cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

گزینگ

این کانال توسط روشندل غفور سلیمانی کارشناس ارشد علوم سیاسی، مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی مدیریت می‌گردد. گزینگ در زبان کوردی به معنی اولین تابش آفتاب می باشد جهت ارتباط و‌ارسال مطالب: با آی دی زیر در ارتباط باشد: @Ghaforsolaimani

Больше
Рекламные посты
3 191
Подписчики
+4124 часа
+1367 дней
+55630 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

🔴 داستان نان در سنندج و حقوق نادیده مردم ✍ اجلال قوامی 🔸چند روز پیش تجمع نانوایان سنندج برای افزایش نرخ نان در برابر فرمانداری این شهر برگزار شد.حال در خبری که رسانه های دولتی در کردستان منتشر کردند افزایش قیمت نان در مرحل اولیه خود به تصویب رسیده است.در این رابطه یادآوری چند نکته ضروری است: ۱- سال گذشته در همین روزها بود جشنواره آرد در یکی از روستاهای سنندج توسط فرمانداری برگزار شد و از وفور آرد و گندم و کیفیت بالای نان سخن گفتند.البته شکی در کیفیت گندم کردستان نبست اما مشکل جای دیگری است. ۲- با توجه به سخنان مسئولان آرد و نان و نهادهای ذیربط در این داستان آرد سنندج کیفیت بالایی دارد و هیچ کمبودی در قضیه تامین آرد در استان و به ویژه سنندج وجود ندارد. ۳- کیفیت بد پخت نان در اکثر نانوایی‌های سنندج در تضاد با ادعای مسئولان آرد و نان شهر است.نانوایان سنندجی از صادر کردن آرد و گندم باکیفیت کردستان به دیگر نقاط کشور می گویند و از واردات آرد بی کیفیت که منجر به پخت نامطلوب نان گلایه و شکایت دارند. ۴- از نانوایی های شهر گلایه و شکایت از کیفیت بد آرد و از مسئولان هم انکار و تکذیب.این وسط مردم مانده اند و نان بی کیفیت. ۵- نکته دیگر که مغفول مانده عدم نظارت بر ساعات کاری نانوایی ها است.هر نانوایی در سنندج از نان لواش گرفته تا سنگک و بربری هر کدام بنا به میل و سلیقه شخصی خود در ساعات مختلف اقدام به پخت نان می کنند.در برخی از این نانوایی ها ساعت شروع پخت نان نزدیک ۷ صبح و در برخی دیگر ۶ صبح و ....‌در این میان برخی هم جدای از یک روز تعطیل هفتگی که دارند در برخی از روزها نانوایی را تعطیل می کنند و در این میان صدای اعتراض و انتقاد مردم هم شنیده نمی شود.خلاصه اینکه در این شهر هر صنف و مسئولی ساز خود را می ز ند و این وسط حقوق ابتدایی مردم است که وقعی به آن نمی نهند.
Показать все...

