[عروسک لـ🔞ـونـد]

وسط جلسه جلو رییسم پاهامو از هم باز کردم تا ک...ص خیس و صورتیم رو ببینه🔞🍒💦 روبرو البرز خان نشسته بودم .پاهامو از هم باز کردم که #ک...ص لختم معلوم شد با عشوه خودکار روی میز رو برداشتم و بین پاهام بردمش و به #چو...چوله ی صورتیم مالیدم که رشته ی کلام از دستش پرید و جلسه رو تموم کرد به محض خروج همکارام از اتاق جلسه خودکار رو داخل سوراخ #واژنم هل دادم و ناله ی بلندی کردم که البرز با خشونت بلندم کرد و روی میز درازم کرد - تنت میخاره عروسک؟؟🔥😈 جوری جرت میدم که دیگه #ک...ص کوچولوت آبشار راه نندازه........😱😱 https://t.me/+nejypZtm02NmYTc8 https://t.me/+nejypZtm02NmYTc8 حسابدار #سک_سی شرکت که رییس #متاهلشو از راه بدر میکنه و انقدر باهاش میخوابه تا #حامله میشه و....👅⛔️💯

#شهوانی‌گروپ🍑💧 انواع و اقسام #کـ.*یرای کلفت اونجا بود نمی‌دونستم رو کدومشون بشینم #کـ*.یرا رو به ردیف جلوم چیده بودن و دراز کش بودن #کـ*.یرای همشون سیخ بود اونقدر همشون #کـ*.یر کلفت بودن ک*.صم به نبض زدن افتاد و حشری شورتم رو تو صورت یکیشون پرت کردم،دوازده #کـ.*یر کلفت به ردیف چیده شده بودن دستمو روی #کـ.*یر همشونم کشیدم و آب از لب و لوچم آویزون شد _جووون چه #کـ*.*یرای کلفتی رو همتون سواری میرم اوممم بلافاصله بعد از حرفم روی #کـ*.*یر یه مرد سیاه پوست نشستم که بقیشون با سوت شروع به جق زدن کردننو..😱👅💦 https://t.me/+MrxcX1JXlrI4YjIx https://t.me/+MrxcX1JXlrI4YjIx

#part10 -اهههه…تندتر …اهههه کوروش تند تند انگشت فاکشو توی ک.*ص تنگم حرکت میداد و رفیقش تند تند ک.*یر قطور و کلفتشو توی سوراخ تنگ باسنم عقب جلو میکرد -اووف…چقد خیس کردی ج.نده….فاااک کوروش شورتشو پایین کشید با دیدن ک*.یر خوش فرم و اون کلاهک قارچی قرمز رنگش پر صدا ناله ای کردم -اهههه…بکنش تو ک*.صم اهههه…میخامش… تفی روی سوراخ تنگ و باکره ک*.*صم انداخت و ک.*یر کلفتشو یه ضرب…🔥😱 https://t.me/+rFwTOxwDOCY3ZGJh https://t.me/+rFwTOxwDOCY3ZGJh گروهی‌ک*.ص‌دخترباکره‌روجرمیدن🔞💦

-برگرد لیدوکائین میزنم درد نگیره! با گریه برگشتم روی شکمم و شورتمو پایین کشید -نه تو رو خدا دردم می گیره دستشو پشتم کشید که لرزیدم و روی باسنم کوبید -انقدر تکون نخور چربش می کنم راحت میره تو اشکام با شدت ریختن و وقتی پشتمو لمس کرد به ملافه چنگ انداختم -من قراره عقبتو صفا بدم جلوت چرا سیل راه انداخته جوجو؟! با خجالت سرمو تو بالش فرستادم که با حس دستش بین پام و فرو رفتن.....🔥🔞 https://t.me/+W5YzWHnaRY4wNzhk https://t.me/+W5YzWHnaRY4wNzhk

دلارای دختر کله شق و بانمکی که تک دختر یه باشگاه مردونست باشگاهی که رئیسش کمیل بی اعصاب و دیوونست مردی که با شرطای سخت دلیو آموزش میده ولی مابین این آموزشا حسابی دخترمونو خفت می کنه و.....🔞‼️ https://t.me/+glnBuvoSKhA1ZmI0 https://t.me/+glnBuvoSKhA1ZmI0

با انگشت لای# کـ.×.صمو میمالید و محکم توی جام ثابت نگهم داشت. _آیی سیروان ولم کن برمم +زیر داداشمم همینجوری با عشوه #ناله میکردی؟! تا آخرین قطره‌ی آبمو ندم بخوری ولت نمیکنم جـ نده کوچولو تن ظریفم داشت زیر هیکل بزرگش له میشد و اب از #کـ.×.صم سرازیر بود انقد مالیدم و انگشتم کرد که...👅💦 https://t.me/+goz5V1MXceg1OTM0 https://t.me/+goz5V1MXceg1OTM0 هر شب دختره رو با ارضـ ا کردن خواب میکنه👅🔞🔞

