‌ ‌مطرود

تو دیگه با من راجب همه چیز صحبت نمی‌کنی، و این خیلی غم انگیزه.

اگه عاشقت باشم به خانوادم خیانت کردم و اگه ترکت کنم به خودم و قلبم خیانت کردم .. عزیزکرده باید چیکار کنم ؟

ولی من انقدر دوستت دارم که اگه یه روز باهات حرف نزنم، اون روز واسم به سخت‌ترین شکل می‌گذره. همش تو خودمم و دلم واست کلی تنگ می‌شه، لحظه شماری می‌کنم تا بشه دوباره با هم حرف بزنیم.

ولی مبینا نور قلب منه

واقعا لبهاتو می‌خوام عزیزکرده

وقتی می گم از همه بدم میاد، وقتی می گم از همه خسته شدم، وقتی می گم دلم میخواد همه چیز و ول کنم و برم، منظور من از همه تو نیستی. تو همه نیستی. تو هیچ وقت برای من مثل همه نبودی. خودتو با این آدمای تکراری خسته کننده رو مخ مقایسه نکن. تو پناه گاه منی. تو همون رنگین کمون قشنگی که تا آخر عمرم از تماشا کردنش خسته نمی شم. همه ی آدمای زندگیم یک طرف، توام یک طرف. فهمیدی؟

بهم شک داری رک بگو، حرف داری بهم بگو، ازم خوشت نمی آد تو روم بگو، ازم ناراحتی بهم بگو، اشتباه کردم تذکر بده ، ناراحتت کردم بهم بگو، رفتارم باهات زشت بود و عصبانیت کردم به روم بیار، من توانایی خوندن ذهن تورو ندارم، شاید برای همش اگه بپرسی توضیحی داشته باشم و باهم حلش کنیم ولی بعدش اگه برگردی؛ برای یهویی رفتن تو هیچ توجیهی رو نمی پذیرم.

یه دلیلِ قشنگ‌ برایِ ادامه دادنی