🌹🌷دفترت را می فروشی دخترم..؟!🤔😔😔😔 باز شد درب کلاس و همچو رخش .. قامت استاد زد بر دیده نقش .. گفت بر پا مبصر و ، کلِّ کلاس .. پر شد از یک ترس و یک بیم و هراس .. درب را مبصر پس از یک لحظه بست .. دست بالا برد و در جایش نشست .. دیده گانی خشک و سرد و سخت گیر .. بود در سیمای این استاد پیر .. با تحکّم گفت برجا ای کلاس .. یک صدا گفتند آنها هم سپاس .. بعد از آن استاد با لبهای ریز .. گفت دفترهای انشا روی میز .. یک به یک سر زد به کل میزها .. باز گشت از پشت رخت آویزها .. سر زد و دید و سر جایش نشست .. چانه را انداخت در چنگال دست .. گفت جمعا از شماها راضی ام .. راضی از تدریسهای ماضی ام .. درس انشای شماها خوب بود .. هم مرتب بود و هم مرغوب بود .. گر چه این یک درصد از بین صد است .. این وسط اما یکی خیلی بد است .. آخرین بار تو باشد یاسمن .. مادرت فردا بیاید پیش من .. دفترت کلا سیاه است و کثیف .. با چه رویی می گذاری توی کیف ؟.. گر چه انشای تو زیبا بود و بیست .. نمره ات اما به جز یک صفر نیست .. زودتر بیرون برو از این کلاس .. تا نبینم صورتت را ناسپاس .. یاسمن اما فقط لبخند زد .. بغض را با خنده اش پیوند زد .. شرمگین بود و نگاهش غصه دار .. پشت لبخندش نگاهی بی قرار .. گفت بابایم پریشب گفته است .. دفتری در آرزویم خفته است .. آرزو دارد که مال من شود .. دفتر انشای سال من شود .. گر که قسمت بود و او کاری گرفت .. دستهایش را به دیواری گرفت .. چون حقوقش را بدادند و نخورد .. مثل آن قبلی که یکجا خورد و برد .. پول صاحب خانه را باید دهیم .. بعد از آن هم نانوا آقا رحیم .. مانده ی بقالمان حاجی حبیب .. ذیحسابی های این مرد نجیب .. بعد از اینها هم که مادر ناخوش است .. کوره ی آجر پزی پشتش شکست .. بس که آجر برده در سرما و سوز .. شب نشد بی ناله هایش وصل روز .. کاش دارویی به مادر می رسید .. درد جانکاهش به آخر می رسید .. بعد از آن دیگر منم با دفترم .. مطمئنا دفترم را می خرم .. چون خریدم می نویسم توی آن .. تانباشد از سیاهی ها نشان .. نیست لازم تا کنم من بعد از این .. پاک مشق قبلی ام را نازنین .. بعد از آن بر دفتر و بر یاسمن .. آفرین میگویی ای استاد من .. با اجازه میروم پیش مدیر .. رو سیاهم من ، ببخش استاد پیر اشک در چشم معلم حلقه بست .. نرم نرمک بغض قلبش را شکست .. روی خود را برگرفت از بچه ها .. شانه می لرزید و بغضش بی صدا .. با همان چشمان بغض آلود گفت .. وای از شهری که وجدانش بخفت .. یاسمن بانو نمی خواهد نرو .. جای خود بنشین ودیگر پا نشو .. عینکم را شست اشک پاک تو .. سوختم از سینه ی صد چاک تو .. دفترت خوب و قشنگ است و تمیز .. حیف باشد مانده باشد روی میز .. مثل قران می گذارم بر سرم .. دفترت را می فروشی دخترم ؟. 🌹✍شعبان جیـریایی؛
Показать все...
👍 1
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قوی هیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند. اولی گفت: به مقدار 10 قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر می اندازد و اینک می گوید گمان می کنم طلب تو را داده ام. حضرت قاضی! از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم. دومی گفت: من اقرار می کنم که ده قطعه طلا از وی قرض نموده ام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم. قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن. پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم. سپس عصا را به مرد مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعات طلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من مطالبه کند، از روی فراموشکاری و نا آگاهی است. قاضي به طلبكار گفت: اكنون چه ميگويي؟ او در جواب گفت: من می دانم که این شخص قسم دروغ یاد نمی کند، شاید من فراموش کرده باشم، امیدوارم حقیقت آشکار شود.قاضی به آن دو نفر اجازه مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت. در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بی درنگ هر دوی آنها را صدا زد. قاضی عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیواره اش را تراشید، ناگاه دید که ده قطعه طلا در میان عصا جاسازی شده است. به طلبکار گفت: بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، حیله کرد که قسم دروغ نخورد ولی من از او زیرک تر بودم.
Показать все...
👏 2👍 1
تصنیف از کفم رها • آواز: محمدرضا شجریان • آلبوم: انتظار دل
Показать все...
از کفم رها.mp33.67 MB
ای آمان از فراقت ای آمان مُردم از اشتیاقت ای آمان • تصنیف : آمان • آواز : استاد شجریان • شعر : عارف قزوینی. https://t.me/gzeng لینک کانال.... مارا به دوستان خود معرفی کنید...
Показать все...
MohammadReza Shajarian - Ey Aman (320).mp310.85 MB
1
03:30
Видео недоступноПоказать в Telegram
آمار کتابخوانی در این روستا از آمار کل ایران بیشتر است روستای رسول آباد واقع در همدان که زبانشان کوردی است، باسوادترین روستای ایران است که سرانه مطالعه این روستا به تنهایی دو برابر سرانه مطالعه کل کشور ایران است و تنها نقطه ایران است که پائولو کوئیلو نویسنده کتاب کیمیاگر، در اینستاگرام خود به آنها اشاره کرده است! این روستا محل تولد کیهان کلهر است و ۸۰ درصد اهالی آنجا باسواد هستند و کوچه های آن مثل دهلیزهایی به فرهنگ و تاریخ و ادبیات ایران و جهان است. ارسالی از طرف جناب آقای محمدعزیز رحمتی. https://t.me/gzeng لینک کانال.... مارا به دوستان خود معرفی کنید...  🟥 کانال گزینگ ⬅️ @Gzeng
Показать все...
9.23 MB
👍 3👏 1
💡اينارو ميدونستيد؟ ✍درزمان قديم که يخچال نبود، خنك‌ترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هركس به زندان مي‌افتاد، مي‌گفتند رفته آب خنك بخوره. و اين اصطلاح بعدها شامل همه زنداني‌هايي شد كه به زندان مي‌افتادند!! ✍قدیما که تهرانیها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون, الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین!!! از اونجا تعارف شاه عبدالعظیمی ضرب المثل شد... ✍ اصطلاح "بوق سگ" چیست؟ 🔹 اینکه گفته می شود از صبح تا بوق سگ سر کارم!! در قدیم بازارها دارای چهار مدخل بودند که شبانگاهان انان را با درهای بزرگ می بستنذ. وتمامی دکانها نیز به همین طریق قفل می شدند .از انجا که همیشه احتمال خطر میرفت،نگهبانانی نیز شب در بازار پاسبانی میدادند. به دلیل اینکه نمی توانستندتمامی بازار را کنترل کنند ، سگهای وحشی به همراه داشتند که به جز خودشان به  دیگری رحم نمی کردند. پاسبانان شب، در ساعت معینی از شب، در بوق بزرگی که ازشاخ قوچ بود ، با فاصله زمان معینی می دمیدند . بدین معنا که عنقریب سگها را دربازار رها خواهیم کرد . دکانداران نیز سریع محل کسب خود را ترک کرده وبه مشتریان خود میگفتند دیر وقت است وبوق سگ را نواختند. از ان زمان بوق سگ اصطلاح دیر بودن معنا گرفته ! ✍به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه ! وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند!!! وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين... به کانال خبری فرهنگی گزینگ بپیوندیم  https://t.me/gzeng لینک کانال.... مارا به دوستان خود معرفی کنید...
Показать все...
گزینگ

