آچار فرانسه🔧

یکشنبه رفتیم با همکارا استخر، بند عینکم توی استخر کنده شد، یکی از همکارا همون حال که داشتم بند عینک رو درست میکردم گفته اون همکار دیگه‌امون کو؟ گفتم نمیدونم توی اون حوضچه‌اس فک کنم! بعد همکارم میگه گفتم چرا اونجاست؟ من گفتم افتاده! (منظورم اون بیلبیلک تنظیم بند بوده) ایشونم برگشته گفته چی افتاد؟ فشارش؟؟ میگه پاشدی رفتی با عینک!؛ آمدم پیش این یکی دیگه گفتم عینکم خراب شد :)))) بعد جالبه از این مکالمه من ذره‌ای یادم نمیاد!!

آسمون امروز...

نوشته " نگرانی برای آینده همان قدر مآثر است که جویدن آدامس بادکنکی برای حل یک مسئله جبر"

با این توصیفات دلم برای عروسی‌های دوران کودکی و نوجوانی تنگ شد

نمیدانم قبلا گفتم یا نه ولی من باور دارم، اگر بهشت و دوزخی در کار باشد جای #لیلا_فروهر در مراتب بالای بهشت است. این زن تقریبا سه دهه مهمان تمام مجالس شادی و جشن‌های محقر قایمکی بوده است. دهه نکبتی شصت، جنگ، آدمهای عصبی، بچه های ترسیده، دخترهای تازه بالغ تحقیر شده و مادرهای تکیده با صورت‌های رنگ پریده از سو تغذیه و چند شکم زاییدن، فقط با صدای لیلا فرجه‌ای برای شادی داشتند. فقط لیلا میتوانست با «جونی جونم خواندنش لرزش دست ها و پایین بالا رفتن های بدنهای در پارچه های کرپ و ساتن پیله دار را باعث شود. طرح لباسهایش که پوشیده تر و مجلسی تر بود، الگوی بازارهای شانزه‌لیزه و میدان مادر و چهارراه امین و اکرم شود. یا طرح موهای شینیون شده‌اش که یک روز مصری کوتاه با چتری میشد و یک روز دیگر آناناسی یا بیگودی پیچ انتخاب مطمینی بود برای روزهایی که شبکه های اجتماعی نبود و فیلم های مغناطیسی در کاست و VHS. سلطنت میکردند. #حمیدوو @hamidoobargebidoo

امروز هم ایشون دیر کردن! زنگ زدیم گفت یادم رفته اطلاع بدم که نمیام، آمدیم رسیدیم به همکار بعدی سرقرار نبود ایشون! زنگم میزدیم گوشی در دسترس نبود، راننده گازشو گرفت ک بره، گفتم چطور برای مدیرمالی منتظر میمونی؟ گفت خب چقدر بمونم؟ گفتم برای ایشون که ۱۰دقیقه هم منتظر موندی گفت باشه، دور زد چند دقیقه وایستادیم امد همکارم :))

سر هر صبح کنار غزل و حال خوشم بوسه از شهد لبان تو چشیدن دارد #سجاد_احمدیان

چیزی که دوربین نشون میده، چیزی که واقعیته...

بعد این پیام دیگه نخوابیدم! الانم که آمدم یه چرت بزنم از خواب پریدم با تپش قلب و اضطراب، خدایا...