416
Подписчики
Нет данных24 часа
Нет данных7 дней
Нет данных30 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
بر اساس حقیقت:
تو زمین جد پدری باغ گرفته بودن خانواده ،
سبزیجات و ...
بعد یه درخت خیلی قدیمی اونجا بود که یه شاخه ش افقی بود و روش تاب بسته بودیم..
بعد فامیلم داشت منو هل میداد موقع تاب خوردن ..بعد یهو دیدم سرعت تاب دادنم داره زیاد میشه و داد میزدم صداش میکردم که اینکارو نکنه یهو چشمم از دور خورد بهش که رفته شربت بخوره ..
و وقتی برگشتم دیدم پشتم کسی نیست در حالی که همچنان فشار دستا رو پشتم احساس میکردم برای هل دادن :)🔜
ساعت ۴:۱۹ الی ۴:۳۹ بامداد در نور کم به آیینه خیره نشید ..بعد لحظاتی گمونم از دیدن خودتونم وحشت کنید🔜
مثلا بشینی رو شکمم دستامو بالا سرم نگه داری نتونم تکون بخورم بعد فقط لب و گردنمُ بخوری💜