جوشِ دریا
«شعلهٔ دل ز چشم تر ننشست ابر ننشاند جوش دریا را» #بیدل 🔘 اینجا از ادبیات، فلسفه، تاریخ، موسیقی و کتاب، در زمینههای اجتماعی، سیاسی، اخلاقی_به شیوه انتقادی_ سخن میگوییم. 📌 آنچه در کانال ارائه میشود، الزاما دیدگاه مدیران کانال نیست.
Больше2 601
Подписчики
+724 часа
-137 дней
-930 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
گرامیان همراه، درود و احترام🌺
دو اجرای متفاوت از تصنیف ماندگار فوق، از آقایان محمدرضا علیمردانی و علی زند وکیلی در گروه وابسته به کانال ارسال شده. در صورت تمایل میتوانید از طریق لینک به گروه پیوسته و آنها را بشنوید.
لینک دعوت🔻
https://t.me/+6rDGL_WxzcI4YzFk
کاروان
بنان
«دوستت داشتم؛ داشتم با وجود اینکه تو را به آغوش نکشیدهام و تورا همیشه نمیبینم. دوستت داشتم؛ چون برایت نوشتم و برایت خواندم و بخاطرت خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم. تورا دوست داشتم درحالی که دور بودی.» #محمود_درویش#بنان آهنگ: #مرتضی_محجوبی شعر: #رهی_معیری 💠 خوبان پارسیگو
❤ 2
🔻دیگر نه ما برده هستیم و نه شما ارباب؛
بگذارید زندگی کنیم
نسل جوان؛ امروز بیش از دیگر گروهها که در این سرزمین زندگی میکنند؛ عصبانی و رنجور است. زیرا علاوه بر خشم و ناامیدی عمومی که برخاسته از ناکارآمدی حکومت و گسترش فقر و فساد است؛ این نسل نسبت به سرکوب ظرفیتهای روحی و نادیده گرفتن حقوق انسانیاش؛ اعتراض دارد.
هزاران دریغ که نسلهای گذشته در اثر تعلیم و تربیتی که مانند ابری سیاه بر آنها سایه انداخته بود؛ هرگز خود را آدمهایی نوآور؛ نابغه و سرنوشت ساز نمیدانستند. زیرا در حوزه دنیوی؛ مردم موظف بودند که دولت را قدرت مطلق و نهادی مقدس بپندارند و اطاعت از حکمرانان را سعادت واقعی خویش بدانند و در حوزه دین نیز علما چنان القا کرده بودند که تنها راه نجات از شقاوت و چشیدن مزه سعادت؛ تبعیت از آنهاست. با این دو مصیبت سیاسی و فرهنگی؛ نسلهای گذشته فقط در چارچوب سیاستهای دولت و تعالیم علماء دین؛ دنیا را میفهمیدند و دغدغه فرزانگی و خلاقیت را احساس نمیکردند. اما امروز انسانهای تازهای متولد شدهاند که جهان را با چشمانی باز و روشن تماشا میکنند و بر روح زخم خورده گذشتگان سوگواری میکنند.
این نسل بخوبی دریافته که دولتها؛ بدون تایید ملتها از هیچ اعتبار و مشروعیتی برخوردار نیستند و دولتی که راه رشد ملتش را سد کند؛ فاقد کفایت و صلاحیت لازم است. همچنین نسل امروز دریافته که سخنان علما هنگامی قابل تأمل است که دقیق؛ علمی؛ اخلاقی و انسانی باشند و همانگونه که حرف میزنند؛ گوشِشنوا نیز برای شنیدن نقد مخاطبان داشته باشند. به این ترتيب نسل امروز نسل نابغههایی است که دوست دارند آزاد و سربلند زندگی کنند. نابغه کسی است که سریعتر؛ دقیقتر و درستتر از زمامداران و عالمان دین میاندیشد.
این نسل؛ حاضر نیست تن بهروشهای غلط بسپارد و مانند مردم فرمانبردار گذشته؛ سرنوشت خود را بر باد دهد. نابغهها دولتها را خادم ملتها میدانند و بر این باورند که آنها باید حافظ مرزهای کشور باشند نه اینکه نگهبان و مراقب رفتار خصوصی مردمانشان.