#عروسک_لوند 🔞 #پارت151 خندید و چیزی نگفت که بعد چند دقیقه اومد نشست و گفت _با هارون کار واجب داشتم زود اومدم فکر کردم اومده چون بهم گفت که امروز زود میرم خونه بیا اونجا چشم غره ای بهش رفتم خدمتکار قهوه هامونو آورد خواستم بردارم که خدمتکار گفت _خانم اون یکیه که شکر ریختم چون شما با شما دوست دارین ولی نهال خانوم نه به نهال نگاه کردم که گفت _وای راس میگه من متنفرم از شکر چپ چپ نگاش کردم و گفتم _آخه قهوه رو مگه تلخ میخورن حداقل یه کمی شیرین کن دیگه _نمیشه جون ابجی خندیدم قهوه مو خوردم تموم کردم میخواستم برم اتاق تا اومدن هارون استراحت کنم نمیخواستم جلو این بیشرف باشم بلند شدم رفتم اتاق دراز کشیدم رو تخت چشامو بستم و خیلی زود خوابیدم با درد وحشتناکی که تو شکمم بود از خواب بیدار شدم یه لحظه خیلی بد تیر کشید زیر دلم که از نه دل جیغ زدم _هارونننننننننننننن یهو در اتاق باز شد و هارون و نهال اومدن تو اتاق هارون با نگرانی گفت _چی شده؟ با جیغ و گریه گفتم _نمیدونم هارون دارم میمیرم شکمم خیلی درد میکنه نهال با نگرانی گفت _باید ببریمش بیمارستان تو بغلش کن بیار من زنگ بزنم به فرشته جیغ زدم که هارون با عجله بغلم کرد و برو رفت سمت ماشین چنگ زدم به پیراهنش و با داد گفتم _هارون بچممممم _شششش آروم باش قربونت برم الان میریم دکتر یه ذره تحمل کن با عجله سوار ماشین شد نهال هم اومد کنار من و راه افتاد -اخ چقد دلم میخواست حاج بابات میدید دختر سر به زیرش داره روی میز بیلیارد باشگاه من اینجوری ک*ص میده الکل مغزمو خاموش کرده بود که قهقهه زدم و گفتم : اگه میدونستم انقد کلفتی زودتر میومدم سراغت حاج امیر! سیلی محکمی روی سینه لختم زد و گفت : حاجی باباته حرومزاده! آخ من دهنی ازت بگام فردا‌. نمیدونی چه فیلم جذابی قراره تو محل پخش بشه ازت بابات که ببینه اینجوری زیر من داری جر میخوری به دست و پام میفته تا عقدت کنم! اون موقع بهش حالی میکنم امیرحسین یزدانی کیه!🔞❌ https://t.me/+AmryY5Ovb81hZmZk

-برگرد لیدوکائین میزنم درد نگیره! با گریه برگشتم روی شکمم و شورتمو پایین کشید -نه تو رو خدا دردم می گیره دستشو پشتم کشید که لرزیدم و روی باسنم کوبید -انقدر تکون نخور چربش می کنم راحت میره تو اشکام با شدت ریختن و وقتی پشتمو لمس کرد به ملافه چنگ انداختم -من قراره عقبتو صفا بدم جلوت چرا سیل راه انداخته جوجو؟! با خجالت سرمو تو بالش فرستادم که با حس دستش بین پام و فرو رفتن.....🔥🔞 https://t.me/+W5YzWHnaRY4wNzhk https://t.me/+W5YzWHnaRY4wNzhk

_دوتا راه بیشتر نداری یا بری زیر #عربا گا.ییده بشی یا تمام و کمال در اختیار من باشی. حرکت دستش روی ک‌.یرم پاهامو داشت سست می کرد باورم نمیشد با حرکت دست یه مرد داشتم وا می دادم... _من کو.*نی نیستم _کو.*نی من باشی بهتره یا هر روز بهت #تجا.وز کنن؟ تخمامو توی دستش گرفت و فشاری داد که چشمام #سیاهی رفت و... https://t.me/+7b4VAvnNkIA0ZTJk https://t.me/+7b4VAvnNkIA0ZTJk میخواستن منو به عنوان برده ی جنسی به عربستان بفرستن، مردی که قبلا نجاتم داده بود دوباره سر رسید ولی اینبار با شرطی که گذاشت...💦🔞

دلارای دختر کله شق و بانمکی که تک دختر یه باشگاه مردونست باشگاهی که رئیسش کمیل بی اعصاب و دیوونست مردی که با شرطای سخت دلیو آموزش میده ولی مابین این آموزشا حسابی دخترمونو خفت می کنه و.....🔞‼️ https://t.me/+glnBuvoSKhA1ZmI0 https://t.me/+glnBuvoSKhA1ZmI0