cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

Рекламные посты
225
Подписчики
Нет данных24 часа
-87 дней
-2630 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

اوه
Показать все...
Repost from N/a
روی لبه‌ی بام ایستاده‌ام، تلاش می‌کنم خلاصه‌ای از زندگی‌ام را به‌یاد بیاورم، اما هیچ‌چیز به‌خاطرم نمی‌آید. مغزم داد می‌زند که چیزی برای ارائه به‌من ندارد و من برای اینکه صدایش را نشنوم داد می‌زنم. در همین حین، همسایه‌پایینی را کنار ماشین آلبالویی‌اش می‌بینم که توجهش به فریاد من جلب شده. انتظار واکنشی‌خاصی از او نداشتم، اما موبایلش را در می‌آورد و دوربینش را به‌طرف من می‌گیرد. البته که چیزی برای از‌دست دادن ندارم، اما شاید رسانه‌ای شدن لحظات آخر زندگی‌ام ایده‌ی چندان جالبی‌ نباشد. بهر‌حال، اگر این لحظات توسط همسایه‌‌ی سادیسمی‌ام ثبت نشود، قطعا دوربین‌های مدار بسته‌ی دکان جلوی خانه‌‌مان ثبت‌شان خواهد کرد. نمی‌دانم اما این حس غریبی می‌دهد. درست مثل اجرای نمایش‌است. اوه! بله! من‌یک بازیگر نمایش‌هستم. یک بازیگر که نمی‌داند نمایشی که درحال اجرای آن‌است واقعی‌است، یا تماشاچی‌هایی که در سالن روی صندلی‌هاشان لم داده‌اند. اما یک‌چیز را خوب می‌دانم؛ که من چه بخواهم، چه نخواهم مجبورم در این نمایش بازیگر باشم. مجبور؛ یعنی‌ حتی‌اگر در‌اتاقم بمانم و کاری‌نکنم و روی تخت دراز بکشم، بازهم انگار که درحال ایفای نقش هستم. در این صورت، حالا که زنده بودنم گرو یک فشار کوچک به پنجه‌ی پایم‌است، آیا این سقوط یک صحنه‌از نمایش‌است؟ گمان نمی‌کنم اینطور نباشد. نگاهم را از خورشید درحال محو شدن می‌دزدم و پایین‌ساختمان را می‌نگرم. مردم اینجا هستند. مردم درحال تماشای من، و منتظر یکی شدنم با آسفالت هستند. چرا هیچکس کاری نمی‌کند؟ من که حالا به‌تصمیم خود مصمم هستم، من خواهم مرد، و تمام خواهم شد. اما آن‌ها چه؟ آیا اگر یک گله‌ی گوسفند به‌جای اینها این پایین بود، چیزی تغییر می‌کرد؟ اصلا چرا این‌هارا می‌گویم؟ چرا درحال قانع کردن خودم به وسیله‌ی چیزهایی هستم که دقیقاً قانع‌ام می‌کنند؟ آه. نمی‌دانم. حالا به خود می‌نگرم، می‌بینم که خیلی به‌خود فرجه داده‌ام. من باید زودتر از اینها دست‌به کار می‌شدم. مشکل اینجا بود که هرگز آنقدر که باید، نتوانستم مصمم باشم. مصمم بودن چیز مهمی‌ست و من، تمام هجده سال زندگی‌ام را با شک گذراندم. آیا اصلا کلمه‌ی مصمم به خودی‌خود زیادی عجیب نیست؟ می‌دانم که عجیب‌است. یک‌میلیمتر هم حرکت نکرده‌ام. درحال حاضر انگار زمان‌هم ایستاده‌است. افکار بی‌نهایت شوم‌ناکی در کسری‌از دقیقه درخت استوار مغزم را لخت می‌کند و از ریشه بیرون می‌آورد‌. آنقدر لخت، که نمی‌توانم تصمیم بگیرم. فکرمی‌کنم هنوز هم شک‌دارم. اما دیگر تپش قلب‌ندارم و دستهایم نمی‌لرزند‌. می‌دانم که قرار است بعد از رسیدنم به زمین، کارگردان و فیلم‌بردار از پشت بوته‌ها بیایند بیرون و بگویند کات! عالی بود! و بعد بخواهند از اینکه آخرین سکانس فیلم‌شان را خوب درآورده‌ام سراغم بیایند، من‌را روی‌ شانه‌هایشان بگذراند و به هوا پرتاب کنند. اما وقتی با جسم‌ له‌ شده‌ام مواجه ‌شوند، خبری از این بازی‌ها نخواهد بود. و آنها خواهند گفت، که در آخرین‌سکانس‌ زندگی‌ام بازیگر فوق‌العاده‌ای بودم. [-2023/7/3-]
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
جان #محمد_قبادلو در خطر است. 🌐 ; 📅 1402/04/03 @Tweets_SUT
Показать все...