در حوزه دین؛ معتقدند که احکام شرعی وقتی ارزش عملی دارند که در خدمت رشد اخلاق و شکوفایی انسانها باشند. از همین روی این نسل؛ با چنین مدلی از زمامداری و شیوه دینداری؛ بیش از پیش احساس رنج و ناامیدی میکند. زیرا بهخوبی پی برده که دولت این سرزمین در خدمت ملتش نیست و دین رسمی آن نیز دغدغه اخلاق و نجات انسان را ندارد. از طرف دیگر؛ زمامداران و عالمان دین نیز در خفا اعتراف میکنند که نگرانی اصلی آنها؛ بحث کفر و ایمان این جوانان نیست؛ بلکه آنچه موجب خشم و عصبانیت بسیاری از عالمان و زمامداران شده؛ رشدِ خلاقیت؛ نبوغ و نوآوری این نسل است که از آنان شخصیتی جسور؛ حقیقت طلب و ظلم ستیز ساخته است که حاضر نیستند زیر بار زور و منت فرمانروایان بروند.
بنابراین؛ بهنظر میرسد موضوع حجاب بهانهای است برای هر دو طرف که بهوسیله آن هر یک دنیای خود را به آن دیگری معرفی کند. اکثر علمای دین و حکمرانان دینی؛ هنوز در دنیای بیرمق گذشته سیر میکنند که در آن آدمیان هیچ سهمی جز تقلید و دنباله روی نداشتند و بر عکسِ این جماعت؛ اکثر جوانان و فرهیختگان امروزی در دنیای دیگری زندگی میکنند که در آن؛ انسانها حق تعیین سرنوشت خود را برعهده دارند و برای رسیدن بهسعادت؛ خودشان حق دارند مسیر و شیوه زندگی خود را تعیین کنند بدون آنکه نیاز به قیم و سرور داشته باشند۰ بهباور چنین انسانهای شریفی؛ دولتها اعتباری جز تأمین حقوق ملتها ندارند و دین پدیدهای نیست که بتوان با جبر و زور و اذیت و آزار به مردم تحمیل کرد.
بنابراین جنگ واقعی اینجاست ؛ نابغههای اکثری که نمیخواهند زیر سلطه اربابان اقلی باشند. اکنون صدایی که از حنجره این نسل بهگوش میرسد این است: زمانه کاملا دگرگون شده؛ دیگر نه ما برده هستیم و نه شما ارباب؛ بگذارید زندگی کنیم.
#ناصر_مهدوی
#نه_به_حجاب_اجباری
#بردهداری
جوش دریا
🔻پ.ن.
•ویدئو:
حاتم قادری، استاد علوم سیاسی:
▫️ولایت فقیه نه نماینده اسلام و ایران است، نه پشتوانه مردمی دارد. طبیعی است که بسیاری درباره سقوط بالگرد رئیسی همدلی نداشته باشند.
▫️▫️حاتم قادری واکنش اعتراضی مردم به مرگ رئیسی را نتیجهی طبیعی عملکرد جمهوری اسلامی میداند.
▫️▫️▫️حاتم قادری، پژوهشگر و استاد دانشگاه، در مناظرهای انتقادی که پس از کشته شدن ابراهیم رئیسی، در رسانه اینترنتی «آزاد» منتشر شد گفت: «حکومت عدهای را به شکلهای مختلف میکشد، اما اجازه عزاداری به [بازماندگان] آنها نمیدهد. بحث در مورد کسی است که همه مواهب و ثروت جامعه را به خودش اختصاص داده است. میخواهم از یک سنت ریشهدار دفاع کنم، نه از یک سنت ولایی قدرتطلب ستمگر»
#حاتم_قادری
#ولایت_فقیه
ویدئو از صفحه اینستاگرام توانا
attach 📎
👍 8
🔻که بگیر ای شیخ سوزنهای حق
مولوی در مثنوی حکایتی آورده است از زمرۀ داستانهای علمی-تخیلی صوفیه. شخصیتی هست بهنام ابراهیم ادهم که گویا در حوالی قرن دوم حاکم بلخ بوده است. در حکایت ولی شاعر او را پادشاه هفتاقلیم مینامد. ماجرا چنان است که در نیمشبی ادهم در کاخ خود بر تخت سلطنت خفته است، که از روی پشت بام صدای گامهایی را میشنود. ندا میدهد که کیست، و صدایی پاسخ میدهد که شترم را گم کرده، پی او میگردم! ادهم میپرسد که مگر کسی روی پشتبام شتر پیدا میکند، و صدا در جوابش میگوید که اگر روی تخت پادشاهی میشود خدا را یافت چرا روی پشتبام شتر را نتوان!
