🍃زندگی‌نگاره‌ی یک پزشک 🍃

آخرین پرنده را هم رها کرده ام. اما هنوز غمگینم؛ چیزی در این قفس خالی هست که آزاد نمی شود… #شعر #گروس_عبدالملکیان

چرا ما در این خیابان پرسه زدیم؟ ما که پایان این خیابان را می‌دانستیم. #احمدرضا_احمدی @ka_koohikar

غصه‌ی امشبم چطور تکمیل شد؟ برگشتم خونه و دیدم کبوتربچه‌ای که مامانش توی انباری‌مون‌ لونه ساخته‌بود و اونجا به دنیا اومده‌بود، افتاده وسط حیاط و آثار جرم گربه روی تنش باقی‌مونده….💔

زمان بسیار عجیبی بود برای دوباره شنیدنش…

#موسیقی #هنگامه_قاضیانی

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد  کس جای در این خانه‌ی ویرانه ندارد   دل را به کف هر که دهم باز پس آرد  کس تاب نگهداری دیوانه ندارد…   #شعر #رهی_معیری از ۲۶ تیرماه۱۴۰۳

و به کسی که در ساعات خوابم زنگ بزنه، فحش میدم. حتی اگه خیلی نزدیک باشه. اصلا هم خوشحال نمیشم که اونموقع صداشو بشنوم و اصلا هم «نه بابا خواب نبودم! دیگه باید بیدار میشدم» نیستم!

من کلا پیام‌محورم و‌ نه تماس‌محور.

از صحبت تلفنی (احوال‌پرسی روزانه و نه مشاوره و حرف جدی و پرمحتوا) بیزارم! و به طرز عجیبی وقتی از یک دقیقه می‌گذره دلم می‌خواد بدون خداحافظی حتی قطع کنم!

سه روزه منتظرم ببینم اینجا نشستی و داری ذوق هیئت رو می‌کنی عمو….🖤 عاشورای ۱۴۰۳