این کانال توسط روشندل غفور سلیمانی کارشناس ارشد علوم سیاسی، مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی مدیریت می‌گردد. گزینگ در زبان کوردی به معنی اولین تابش آفتاب می باشد جهت ارتباط و‌ارسال مطالب: با آی دی زیر در ارتباط باشد: @Ghaforsolaimani

👏 2
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💫🌟🌙حکایتی بسیار زیبا و خواندنی🌙🌟💫 ⭕️✍️ 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 چندی پیش سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی مرد محترمی بود که ۶۰سال سن داشت و بسیارشاد بوداو با مسافران با شادی برخورد میکرد یکی از مسافران از او پرسید با وجود ترافیک و شغلی که خسته‌ کنندست چطور میتواند شاد باشد جواب راننده برایم جالب بود. گفت من 4فرزند دارم 2دختر و 2پسر که همه تحصیل کرده اند در حالیکه هرگز به درسشان رسیدگی نکردم گفت رمز موفقیتش این بوده که بشدت هوای همسرش را داشته و به او توجه و محبت خاص میکرده و فقط نیازهای همسرش را برآورده کرده است. گفت همسرش را همیشه خوشحال و راضی نگه میداشت و درعوض همسرش همیشه پرانرژی بود و با تمام قوا به بچه‌ها و منزل و هر کار دیگری رسیدگی میکرد. میگفت زنها تواناییهای موازی دارند و میتوانندچند کار را در منزل باهم مدیریت کنند. کافیست آنها را راضی و خوشحال و تحت توجه و محبت کافی نگه داری تا هر کاری از آنها بربیاید. او معتقد بود اگر باطری قلب همسرتان را شارژ نگه دارید میتوانید با آرامش به کارتان رسیدگی و باخوشبختی زندگی کنید. چون همسرش از جان و دل، بقیه امور را سرپرستی خواهد کرد. بنظرمن حق با اوست رمز موفقیت او میتواند، رمز موفقیت بسیاری از مردها باشد. زن! عصايِ روز‌هاي پيري،پرستار وقتِ مريضي نیست. زن! وجود دارد؛ روح دارد؛ پا به پاي يك مرد، زور دارد. زن هميشه همه جاحضور دارد.
Показать все...
👏 7👍 1👎 1 1
✅حمید نوری آزاد شد غریب‌آبادی، دبیر ستاد حقوق بشر: حمید نوری که از سال ۹۸ در سوئد در بازداشت به سر می‌برد، آزاد و تا ساعاتی دیگر به کشور بازخواهد گشت. ✅تبادل زندانی میان ایران و سوئد با وساطت عمان دولت عمان: در نتیجه درخواست دولت‌های ایران و سوئد از سلطنت عمان برای میانجیگری در پرونده #زندانیان موجود در ۲ کشور، تلاش های عمان منجر به توافق میان ۲ طرف برای تبادل زندانیان شد. https://t.me/gzeng لینک کانال.... مارا به دوستان خود معرفی کنید...  🟥 کانال گزینگ ⬅️ @Gzeng
Показать все...
گزینگ

این کانال توسط روشندل غفور سلیمانی کارشناس ارشد علوم سیاسی، مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی مدیریت می‌گردد. گزینگ در زبان کوردی به معنی اولین تابش آفتاب می باشد جهت ارتباط و‌ارسال مطالب: با آی دی زیر در ارتباط باشد: @Ghaforsolaimani

😱 5🔥 1
🌹🌷کودکی از مسئول سیرکی پرسید: چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل می تواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است! صاحب فیل گفت؛ این فیل چنین کاری را نمی تواند بکند.چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است. آن با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است.کودک پرسید چطور چنین چیزی امکان دارد؟صاحب فیل گفت؛وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم.تلاش زیاد فیل برای رهایی اش هیچ اثری نداشت و از آن موقع دیگر تلاشی برای آزادی اش نکرده است.فیل به این باور رسیده است که نمی تواند این کار را بکند! شاید هر کدام از ما با نوعی فکر بسته شده ایم که مانع حرکت ما به سوی پیروزی است. باورهایتان را تغییر دهید تا دنیایتان تغییر کند. https://t.me/gzeng لینک کانال.... مارا به دوستان خود معرفی کنید...  🟥 کانال گزینگ ⬅️ @Gzeng
Показать все...
گزینگ

این کانال توسط روشندل غفور سلیمانی کارشناس ارشد علوم سیاسی، مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی مدیریت می‌گردد. گزینگ در زبان کوردی به معنی اولین تابش آفتاب می باشد جهت ارتباط و‌ارسال مطالب: با آی دی زیر در ارتباط باشد: @Ghaforsolaimani

👏 4