ادهم میفهمد که این سروش حق است. بلافاصله از تخت بهزیر میآید، جامۀ درویشی به تن میکند و در کوه و بیابان انزوا میجوید و عمر به نماز و نیاز میگذراند. سالیانی سپری میشود. قضا را چنان اتفاق میافتد که شیخ زمانی بر لب دریایی نشسته بوده و خرقۀ خود را وصله میزده. امیری از امرای سابقش از آنجا میگذشته، نگاه میکند و ادهم را میشناسد. بسیار تعجب میکند که چگونه ممکن است کسی پادشاهی را رها کند و به سلک فقرا درآید، چندانکه پوستین پارۀ خود را وصله زند.
مطابق نقل صوفیه، ادهم ذهن امیر سابق خود را میخواند و سوزنی را که در دست داشته به دریا میاندازد. ناگاه اتفاقی شگفت میافتد. از زبان شعر بشنویم:
«صدهزاران ماهی اللهیی
سوزن زر بر لب هر ماهیی
سربرآوردند از دریای حق
که بگیر ایشیخ سوزنهای حق»
آری، مطابق روایت، به یُمن ترک مقام دنیوی و پیوستن به حق، جایزۀ او این شد که وقتی سوزنش را در دریا انداخت، ۱۰۰ هزار ماهی هرکدام سوزنی از طلا بر لب گرفتند و سر از آب برآوردند و پیشکش او کردند، و امیر سابق هم جواب خود را گرفت.
من که پادشاه نبودم و نه حتی حاکم بلخ. استادی دانشگاه حتی نوع مبرّز آن، در این دانشگاهها که میدانم و میدانید، شاید بیش از سپوری بلخ نباشد. (منظورم از حیث اعتبار مقام است نه جایگاه معنوی.) باری، دیروز که نیمجدی-نیمشوخی تقاضایی کوچک کردم، با چنان رفتاری از سوی دوستان اغلب نادیدهایم مواجه شدم که یاد داستان ادهم افتادم. من سوزنم را (که هرچند یه کرسی تدریس بیقدر ولی به هرحال شغلم بود) در آب انداختم و اینک هزاران ماهیِ ماه؛
«سربرآوردند از دریای حق
که بگیر ای شیخ سوزنهای حق!»
#مرتضا_مردیها
#ابراهیم_ادهم
#جلالالدین_مولوی
فرسته از صفحه وزین جناب مرتضا مردیها تقدیم میگردد.
🔻پ.ن.
البته که از نگاه من، نه اصل این داستان ممکنالوقوع است و نه ترک مقام دنیوی و پیشهکردن درویشی، کاری خویشکارانه است. نقد خود بر این نوع حکایات را در مجموعۀ «فردوسی یا مولوی» آوردهام. برداشت من از این داستان صرفاً نمادین است.
جوش دریا
👍 3❤ 1
«ما [سال۱۳۶۹]به آقای هاشمی[رفسنجانی، رییس جمهور] نامه اعتراضی نوشتیم. اعتراض ما به آقای هاشمی این بود که اولاً اوضاع اقتصادی کشور بسیار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است. دوم اینکه وضع سیاست خارجی ما به گونهای است که ما در انزوای کامل قرار گرفتهایم و همهٔ دنیا با ما مخالف هستند.
در رابطه با این نامه، ۲۳ نفر را بازداشت کردند که یکی از آنها من بودم… بعد از دستگیریها، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا میشناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزتالله سحابی را گرفتی؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، میخواستیم رویش را کم کنیم!»
«در اواخر آذر ۱۳۷۹ [هم] مرا دستگیر کردند. البته من به دنبال کنفرانس برلین یک بار دیگر هم بازداشت شدم. دو ماهی درآن زمان درزندان بودم ودرآمدم. در پاییز سال ۷۹ محاکمه شدم و قاضی مقدس مرا به ۶ سال حبس محکوم کرد…
درزندان انفرادی بازجوییهایی آغاز شد که تا آن موقع سابقه نداشت. درجریان مسایل کنفرانس برلین بنده توسط قاضی مرتضوی بازجویی شده بودم ولی رفتار اینگونه نبود، محترمانه بود، دربازجوییهای جدید توهین وتهمت امثال اینها شدید بود. در این بازداشت که از اواخر آذر ۱۳۷۹ شروع شد من به مدت شش ماه درزندان انفرادی بودم آن هم به صورت چشم بسته و اصلاً نمیدانستم کجا هستم.
