ִֶָ 𝐏𝗂𝗇𝗄𝗒 𝐂𝗈𝗍𝗍𝗈𝗇 𝐂𝖺𝗇𝖽𝗒༢

437...

439...

440...

441...

تا حالا اینقدر پوچ و تهی از خودم نبودم، خالی از هرچیزی که منِ. خالی از وجودی که قبلا برای خودم بود و لبخندایی که دیگه بوی من بودن رو نمیدن. انگار کالبدم شکافته شده و توش سراسر افکار تو پر شده. هرجا میرم تو، تو، تو. توی خیابون، خونه، ماشین، مدرسه. به هر چیزی نگاه می‌کنم تورو میبینم و انگار همجا ردی از تو وجود داره. انگار توی چهره تک تک آدما وجود داری و تموم جاهایی که من میرم رو بارها رفتی. دیگه خودم رو حس نمیکنم، حالا تماماً تویی؛ تو، و فقط تو.

من تورا انتخاب کردم، برای قلبم، برای جسم و روحم.. من یکبار تورا انتخاب کردم، یکبار تورا خواستم و یکبار آرزویت کردم.. حال سالها از آن روز میگذرد و من بازهم انتخابت میکنم، محکم تر، مصمم تر و قدرتمند تر.. و این آخرین تلاش من نخواهد بود صاحبِ قلب، این آخرش نیست...

Jungkook clain boy>>>