؟!حتما دیوونه شدم...!) شبیه دیوونه‌ها می‌خندم و رومو ازش می‌گیرم و آخرش من از دست این #عقده‌ای خان دیوونه می‌شم...با حرص لبمو به دندون می‌کشم و ضربه‌ی نامحسوسی هم نثار عقلِ کپک زده‌م می‌کنم که دیگه بیخودی برام اظهار نظر نکنه! _کَفــَــنا پیسلیک کُی کیز!(#خاک تو سرت کنن دختر!) _اگه انقدر وقت دارین که در این حد روون و سلیس به زبونی که نفهممش بهم #فحش بدین ، ممنون می‌شم به جاش بیاین و میزم‌و ردیف کنین! متعجب تو جام می‌پرم و تصنعی می‌خندم و قطعا مترجم خودکار دارن ایشون چون فکر نکنم ترکی بلد باشه و با این همه چرت و پرتی که بارش کردم بتونه یه جا آروم بمونه! 🔥 https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 🔥 ❗ https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 ❗ #یه_عقده‌ای_کینه‌ای_تلافی‌کار 🙈😝😈 به همراهِ #دختری_که_یقینا_در_برابرش_ساکت_نمیمونه 👊😎😂 ❌پس بدو تا کانال خصوصی نشده به جمع خانواده‌ی گرممون بپیوند تا کنار هم لحظه‌های ناب و دل بلرزونی‌و رقم بزنیم👇❌ 💜 https://t.me/+xJ8Uc3xdLi82ODQ0 😍
Показать все...
❈➷هـــــBÃŻĮــــم‌⤾•|به قلمِ : اِلا|•➶❈

❁﷽❁ «کانال رسمی اِلا» اولین اثر من : •| هم‌بازی |• ⤾﴿آنلاین﴾ ~ضربان قلب نداشته‌ی عروسک خیمه‌شب بازی‌و به نوسان بنداز!⤾﴿آفلاین﴾ ❁عشق هیچ‌وقت پشت ابر نمی‌مونه❁⤾﴿آفلاین﴾ ❌رزرو تبلیغات :

https://t.me/tkhmbbghelaa

❌سفارش کاور/بنر :

https://t.me/bnkhtcvvbe

بازگشت ♻️
Показать все...
Repost from N/a
دختری از جنس مافیا✨🔥 خلاصه رمان جذابمون...❌ دلسا که ۱۷ سالشه و ی نابغه ی خلافکاره اما کسی نمیدونه که خلافکاره، میخواد از یسر ی افراد انتقام بگیره ، ولی باید از طریق نفوذ به ی باند که اسمش مافیای شطرنجه انتقام شو بگیره ، و خب خودشو پسر جا میزنه و می‌ره سوئد تا از طریق اونجا تو باند نفوذ کنه خیلیم خفن و شیطونه و همین طور ریزه میزه ........😂❤️‍🔥 اگه میخوای ادامه رمان رو بخونی زود تو چنل زیر جوین شوو👇🦄🌈 🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇 https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8 🔥✨🔥✨🔥✨🔥✨🔥✨🔥🖇 https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8 🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇
Показать все...
Repost from N/a
می دونی چه حسی داره وقتی همۀ ازت متنفر باشن؟ گوشۀ اتاق تو خودم جمع شده بودم و به سرنوشت بد خودم فکر می کردم. _ به خودت نگاه کردی؟! از اون دختر سرکش و قوی و مغرور تبدیل شدی به ی ادم افسرده و دل مرده! چت شده؟! لبخند تلخی زدم.🙃 + می دونی چقدر درد داره...بعد از نوزده سال زندگی بفهمی وجودت بیهوده است؟!😢 پدر و مادرت از وجودت خوشحال نباشن!😮‍💨 خواهر و برادرت ندونن تو کی هستی!🫢 ی بیماری احمقانه ام این وسط گریبان گیرت بشه!😑 تو بگو...افسرده نمی شی؟!😕 دیگه به هق هق افتاده بودم. + من فقط می خواستم... فقط می خواستم ی خانواده داشته باشم که دوستم داشته باشن! نه که ازم متنفر باشن💔🖤 دلسا دختری که با شجاعت دنبال انتقام مرگ خانوادشه اما با فهمیدن ی راز بزرگ همه چی بهم می ریزه! رازی که... خوندن این رمان خالی از لطف نیست...پس پیشنهاد می کنم حتما بخونیش❤️‍🔥😉 دختری_از_جنس_مافیا https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8 https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8 https://t.me/+2qEr2_OggiIzOTA8
Показать все...
دختری از جنس مافیا

بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 رمان دختری از جنس مافیا😈 نویسنده:Z.M ✍ کپی از رمان پیگرد قانونی دارد⛔🚫

Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.