اززبانِ ملی
382
Подписчики
Нет данных24 часа
-67 дней
-1030 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Repost from N/a
Фото недоступноПоказать в Telegram
{من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان، هر وجبت ترمه و کاشی}
تابلوی کاشی زیبا و خوشرنگمون🩵
[قیمت با احترام120/000تومن✨]
تکستای اخرت عجیب اشکمو دراورد
رفاقتی ک بعد چند سال یهو اوار شد رو سرم
و جالبتر ک اسمت هم اسم همون رفیقمه
دلم کنده شد از غم:)
دلم میخواد بهش بگم بسه دیگه برگرد،دوری تا همین جاش خیلی سخت رقم خورد
ولی میدونم ذره ای دلتنگم نیست مگه نه بیش تر از این حرفا خودمو براش خورد کردم...
حداقل ای کاش بابت دروغ هات یه بار پشیمون یا یک بار معذرت خواهی میکردی.
ای کاش میموندی یا شایدم ای کاش دوستم داشتی با هم یه خونه میساختیم،یه خونه گرم و صمیمی، پر ازصدای خنده هامون
تو پیانو میزدی و منم ذوق میکردم تو برای من آهنگ میزدی منم قربون دونه دونه انگشتات وقتی با تموم حست درگیر نواختن اون آهنگی میشدی با هم اشپزی میکردیم میرفتی حموم موهاتو خشک میکردیم و شونه میکردم و پیشینتو میبوسیدم بعدشم باهم میشستیم و کلی فیلم میدیدم بهم قول میدادم حال خوبمون رو همیشه حفظ کنیم اخرشبا هدف ها و ارزومون رو مرور میکردیم هر روز با صدای تو شروع میکردم هر روز و با صدای تو تموم میکردم تلاش میکردم برای این که زندگی قشنگ تری برای خودمون بسازم قشنگ بود نه؟