بچه‌ها از این به بعد من تو این چنل دیگه فعالیت شخصی نخواهم داشت. یک‌چنل دیگه زدم که اون رو اختصاص دادم به فعالیت توی چهارچوب شخصی‌م و نوشته‌هام رو اونجا می‌ذارم، اگه دوست‌داشتید میتونید بیاید. https://t.me/ivoiy
Показать все...
#چشم_تاریخ حکم اعدام برای یک اظهار نظر! هشتم بهمن ماه سال۱۳۶۷ و به مناسبت تولد حضرت زهرا و روز زن، راديوی جمهوری اسلامی ايران در برنامه‌ای به نام سلام، صبح به خير در گزارشی از مخاطبينش می‌پرسد: «به نظر شما الگوی امروز زنان ايرانی چه کسی است؟» اکثر مخاطبان، حضرت فاطمه را الگوی خود معرفي می‌نمايند اما يکی از مصاحبه‌شوندگان می‌گويد: «اوشين». اوشين نام شخصيت اصلی داستان سريالی ژاپنی به نام سال‌های دور از خانه بود که آن روزها از سيما پخش می‌شد. گوينده می‌گويد: «الگوی شما بايد حضرت زهرا  باشد چرا اوشين؟» مصاحبه شونده مي‌گويد: «حضرت زهرا  مال ۱۴۰۰ سال پيش است. ما يک الگوی امروزي می‌خواهيم». آیت‌الله خمینی فردای آن روز در واکنش به اين مصاحبه، طی این پيام رسمی محمد هاشمی (رئيس وقت صدا و سيما) را مورد عتاب داد: آقای محمد هاشمى، مديرعامل صدا و سيمای جمهوری اسلامی، با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه هشتم بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گرديده است که انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردی که اين مطلب را پخش کرده است تعزير و اخراج مي‌گردد و دست‌ اندرکاران آن تعزير خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهين درکار بوده است، بلاشک فرد توهين‌ کننده محکوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تکرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدی مسئولين بالای صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامی زمينه‌ها قوه قضاييه اقدام ميینمايد. (صحيفه نور، جلد ۲۱: ص۷۶ ) بعدها چهار تن از دست‌اندرکاران آن برنامه از جمله مدير گروه معارف، سردبير برنامه‌های ويژه عقيدتى سياسی و مسئول نظارت بر برنامه به ۴ سال حبس تعزیری و ۴۰ ضربه شلاق محکوم شدند. #اعدام #خمینی #آزادی_بیان #حبس #شلاق #تاریخ
Показать все...
اون روح پرشور و خدای‌گونه توی عمیق‌ترین قسمت وجودم، هنوز که هنوزه تبر روی دوششه.
Показать все...
خرداد. تیره‌‌و تار.
Показать все...
خرداد. تیره‌‌و تار.
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
من به آگاهی از وجود خودم معترضم
Показать все...
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.