5 605
Подписчики
-1024 часа
-1087 дней
-50730 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Фото недоступно
خیلیاتون مدام کفِ شورتاتون مث سفیده تخم مرغ چسبونکی میشه یا زردی میبنده و باعث میشه اونجاتون بو تعفن بگیره تمام اینا بخاطر قارچه که مونده کهنه شده یجارو بهت میدم با راهکاراش درجا هم قارچ و عفونتت از بین میره هم اونجات بو توت فرنگی میگیره بیا
Maaaalaaaaak
1900
Фото недоступно
با زیر بغل و اونجای سیاسوختت نود میدی رلت؟ اون شورت و سوتین ستتُ نمیبینه اون چرکولکای ابدیتو میبینه که هرچی میسابی سیاهترم میشه
همش بخاطر ژیلت و لیرزه منم زیر بغلام و کشاله های رونم کِبره بسته بود با راهکارای خفن اینجا سه سوت برقش انداختم
@malakesho
1700
Фото недоступно
🔴بوسه بعد از طلاق ♥️
برگه طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد دیگه تحمل زندگی با یک زن سرطانی رو نداشتم ….. وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو بدون مقدمه گفت منو ببوس….
من گیج شده بودم ! نمیدونم هدفش چی بود چون از هم جدا شده بودیم دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستش رو پرسیدم!
گفت تحملشو داری؟؟گفتم آره بگو .
گفت::⬇️
⬅️داستانی پر از عبرت و غم انگیز
4700
Фото недоступно
🔞داستان واقعی عبرت آموز خیانت
با چند تا از رفیقام سوار تاکسی بودیم که راننده ی تاکسی برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید ، گفت : بیست سی سال قبل وقتی که 18 سالم بود ، توی محلمون یک زن خراب زندگی می کرد که شوهر هم داشت . یه بار وسوسه شدم ...
🚫 ادامه داستان
5100
Фото недоступно
#داستان پدرشوهر و عروس
من نرگس هستم حدود یکساله با پدرام ازدواج کردم...
از همون ابتدا متوجه نگاه های مخفی پدر شوهرم به خودم میشدم...
پدر شوهرم از حق نگذریم از شوهرم جذابتر و خشگلتر مونده بود
یه روز پدرام برای ماموریت به عسلویه رفت...
یکی زنگ در را زد ایفون را برداشتم دیدم پدر شوهرمه خیلی ترسیدم ، در را باز کردم......
ادامه داستان
5400
Repost from N/a
برگااام سوالات دینی رو قبل جلسه گذاشته بوده😳
کاش زودتر میدیدمش😀💔👇
https://t.me/+2DcMq3Fq8C4yMDE8
3200
Repost from N/a
Показать все...
3000