🖤🕸 Deep mode 🕸🖤

#captivity_of_love😈❤️‍🔥 (اسارتِ عشق) ژانر: اکشن عاشقانه پلیسی رمانتیک❤️‍🔥 🔥داستان : پرونده جنایی باریش کیلیچ رئیس مافیایی که پول زیادی رو از دولت به سرقت میره اما بخش زیادی از پول رو به خیریه ها و پرورشگاه ها برمیگردونه معمایی بزرگ و حل نشده ای رو توی اداره های پلیس ها به وجود میاره. پلیس های کاربلد زیادی این پرونده رو تقبل کردن و بعد از ماه ها یا حتی سال ها تلاش نتونستن باریش رو بازداشت کنن تا اینکه شوال سام پلیس مخفی کم سن اما با تجربه با وجود مخالفت های رئیس پلیس تصمیم میگیره که حل کردن این پرونده و بازداشت باریش کلیچ رو به عهده بگیره............ 🔥😈 ادامشو بیا اینجا بخون👇😎 https://t.me/Sevbar_Roman1401 https://t.me/Sevbar_Roman1401 https://t.me/Sevbar_Roman1401

#captivity_of_love😈❤️‍🔥 (اسارتِ عشق) ژانر: اکشن عاشقانه پلیسی رمانتیک❤️‍🔥 🔥داستان : پرونده جنایی باریش کیلیچ رئیس مافیایی که پول زیادی رو از دولت به سرقت میره اما بخش زیادی از پول رو به خیریه ها و پرورشگاه ها برمیگردونه معمایی بزرگ و حل نشده ای رو توی اداره های پلیس ها به وجود میاره. پلیس های کاربلد زیادی این پرونده رو تقبل کردن و بعد از ماه ها یا حتی سال ها تلاش نتونستن باریش رو بازداشت کنن تا اینکه شوال سام پلیس مخفی کم سن اما با تجربه با وجود مخالفت های رئیس پلیس تصمیم میگیره که حل کردن این پرونده و بازداشت باریش کلیچ رو به عهده بگیره............ 🔥😈 ادامشو بیا اینجا بخون👇😎 https://t.me/Sevbar_Roman1401 https://t.me/Sevbar_Roman1401 https://t.me/Sevbar_Roman1401

خیلی وضعیت عجیبی شده. حالم خوبه ها. ولی خوبم نیستم آرومم ولی نیستم دوست ندارم ولی دوست دارم مردم ولی هنوز نفس میکش. خیلی عجیبه

تو دقیقا مثل همون گوجه سبزی هستی که هروقت میبینمش آب دهنم راه میوفته 🤤

#بازی_با_روح_و_روان😈

#tab

#رمانی_ترسناک_هیجان_انگیز😈 #پارت_۲۹ در باز شد و من جیغ فرابنفشی کشیدم... هر لحظه منتظر بودم با کله به زمین بخورم که احساس کردم توی هوا گرفته شدم. لای یکی از چشمام رو باز کردم ولی با دیدن شایان، که منم تو بغلش بودم هنگ کردم. یعنی اون من و گرفته بود،درس میدیم؟ انقد توی عالم خودم غرق بودم که صدای شایان بلند شد _جات راحته خانم خانما؟ با لحن گرمش یهو دلم هری ریخت. ولی زود به خودم اومدم و از بغلش بیرون اومدم. _امم...چیزه...ببخشین آقا من یه لحظه نفهمیدم‌چیشد. _داشتی غر میزدی خانم کوچولو داشتم از حرفاش شاخ در می آوردم یعنی این همون شایان قبلی بود؟ من که شک داشتم نکنه عوضش کردن فرستادن با این حرفم خنده ای کردم که دیدم خیره داره نگام میکنه. سرم و پایین انداختم ولی یاد حرفش افتادم اون به من گفت خانم کوچولو؟؟؟ اخمام رو کشیدم تو هم با لحن طلبکاری گفتم _من کوچولو نیستم... _چرا کوچولویی. _نخیرم شما کوچولویی. ابرویی بالا انداخت و با حالت مسخره و شیطونی گفت _میخوای بهت نشون بدم که کوچولوام یا نه؟ گیج نگاهش کردم و بهش گفتم _#چیو! ولی تازه متوجه حرفش شدم و از خجالت سرخ شدم و سرم و پایین انداختم. یهو قهقه اش بالا رفت و من محو چال گونه های اطراف صورتش شدم... دختره بهش میگه #کوچولویی😂😂😂😂 #رمانی_ جذاب_ خنده دار اگه میخواین ادامه این رمانو بخونین زود جوین شین😂👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://t.me/+OPGOI22QZrpkZjM0

Good morning 🙏 🌄