من خیلی به زندان افتادهام، اما بازجویی که آن بار شد حتی قبل از انقلاب و بعد از آن هم از من اینگونه بازجویی نشده بود. رفتارهایی با من انجام شد که بعدها که آزاد شدم درمجله آفتاب خواندم [که به آن گفته می شود] شکنجه سفید... به گونهای بود که از بعدازظهر به بازجویی میرفتم و تا فردا صبح این بازجویی ادامه داشت و نماز صبح را در مکان بازجویی میخواندم. ۱۸ ساعت مداوم از من بازجویی میشد. و روز بعد این روند به همین صورت ادامه داشت.»
#عزتالله_سحابی
#تاریخ_معاصر_ایران
#ولایت_فقیه
به بهانه دهم خردادماه، سالروز درگذشت عزتالله سحابی، سیاستمدار، روزنامه نگار، اقتصاددان و فعال ملی و مذهبی.
جوش دریا
🔻پ.ن.
•ویدئو: سخنان مهندس عزتالله سحابی در مخالفت با اصل ولایت فقیه | ۱۳۵۸ | مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی
attach 📎
👍 14
درود و احترام خدمت گرامیان همراه؛
عزیزان همدل و بیریا که همواره پشتوانه ارزشمند این صفحه کوچک بوده و هستید.
🍃🌺🍃
نگاه گرم و همراهی بیشائبه شما عزیزان، زیباترین و ماندگارترین لحظات و خاطرات را برای ما میسازد و جمع کوچک ما را به ادامه این مسیر دلگرم و خوشبین میکند.
🍃🌺🍃
ارادتمندتان:
ادمین کانال
👍 25
مدتی فعالیت نخواهم داشت.
از همراهیتون تا امروز سپاسگزارم و قدردان محبت شما خواهم بود.
💔 30😭 7❤ 1🤔 1
🔻تعطیلی شنبه و خطای شناختی فقیهان
▫️در هفتهی گذشته، پیرامون «طرح تعطیلی شنبه» دو تن از فقیهان قم به مخالف پرداختند.
جعفر سبحانی تبریزی بنا به اینکه «در چنین روزهایی که دشمن صهیونیست فزون از هفت ماه، به نسل کشی پرداخته و هزاران شهروند غزه را به خاک و خون کشیده» تعطیلی شنبه را به صلاح ندانسته است.
همچنین ناصر مکارم شیرازی بیان کرده است: «تعطیلی روز شنبه از احکام و رسوم و نمادهای دین یهود است و انجام این کار در بلاد مسلمانان تشبه به یهودیان و تضعیف فرهنگ اسلامی است».▫️▫️در اینجا فقیهان دچار خطای شناختی شدهاند. به عبارتی فقیهان در موضوع تعطیلی شنبهها به دام «مغالطهی بیربطی» (Non sequitur) افتادهاند؛ به این صورت که یهودیها کافرند، دین آنها یهودیت است، پس قبول رسومات یهود، تشبه به کفار است. قرآن در آیهی ۴۴ سورهی مائده تورات را «نور و هدایتگر» معرفی میکند و در آیهی ۱۳۷ سورهی بقره بیان کرده که یک مسلمان باید به تورات و انجیل، همانند قرآن، ایمان داشته باشد و در آیهی ۶۸ سورهی مائده تورات و انجیل در کنار قرآن از کتابهای بالادستیِ فهم دین دانسته شده است. اما در آیاتی از قرآن بیان شده که یهودیان کفر ورزیدند (آلعمران : ۹۰؛ نساء : ۴۶). حال آیا به کار گرفتن بخشی از آیینهای دینِ یهود، ممنوع است؟ تعطیلی شنبه در یهود را «شبات» میگویند که نزدیک به ۴۰ بار در تورات بیان شده است. (ر.ک به: کتاب یشیعا، ۵۶:۲؛ کتاب تثنیه، ۱۵:۵) از نگاه من تحریف تورات باوری غلط است، ولی به فرض که درست هم باشد، شبات جزء تحریفات، بنا به قدمت تاریخیاش، نیست. مطابق آیهی ۱۴۹ سورهی آلعمران «اطاعت از کفار» و روایاتی «تشابه به کفار» ممنوع شده است. درحالیکه خواندید تورات، هرچند همین توراتِ تحریفشده در زمان نزول قرآن، مورد تأیید قرآن واقع شده، به طوریکه باید آن را در فهم دینی درنظر داشت. در این صورت، «تشبه به دین یهود» از بیخوبُن متفاوت از «تشبه به کفار» است؛ زیرا دین یهود و تورات مورد قبول خداوند و محمد بن عبدالله(ص) قرار گرفته و تنها «شباهت رفتاری با یهودیان» که خارج از «سنتهای دینی» باشد، ممنوع شده است. مطابق تورات تعطیلی شبات برای یهودیان یک «سنت الهی» است. (کتاب خروج، ۳۵:۲) آیا خطای دینی یا رفتاری یهودیان باید به پای خداوند نوشته شود؟ اگر خدای یهود و خدای اسلام یکسان است، چگونه سنت الهیِ او، عنوان «شباهت با کفار» به خود میگیرد؟ ما مسلمانان مؤظف به انجام فرمانهای قرآن هستیم. از سوی دیگر اجرای تورات و انجیل در کنار قرآن دستور خداوند است: «أَقَامُوا۟ ٱلتَّوْرَىٰةَ وَٱلْإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ» (مائده : ۶۶) و به دلیل اینکه نباید میان کتابهای آسمانی تفاوتی بگذاریم: «وَ مَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ» (بقره : ۱۳۶)، مسلمانان باید در فرمانهای دینی تورات، انجیل و دیگر کتابهای پیامبران را در نظر بگیرند. حال چگونه میتوان شباهت به دین یهود که مورد تأیید خداوند است و شباهت با کتاب آسمانیِ تورات را که مورد تأیید قرآن است، «تشبه به کفار» دانست یا آن را مردود اعلام کرد؟ #محمد_موسوی_عقیقی فرسته از صفحه محترم فکرکهای من، نوشته های استاد محمد موسوی عقیقی تقدیم میگردد. جوش دریا
👍 18
🔻دانشگاه؛
از جذب مداحان تا راندن و تاراندن متخصصان!
خبر کوتاه بود، اما از حسرت و سرریز خونآب دل، «یگانه بود و هیچ کم نداشت».
«دکتر مهرداد قیومی بیدهندی از پیشکسوتان تاریخ معماری ایران، پس از دههها تدریس و پژوهش، از کار در دانشگاه کناره گرفت.»
از زمانی که در رشته تاریخ و تمدن اسلامی تحصیل میکردم، نام او را در کلاسهای تاریخ هنر و معماری مکرر میشنیدم، مقالههای کممانند تخصصیاش راهنمای من و بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران بود و آرزو میكردم که افتخار شاگردیاش را داشته باشم تا بخت يارگشت و سالها بعد، در دانشگاه شهید بهشتی استخدام شدم و بهواسطه تدریس تاریخ هنر و معماری، افتخار همکاری و شاگردی استاد دکتر قیومی همزمان نصیبم شد.
به لطف و سماحت علمى و دانشجوپرورى او، چندین دوره درس تاریخ تطبیقی معماری ایران و جهان اسلام را در گروه مطالعات معماری بر عهده داشتم و از نزدیک شاهد سلوک علمی و پژوهشی ایشان بودم. پس از افتخار شاگردی دکتر هادی عالمزاده در دانشگاه تهران (که از قضا او هم در شمار استادانی بود، چون استاد دكتر شيرين بيانى، استاد دكتر ژاله آموزگار و استاد دکتر محمد مجتهد شبستری که در دوره خالصسازیهای احمدینژادیه، در ١٣٨٥، به اجبار بازنشسته شد)، بار دیگر خود را در پیشگاه استادی میدیدم که هم از خضوع و فروتنی و شاگردپروریاش درس میآموختم و هم از روشمندی و باریکاندیشی و دانش ژرف و کارهای خلاقانهاش در تاریخ هنر و معماری ایران، و به طور خاص، در تئوری و نقد معماری.
قیومی بیدهندی عضو شاخص و مؤثر در پایهگذاری رشتهی «تاریخ مطالعات معماری» است و ارزش و اهميت مساعى بیوقفه و روشمند او در رشتهی نوبنیان «تاریخ فرهنگی معماری» و «تئوری تاریخ معماری» را تنها گوهريان ساحت دانش و هنر و فرهنگ مىشناسند و بس!
افزون بر اینها پس از شهریور ۱۴۰۱ و در پی خواستهاى حقجويانهی دانشگاهيان، شاهد بوديم که دکتر قيومى نازنین در غم دانشجویان زندانی، استادان تعلیقی و جفاهاى جانكاهى که بر دانشگاهيان رفت، چگونه خونيندل نگران دانشجويان و آينده دانشگاهيان بود و از هیچ كوششى برای صيانت از جايگاه والاى دانشگاه دریغ نورزيد. او در صدور بسيارى از بیانیههای استادان، در دفاع از کیان دانشگاه، پیشگام بود و مایهی دلگرمی و قوت قلب.
امروز پس از سالها بردبارى و تحمل فضاى خفقانآلود دانشگاه، از تحقیر دانش و دانشگاهیان متخصص تا بر صدر نشاندن مداحان و مرتزقان، گوهرى كمتا، چونان مهرداد قیومی بیدهندی، ناگزير از كنارهگيرى از دانشگاه میشود و عطای چنین دانشگاه خوارشدهاى را به لقایش میبخشد!
آوخ و افسوس بر ما! که چنین سختجان گشتهایم و اين فضاى ننگین بار و ادبارآور را تاب میآریم!
دریغا از دانش و دانشگاه!
دریغ و درد!
#نگار_ذیلابی
استاد تعلیقی دانشگاه شهید بهشتی
#مهرداد_قیومی_بیدهندی
#هادی_عالمزاده
#زن_زندگی_آزادی
جوش دریا
👍 6
🔻یک مجتهد خیلی متفاوت
از شاگردان مراجع بزرگی چون: میرزای نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمد حسین غروی( معروف به کمپانی) است و از آنان اجازه اجتهاد دارد. صلاحیت افتا و چاپ رساله عملیه داشت. از نظر تفسیری، برجسته بود و به قول استاد مطهری: «مقام تفسیری او در برخی جهات، برتر از علامه طباطبایی است.» آیتالله طالقانی، استاد مطهری، روحانیان و دانشگاهیان نزدیک به او از این مرد، حرف شنوی داشتند.
استاد مطهری میگفت:« من آخوندی خداترستر از او کم دیدهام یا اصلا ندیدهام».
در عرصه سیاسی ایران، فعال بود و در دوران نهضت ملی شدن نفت، همراه کاشانی و مصدق بود. دکتر مصدق اصرار داشت که عضو شورای مرکزی جبهه ملی شود، نپذیرفت. اولین مجتهدی بود که حدود شصت سال پیش درباره حقوق بشر، مقاله نوشت، با نام« آزادی و حقوق بشر».
امام خمینی به یارانش تاکید میکرد که او را به عضویت در شورای انقلاب، ترغیب کنند، ولی او نپذیرفت و پیام داد که: « این کارها برای من مفسده دارد و نمیپذیرم».
در سال ۱۳۵۹ نامه مفصلی به امام خمینی نوشت و ضعفهای انقلاب و نقاط آسیبپذیر را دلسوزانه برشمرد و نسبت به ادامه آن هشدار داد. این نامه، خواندنی است و اکنون یکی از اسناد مهم در تاریخ معاصر و در تحلیل انقلاب اسلامی است.
این مجتهد بزرگ وصیت کرد: «مرا همانند مردم معمولی، تشییع کنید.عمامهام را روی تابوت نگذارید. شاخه گل نیآورید. مراسم هفتم و چهلم و سالگرد برایم نگیرید، پول این کارها را صرف مستمندان کنید. در قبرستان عمومی شهر و کنار مردم معمولی مرا دفن کنید. به سخنران و قاری مجلس توصیه کنید که برای من القاب به کار نبرند. روی قبرم فقط نام و نام خانوادگیام را بنویسید و هیچ لقبی را در پس و پیش آن به کار نبرید.»
پس از مرگش به همه این وصایا عمل کردند و اکنون در آرامستان بهشت سکینه شهر کرج، قبری در میان قبرهای معمولی است که این عبارت روی آن، حک شده است:
«سید ابوالفضل مجتهد زنجانی،
فرزند سید محمد،
وفات ۱۳۷۱/۵/۲»
#ابوالفضل_طریقهدار
✔️فهرست منابع:
۱_یادگار ماندگار، جعفر پژوم، مهرنامه، شماره۳۱، مهرماه۱۳۹۲
۲_روزنامه جمهوری، دهم خرداد۱۳۹۰
از صفحه محترم تاریخ نوشت، صفحه شخصی عبدالله ناصری طاهری
جوش دریا
🔻پ.ن.
شرح تصویر: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸، آیت الله طالقانی، آیت الله بهشتی، آیت الله انواری، آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، دکتر یدالله سحابی و ناصر میناچی در منزل شهید مطهری، ساعاتی پس از شهادت وی.
👍 12